سلام داستان رو حتما بخونید خیلی کاراگاهیه :
هی دوساله که خانوادمو ار دستنم دادم حالا فقط از کل مال دنیا همین 50تومان برام مونده نمیدونم باید چکار کنم داشتم باخودم فکر میکردم که یکهو یاسمین (کاربر گودزیلا) اومد تو و گفت
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبهاره خبر خوش برات کار پیدا کردم
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)).گفتم :چه کاری ؟ گفت توی شرکت که اسمش پارک انیمه است کار پیدا کرده و قراره اونجا ابدارچی بشم از ناراحتی خواستم جیغ بزنم ولی گفتم وللش دو روز دیگه همینم گیرم نمیاد! بعد راه افتادیم و اومدیم طرف شرکت شرکت رو دیدم دهنم واشد و اینطوری شدم
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهاخه خیلی گنده بود بعد رفتیم توی شرکت واز ی اقای پیر پرسیدیم کجا باید استخدام بشیم؟گفت انتهای راه رو دفتر مدیر تیفان بعد اون من یاسمین باسرعت جت رفتیم اونجا وقتی وارد دفتر شدیم من اینطوری شدم
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهاخه خانومه خیلی خوشگل بود بعد ازم پرسید سابقه کار؟گفتم ندارم گفت بهتر پس استخدامی گفتم اخجون بعد یهو گفت خوشحالم که خانم چش درشتی مثل تو اینجا استخدام شده یهو داد زدم گفتم چش درشتی از خودتونه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهبعد یهو زد زیر خنده ومن قرمز شدم . بعد راهیم کرد طرف جایی که باید کار میکردم اونجا پر دختر هم سن من بود .خیلی خوشحال بودم از ایدا و مدیر تیفان خداحافظی کردم و رفتم سر کار اونجا بایه دختر که اسمش طوفان بود اشنا شدم . ازش پرسیدم همه اینجا مثل مدیر تیفان هستند یهو گفت:نه بابا همه اینجا اعصابشون خورده 2تا مدیر هستن که از همه بدترن اسم اولی کاتاراست مدیر اینجاست وبا مدیر تیفان بدجوری مشکل داره ودومی هم همین العان میبینی.)امدم حرف بزنم که یکهو.......
ادامه دارد....
لطفا نظر درمورد داستان را در
تاپیک نطرات شما در مورد داستان راز پارک انیمه بنویسید.