پارک انیمه

نسخه‌ی کامل: مشاعره با حرف ب
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
تاپیک مشاعره با حرف ....ب.....

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بیا تا گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم 
فلک را سقف بشکافیم  و طرحی نو براندازیم

بنگر ز جهان چه طرف بر بستم هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم هیچ
شمع طربم ولی چو بنشستم هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ

بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود

به تودیع تو جان میخواهد از تن شد جدا حافظ
که با حسرت وداعت میکنم حافظ خداحافظ

به تکلم یه تبسم به خموشی به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از دست

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران مارا بس
 
با گرد ستم سپیده همدم نشود
این آینه ی زلال مبهم نشود
صد بار اگر حرمت و قدرت شکنند
از منزلت تو ذره ای کم نشود

باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است

بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است

باد بر تخت سلیمان رفت کژ
که سلیمان گفت بادا کژ مغژ

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
بانگ و فریاد بر آری که مسلمانی نیست

به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها
با ضعیفان هر که گرمی کرد عالمگیر شد
ذره پرور باش تا خورشید تابانت کند

با عقل، آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج
آخر قدمی راست بنه ای همه جا کج

بـه عزت چون نـبخـشیدی بـه ذلت می ستانندت
چـرا عاقل نـینـدیشـد هـم از آغـاز پـایـان را

بـه یـاد یـار دیـریـن کـاروان گـم کـرده رامـانـم
کـه شـب در خـواب بـیـنـد هـمـرهـان کاروانی را

بـهـاری بـود و مـا را هـم شـبـابـی و شـکر خوابی
چـه غـفـلـت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را


بر چهره گل نسيم نوروز خوش است
در صحن چمن روي دلفروز خوش است
از دي که گذشت هر چه گويي خوش نيست
خوش باش و ز دي مگو که امروز خوش است


بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غم خاری نیست
بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد
وین مایهٔ عمر رایگان میگذرد
در منزل تن مخسب و غافل منشین
کز منزل عمر کاروان میگذرد

بگذار که تا می‌خورم و مست شوم
چون مست شوم به عشق پا بست شوم
پابست شوم به کلی از دست شوم
ار مست شوم نیست شوم ، هست شوم


به جز این مو ندارم آرزویی
که باشد همدم مو لاله‌رویی
اگر درد دلم واجم به کوهان
دگر در کوهساران گل نرویی

بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را
چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را
لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده
که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را
بود لرزان شعله شمعی درآغوش نسیم
لرزش زلف سمن سای توام آمد به یاد
[font=tahoma,arial]این پر از حرف "ب" است:
بر چهره ی زیبای محمد صلوات
بر گنبد خضرای محمد صلوات
سرتابه قدم آینه او زهراست
تقدیه به زهرای محمد صلوات
*********************
بر آیینه جمال داور   صلوات
بر آبروی آل پیمبر صلوات
بر فاطمه ای  که شد به شأنش نازل
از سوی خدا سوره ی کوثر صلوات
*********************
بر کوکب آسمان عصمت صلوات
بر فاطمه گوهر نبوت صلوات
بر مادر یازده امام برحق
از صبح ازل تا به قیامت صلوات
 
با زبان عقربک می گفت عمر
می روم بشنو صدای پای من
بر آستان جانان گر سر توان نهادن        گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد


 
برو به کار خودای واعظ این چه فریاد است
مر افتاد دل از ره تو را چه افتاده است
باران که در لطافت طبعش خلاف نيست       
در باغ لاله رويد و در شوره زار خس
صفحه‌ها: 1 2 3
لینک مرجع