پارک انیمه

نسخه‌ی کامل: -عشق و غرور-
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
سللااااااام ....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه داستان توپ....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
با اسم شخصیت های فاینال فانتزی ...
امیدوارم خوشتون بیاد
این داستان با فاینال فانتزی خیلی فرق داره و داخلش فقط از اسم فاینالی ها استفاده شده بدون اینکه با شخصیت اصلیشون کوچک ترین شباهتی داشته باشه
ولی توی این تایپیک در موردش نظر ندید و به تایپیک نظرات داستان عشق و غرور برید ممنونم ....
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

از صدای ریزش تند باران بیدار شدم .چشمهایم را باز کردم .نگاهم به دانه های درشت باران پشت شیشه ثابت ماند .
هیچ چیز را به یاد نمی اوردم .اضطرابی گنگ از دلم میجوشد و به مغزم هجوم میاورد .کجا هستم؟ اینجا چه میکنم؟برقی در اسمان میدرخشید و بعد صدای رعد.
از جای پریدم و دوباره حوادث چند ساعت گذشته در ذهنم جان گرفت .روشن و واضح مثل فیلمی بر پرده ی سینما .بیحال روی تخت نشستم و پاهایم را اویزان کردم .نگاهم به ساعت دیواری افتاد.نیمه شب بود و من غرق در افکار تیره تر از شبم حالا چه کنم؟
سوالی که جوابی برایش نداشتم .صدایی در گوشم میخواند زودباش تادیر نشده فکری بکن اگر میخواهی به پای یک اشتباه تا ابد بسوزی خب بسوز .سرت را به دیوار بکوب و گریه کن .برای همه ی اینها یک عمر وقت داری .
عقربه های ساعت چه سریع دنبال هم میدویدند همان طور بی حرکت نشسته بودم .بدنم درد گرفته بود زیر لب گفتم :تیفا با خودت چه کرده ای ؟مگر خدا به دادت برسد .نومیدانه فکر کردم که خود کرده را تدبیر نیست .بلند شدم .مضطرب در طول و عرض اتاق قدم میزدم .راهی به ذهنم نمیرسید .نباید از چاله در میامدم و به چاه می افتادم.
محتاج پدر و مادرم بودم دیگر به خود اعتماد نداشتم .در جهنمی میسوختم که هیزمش را تصمیم خودم گرداورده بود ........

ادامه دارد...


خوب اگه خوشتون اومد اعتبار فراموش نشه ....
ممنون ...

No

Error.
لینک مرجع
  • پارک انیمه: https://animpark.icu/index.php
  • :