مبارزه با تایتان - پایان قدرت

[Miikasa Ackerman]

اسم های پیشناهادی:قدرت،شیگانشینا،تاریکی سهمگین،نفرتی عمیق،نقطه ضعیف،پایان ضعف و....
پیام در این صفحه ممنوع!
نظرتون:نظرات درباره ی فن فیکشن حمله به تایتانمقدمه:
سکوت...............!
صدای پایی سنگین شنیده میشود
دارد نزدیک و نزدیک تر میشود،او چه چیزیست؟
یک انسان؟یا یک غول؟
خیر او مسلما یک هیولاست!
چه چیزی بر این هیولا اثر میگذارد!
عشق؟زندگی؟رحم؟انسانیت؟احساس؟
هرگز!هیچ چیزی نمیتواند او و بی رحمیش را تغییر دهد!
صبر کن چه چیزی میبیم،یک شمشیر و ضربه ای بی رحمانه به او!
چه اتفاقی افتاده است،هیولا مرده؟
نزدیکش میشوم سوالم این است:
چگونه تونستی او را از پا در اوری؟
چشمان سبز رنگ و بدون احساس را به من میدوزد و پاسخ میدهد:
انسانیتت را دور بنداز تا بر یک هیلا غلبه کنی!
با تعجب به او نگاه میکنم و میگویم:
غیر ممکن است!
چشمان سبز رنگش را به چشمان پر از ترسم میدوزد
مطمئنم این چشم ها ذره ای گرمی از ان بیرون نمیرود
پاسخ میدهد:
قدرت.............!
خلاصه:میکاسا سالهاست در کنار ارن زندگی میکند مانند یک دوست،روزی با کسانی اشنا میشوند.
ان ها میخواهند به دنیای بیرون بروند و به این خاطر ارن نیز میخواهد با ان ها برود.
میکاسا هم غیر از ارن خانواده ای ندارد قبول میکند،شش ماه بعد دیوار خورد شده.
ارن مرده است،این پایان داستان است؟
خیر،تازه شروعی برای داستان است،میکاسا در چشمان ابی رنگ لیوای خیره شده و جواب میدهد:
قدرت......!