2017/02/26, 11:33 PM
صفحهها: 1 2
2017/02/26, 11:37 PM
این تابلو ها گرانبها ترین و معروف ترین تابلو های نقاشی جهان هستن که قیمت گذاریشون برای کارشناس ها بسیار دشواره و اکثر اوقات نمیتونن قیمتی براش بذارن....
اولین تابلو : مونالیزا
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
امکان ندارد که یک فهرست از مشهورترین آثار نقاشی در تاریخ ایجاد شود و نام تابلوی مونا لیزا در آن ندرخشد.
مونالیزا که به لبخند ژوکوند نیز شهرت دارد، نام یکی از معروفترین تابلوهای نقاشی لئوناردو داوینچی هنرمند مشهور ایتالیایی است که با رنگ روغن بر روی صفحه چوب سپیدار نقاشی شدهاست.
این اثر استثنایی در طول تاریخ چندین بار ربوده شده، و با اینکه بیش از ۵۰۰ سال از زمان خلقش میگذرد اما آسیب چندانی ندیدهاست. مونالیزا هم اکنون در تملک دولت فرانسه میباشد و در موزه لوور در پاریس نگهداری میشود.
تابلوی مشهور لبخند ژوکوند به دلیل لبخند بسیار مرموز مونالیزا و همچنین سبک نوین نقاشی لئوناردو داوینچی در آن زمان، به شهرت جهانی رسید. گفته شدهاست که داوینچی سفارش نقاشی این اثر را بین سالهای ۱۵۰۳ تا 1506 میلادی گرفته است.
اولین تابلو : مونالیزا
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
امکان ندارد که یک فهرست از مشهورترین آثار نقاشی در تاریخ ایجاد شود و نام تابلوی مونا لیزا در آن ندرخشد.
مونالیزا که به لبخند ژوکوند نیز شهرت دارد، نام یکی از معروفترین تابلوهای نقاشی لئوناردو داوینچی هنرمند مشهور ایتالیایی است که با رنگ روغن بر روی صفحه چوب سپیدار نقاشی شدهاست.
این اثر استثنایی در طول تاریخ چندین بار ربوده شده، و با اینکه بیش از ۵۰۰ سال از زمان خلقش میگذرد اما آسیب چندانی ندیدهاست. مونالیزا هم اکنون در تملک دولت فرانسه میباشد و در موزه لوور در پاریس نگهداری میشود.
تابلوی مشهور لبخند ژوکوند به دلیل لبخند بسیار مرموز مونالیزا و همچنین سبک نوین نقاشی لئوناردو داوینچی در آن زمان، به شهرت جهانی رسید. گفته شدهاست که داوینچی سفارش نقاشی این اثر را بین سالهای ۱۵۰۳ تا 1506 میلادی گرفته است.
2017/02/26, 11:42 PM
دومین تابلو:شب پر ستارهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
شبِ پُرستاره (به هلندی: De sterrennacht) یک تابلوی نقاشی رنگ روغن است که توسط نقاش و طراح معروف پسادریافتگر هلندی، ونسان ون گوگ، در سال ۱۸۸۹ خلق شدهاست. این اثر نهتنها یکی از شاهکارهای ون گوگ است، بلکه بهعنوان یکی از نمادهای هنر نوگرای اروپا نیز به شمار میآید.
ون گوگ این اثر را در بیمارستانی روانی در سن-رمی-دو-پروانس در جنوب فرانسه که در آن بستری بود و یک سال قبل از خودکشی اش کشید. این اثر هماکنون در موزه هنر مدرن در نیویورک نگهداری میشود.
شبِ پُرستاره (به هلندی: De sterrennacht) یک تابلوی نقاشی رنگ روغن است که توسط نقاش و طراح معروف پسادریافتگر هلندی، ونسان ون گوگ، در سال ۱۸۸۹ خلق شدهاست. این اثر نهتنها یکی از شاهکارهای ون گوگ است، بلکه بهعنوان یکی از نمادهای هنر نوگرای اروپا نیز به شمار میآید.
ون گوگ این اثر را در بیمارستانی روانی در سن-رمی-دو-پروانس در جنوب فرانسه که در آن بستری بود و یک سال قبل از خودکشی اش کشید. این اثر هماکنون در موزه هنر مدرن در نیویورک نگهداری میشود.
2017/02/26, 11:44 PM
تابلوی سوم:جیغ
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
جیغ نام یک مجموعه نقاشی (شامل چهار تابلوی رنگی و رشتهای از طرحهای قلمی و زغالی) اثر ادوارد مونک است که در فاصلهٔ زمانی ۱۸۹۳ تا ۱۹۱۰ خلق شدهاست. جیغ معروفترین اثر ادوارد مونک است و از نمادهای اکسپرسیونیسم برشمرده میشود.
معرفی
جیغ، اثر ادوارد مونک، هنرمند نروژی را معمولاً پلی میان آثار هنرمندان جنبش پستامپرسیونیسم مانند وانگوگ و گوگن، و جنبش اکسپرسیونیسم آلمان در اوایل قرن بیستم میدانند. آثار مونک تأثیری چشمگیر بر توسعهٔ جنبش اکسپرسیونیسم داشتهاست.
نقاشیهای مونک، هرچند آشکارا به نمایش واقعیت میپردازد، از تخدیش و رنگهای اغراقآمیز برای تجلی دادن جهانی درونیتر استفاده میکند. مونک سبک چرخشی و رنگهای تند را از وانگوک وام گرفت تا به آثارش قدرت و شور ببخشد. حرکتهای گردابی قلمموی او، پژواکهای بصری در اطراف شخصیتهای تابلوهایش ایجاد میکند.
این شیوه به او کمک میکند تا آثاری مانند جیغ را آکنده از احساس وحشت کند و انرژی ویرانگری را به نمایش بگذارد که نمیتوان مهارش کرد. جیغ بخشی از سه گروه آثار مونک با مضامین عشق، رنج و مرگ است که خود مونک آنها را مجموعاً «کتیبهٔ زندگی» مینامید.
ادوارد مونک درباره تابلو جیغ میگوید:
«یک روز عصر قدمزنان در راهی میرفتم؛ در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید غروب میکرد. ابرها به رنگ سرخ، همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت؛ به نظرم آمد از این جیغ آبستن شدهام. این تصویر را کشیدم. ابرها را به رنگ خون واقعی کشیدم. رنگها جیغ میکشیدند. این بود که جیغ از سهگانهٔ کتیبه پدید آمد.»
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
جیغ نام یک مجموعه نقاشی (شامل چهار تابلوی رنگی و رشتهای از طرحهای قلمی و زغالی) اثر ادوارد مونک است که در فاصلهٔ زمانی ۱۸۹۳ تا ۱۹۱۰ خلق شدهاست. جیغ معروفترین اثر ادوارد مونک است و از نمادهای اکسپرسیونیسم برشمرده میشود.
معرفی
جیغ، اثر ادوارد مونک، هنرمند نروژی را معمولاً پلی میان آثار هنرمندان جنبش پستامپرسیونیسم مانند وانگوگ و گوگن، و جنبش اکسپرسیونیسم آلمان در اوایل قرن بیستم میدانند. آثار مونک تأثیری چشمگیر بر توسعهٔ جنبش اکسپرسیونیسم داشتهاست.
نقاشیهای مونک، هرچند آشکارا به نمایش واقعیت میپردازد، از تخدیش و رنگهای اغراقآمیز برای تجلی دادن جهانی درونیتر استفاده میکند. مونک سبک چرخشی و رنگهای تند را از وانگوک وام گرفت تا به آثارش قدرت و شور ببخشد. حرکتهای گردابی قلمموی او، پژواکهای بصری در اطراف شخصیتهای تابلوهایش ایجاد میکند.
این شیوه به او کمک میکند تا آثاری مانند جیغ را آکنده از احساس وحشت کند و انرژی ویرانگری را به نمایش بگذارد که نمیتوان مهارش کرد. جیغ بخشی از سه گروه آثار مونک با مضامین عشق، رنج و مرگ است که خود مونک آنها را مجموعاً «کتیبهٔ زندگی» مینامید.
ادوارد مونک درباره تابلو جیغ میگوید:
«یک روز عصر قدمزنان در راهی میرفتم؛ در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید غروب میکرد. ابرها به رنگ سرخ، همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت؛ به نظرم آمد از این جیغ آبستن شدهام. این تصویر را کشیدم. ابرها را به رنگ خون واقعی کشیدم. رنگها جیغ میکشیدند. این بود که جیغ از سهگانهٔ کتیبه پدید آمد.»
2017/02/26, 11:46 PM
تابلوی چهارم :گرنیکا
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
گِرنیکا (به اسپانیایی: Guernica) نام اثری است از نقاش معاصر اسپانیایی، پابلو پیکاسو (۱۸۸۱ - ۱۹۷۳) که بمباران دهکده گِرنیکا در شمال این کشور توسط بمبافکنهای آلمان نازی در ۲۶ آوریل ۱۹۳۷ و در خلال جنگ داخلی اسپانیا را به تصویر کشیدهاست.
این اثر در ابعادی عظیم (تقریباً ۳٫۵ در ۷٫۵ متر) ترسیم شده که در همان سال در فرانسه (در دوران تبعید پیکاسو) به نمایش عموم درآمد. مولفههای اصلی این اثر (بعد از اغتشاش و سردرگمی چشمگیری که در اولین نگاه به بیننده دست میدهد) میتواند مرگ، خشونت، بیرحمی، زجر و درماندگی باشد که با استفاده از قالبی سیاه و سفید و به سبک عکسهای خبری در جراید کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
در مقام تفسیر کاراکترهای موجود در این اثر، خودِ نقاش گفتهاست: «... اگر شما معانی مشخص به مولفههای نقاشیهای من بدهید، ممکن است کاملاً به حقیقت نزدیک شده باشید، اما به هیچ عنوان به نیت من در جان بخشی به این مولفهها پی نبردهاید. هر حدس، گمان و استنتاجی که شما دارید بخشی از حالتی است که من هم تجربه کردهام اما به صورت ناخودآگاه و غیرارادی. من نقاشی میکنم برای خودِ نقاشی. من اشیا را برای چیزی که هستند، میکشم…»
تابلوی گرنیکای پیکاسو یکی از معدود نقاشیهای ضد جنگ به حساب میآید. پیکاسو خیلی هنرمند سیاسی ای بود در واقع او یک مارکسیست دو آتشه بود. تابلوی گرنیکا کوبیسم است. تمام المانهایی که به صورت پراکنده در این اثر وجود دارند قبلاً در کارهای دیگر پیکاسو دیده شدهاند. غالب کارهای پیکاسو رنگی است اما تابلوی گرنیکای او سیاه و سفید است. پیکاسو این تابلو را در یک شرایط بحرانی جنگ کشیده است. پیکاسو این اثر را به نیت سینما کشیده است. مجموعهای از نماهای پراکنده است که باید جز به جز و شات به شات خوانده شود. در واقع او جزییات را جدا جدا کشیده و بعد آنها را کنار هم گذاشته است. در کارهای پیکاسو گاو نر نمادی از فرانکو است، فرانکو (فالانژ نام گروه اوست) در واقع حاکم آن شهر(شهر گرنیکا که در اسپانیا واقع است) بوده است که از آلمانهای نازی میخواهد که به دستور خودش آن شهر را بمباران کنند. چهرهٔ گاونردر تصویر گرنیکا بی تفاوت است که این نشان دهندهٔ بی تفاوتی فرانکو به عذابی است که درتابلو هم به تصویر کشیده شده است. اسب نماد نجابت، شرافت و آزادی است. در این تابلو همهٔ المانها نیمرخ هستند و فرشته به سمت چپ است؛ که منظور از چپ بودن فرشته حرکت به سمت چپ است. لامپی که بالای آن چراغ نفتیخاموش گرفته شده است اشاره بهتکنولوژیای دارد که این بمباران را ممکن کرد. در دوران مدرن تکنولوژی به جای کمک کردن به انسان علیه او بوده است. تخت بودن این اثر و اینکه عمقی ندارد به واقعیت جهان که به این سمت میرود اشاره دارد. پیکاسو در «دوره گلفام» گرایشی به اصول کلاسیکی نشان داد و محتملا دیدارهایش از ایتالیا این گرایش را تشدید کرد. او طی چند سال مضمونها و پیکرهای کلاسیکی را به روش خود به کار گرفت(۱۹۱۹–۱۹۲۵). به تدریج پیکرهای ایستا و سترگ نمای او صورتی غریب و مشوش یافتند و با عناصر تمثیلی (جون ورزه گاو) درآمیختند. دلمشغولی تازه پیکاسو ابداع صور خیالی و نمادینی بود که از خصلت بیانی قوی برخوردار باشند. او در آثار این دوره(۱۹۳۴–۱۹۴۵)، از تلفیق خطهای منحنی پیچان با شکلهای زاویه دار جلوههای مهیج و بیانگر پدیدمیآورد. درون مایهٔ بسیاری از آثارش نوعی درام تخریب بود که در نمادهای برگرفته از گاوبازی ارایه میشد. صور تمثیلی پرده گرنیکا نیز از همین نمادهای کهن اسپانیایی سرچشمه گرفتند. گرنیکا با اینکه با فاجعه بمباران شهرک گرنیکا در اسپانیا ارتباط دارد، هیچ صحنهای از واقعه در تابلو بازنمایی نشده است. نوعی شبکه بندی کوبیست در ساختمان تصویر به چشم میخورد. در مرکز ترکیب بندی اسبی شکم دریده را میتوان دید که در حفره دهانش علامت شیهه درد مجسم شده، و در سمت چپ، گاوی بی حرکت همچون فاتحی مغرور ایستاده است، نشانههای بیم و درد و مرگ در اینجا و آنجا پراکندهاند. زنی پریشان و بیمناک، همچون پژواک فریادی، از بالا به درون میآید و با چراغی که در دست دارد، صحنه را روشن میکند. حالت غیرطبیعی و متشنج صحنه به واسطه ساختار فضای تصویری بارز تر شده است. مناظر داخل و خارج، پارههای نور و تاریکی، و خطهای تیز و منحنی در هم آمیختهاند. این همه بعدی تمثیلی به تصویر میدهد؛ ولی این پرده، نه توصیفی نمادین از یک رویداد واقعی و مشخص، بلکه افسانهای تصویری مبتنی بر واقعیت است.
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
گِرنیکا (به اسپانیایی: Guernica) نام اثری است از نقاش معاصر اسپانیایی، پابلو پیکاسو (۱۸۸۱ - ۱۹۷۳) که بمباران دهکده گِرنیکا در شمال این کشور توسط بمبافکنهای آلمان نازی در ۲۶ آوریل ۱۹۳۷ و در خلال جنگ داخلی اسپانیا را به تصویر کشیدهاست.
این اثر در ابعادی عظیم (تقریباً ۳٫۵ در ۷٫۵ متر) ترسیم شده که در همان سال در فرانسه (در دوران تبعید پیکاسو) به نمایش عموم درآمد. مولفههای اصلی این اثر (بعد از اغتشاش و سردرگمی چشمگیری که در اولین نگاه به بیننده دست میدهد) میتواند مرگ، خشونت، بیرحمی، زجر و درماندگی باشد که با استفاده از قالبی سیاه و سفید و به سبک عکسهای خبری در جراید کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
در مقام تفسیر کاراکترهای موجود در این اثر، خودِ نقاش گفتهاست: «... اگر شما معانی مشخص به مولفههای نقاشیهای من بدهید، ممکن است کاملاً به حقیقت نزدیک شده باشید، اما به هیچ عنوان به نیت من در جان بخشی به این مولفهها پی نبردهاید. هر حدس، گمان و استنتاجی که شما دارید بخشی از حالتی است که من هم تجربه کردهام اما به صورت ناخودآگاه و غیرارادی. من نقاشی میکنم برای خودِ نقاشی. من اشیا را برای چیزی که هستند، میکشم…»
تابلوی گرنیکای پیکاسو یکی از معدود نقاشیهای ضد جنگ به حساب میآید. پیکاسو خیلی هنرمند سیاسی ای بود در واقع او یک مارکسیست دو آتشه بود. تابلوی گرنیکا کوبیسم است. تمام المانهایی که به صورت پراکنده در این اثر وجود دارند قبلاً در کارهای دیگر پیکاسو دیده شدهاند. غالب کارهای پیکاسو رنگی است اما تابلوی گرنیکای او سیاه و سفید است. پیکاسو این تابلو را در یک شرایط بحرانی جنگ کشیده است. پیکاسو این اثر را به نیت سینما کشیده است. مجموعهای از نماهای پراکنده است که باید جز به جز و شات به شات خوانده شود. در واقع او جزییات را جدا جدا کشیده و بعد آنها را کنار هم گذاشته است. در کارهای پیکاسو گاو نر نمادی از فرانکو است، فرانکو (فالانژ نام گروه اوست) در واقع حاکم آن شهر(شهر گرنیکا که در اسپانیا واقع است) بوده است که از آلمانهای نازی میخواهد که به دستور خودش آن شهر را بمباران کنند. چهرهٔ گاونردر تصویر گرنیکا بی تفاوت است که این نشان دهندهٔ بی تفاوتی فرانکو به عذابی است که درتابلو هم به تصویر کشیده شده است. اسب نماد نجابت، شرافت و آزادی است. در این تابلو همهٔ المانها نیمرخ هستند و فرشته به سمت چپ است؛ که منظور از چپ بودن فرشته حرکت به سمت چپ است. لامپی که بالای آن چراغ نفتیخاموش گرفته شده است اشاره بهتکنولوژیای دارد که این بمباران را ممکن کرد. در دوران مدرن تکنولوژی به جای کمک کردن به انسان علیه او بوده است. تخت بودن این اثر و اینکه عمقی ندارد به واقعیت جهان که به این سمت میرود اشاره دارد. پیکاسو در «دوره گلفام» گرایشی به اصول کلاسیکی نشان داد و محتملا دیدارهایش از ایتالیا این گرایش را تشدید کرد. او طی چند سال مضمونها و پیکرهای کلاسیکی را به روش خود به کار گرفت(۱۹۱۹–۱۹۲۵). به تدریج پیکرهای ایستا و سترگ نمای او صورتی غریب و مشوش یافتند و با عناصر تمثیلی (جون ورزه گاو) درآمیختند. دلمشغولی تازه پیکاسو ابداع صور خیالی و نمادینی بود که از خصلت بیانی قوی برخوردار باشند. او در آثار این دوره(۱۹۳۴–۱۹۴۵)، از تلفیق خطهای منحنی پیچان با شکلهای زاویه دار جلوههای مهیج و بیانگر پدیدمیآورد. درون مایهٔ بسیاری از آثارش نوعی درام تخریب بود که در نمادهای برگرفته از گاوبازی ارایه میشد. صور تمثیلی پرده گرنیکا نیز از همین نمادهای کهن اسپانیایی سرچشمه گرفتند. گرنیکا با اینکه با فاجعه بمباران شهرک گرنیکا در اسپانیا ارتباط دارد، هیچ صحنهای از واقعه در تابلو بازنمایی نشده است. نوعی شبکه بندی کوبیست در ساختمان تصویر به چشم میخورد. در مرکز ترکیب بندی اسبی شکم دریده را میتوان دید که در حفره دهانش علامت شیهه درد مجسم شده، و در سمت چپ، گاوی بی حرکت همچون فاتحی مغرور ایستاده است، نشانههای بیم و درد و مرگ در اینجا و آنجا پراکندهاند. زنی پریشان و بیمناک، همچون پژواک فریادی، از بالا به درون میآید و با چراغی که در دست دارد، صحنه را روشن میکند. حالت غیرطبیعی و متشنج صحنه به واسطه ساختار فضای تصویری بارز تر شده است. مناظر داخل و خارج، پارههای نور و تاریکی، و خطهای تیز و منحنی در هم آمیختهاند. این همه بعدی تمثیلی به تصویر میدهد؛ ولی این پرده، نه توصیفی نمادین از یک رویداد واقعی و مشخص، بلکه افسانهای تصویری مبتنی بر واقعیت است.
2017/02/26, 11:48 PM
تابلوی پنجم:تداوم حافظه
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تداوم حافظه یکی از شناختهشدهترین آثار نقاش فراواقع گرا (سوررئالیست) اسپانیایی، سالوادور دالی است. این نقاشی هم اکنون در اختیار موزه هنر مدرن در نیویورک است.
دالی این اثر سوررئالیستی را در سال ۱۹۳۱ میلادی در پاریس و در جریان گذر اندیشههایش از دیدگاه فرویدی به تصویر کشید. در این اثر، که بر پایه تئوری منحصر به فرد «نرمی» و «سختی» دالی شکل گرفتهاست، ساعتهایی جیبی به تصویر کشیده شدهاند که به نحو خارق العادهای نرم و انعطاف پذیر هستند.
منظر
در این منظره رویایی، دالی بنا به گفته خود «بالاترین خشم امپریالیستی دقت» را درج کردهاست طوری که اجسام سخت به نحو غیر قابل وصفی نرم شدهاند و فلز، مانند تکه گوشتی فاسد مورچهها را به خود جذب میکند. این اثر را میتوان به عنوان نمایشی گرافیکی از نظریه نسبیت انیشتین دانست، جایی که اعوجاج زمان تحت تأثیر جاذبه شکل میگیرد.
بسیاری از نقاشیهای دالی برگرفته از مناظر کاتالونیا هستند. سایههای عجیب در پیشزمینهٔ اثر، ارجاعی به مونت پانی در کانالونیا است.
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
تداوم حافظه یکی از شناختهشدهترین آثار نقاش فراواقع گرا (سوررئالیست) اسپانیایی، سالوادور دالی است. این نقاشی هم اکنون در اختیار موزه هنر مدرن در نیویورک است.
دالی این اثر سوررئالیستی را در سال ۱۹۳۱ میلادی در پاریس و در جریان گذر اندیشههایش از دیدگاه فرویدی به تصویر کشید. در این اثر، که بر پایه تئوری منحصر به فرد «نرمی» و «سختی» دالی شکل گرفتهاست، ساعتهایی جیبی به تصویر کشیده شدهاند که به نحو خارق العادهای نرم و انعطاف پذیر هستند.
منظر
در این منظره رویایی، دالی بنا به گفته خود «بالاترین خشم امپریالیستی دقت» را درج کردهاست طوری که اجسام سخت به نحو غیر قابل وصفی نرم شدهاند و فلز، مانند تکه گوشتی فاسد مورچهها را به خود جذب میکند. این اثر را میتوان به عنوان نمایشی گرافیکی از نظریه نسبیت انیشتین دانست، جایی که اعوجاج زمان تحت تأثیر جاذبه شکل میگیرد.
بسیاری از نقاشیهای دالی برگرفته از مناظر کاتالونیا هستند. سایههای عجیب در پیشزمینهٔ اثر، ارجاعی به مونت پانی در کانالونیا است.
2017/02/26, 11:54 PM
تابلوی ششم:"سه موسیقی دان"مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
در نگاه اول، به نظر میآید که این تابلو یک چسبانهکاری یا کلاژ باشد. اما این تابلوی مشهور پیکاسوی اسپانیایی در واقع نقاشی با رنگ روغن است. پیکاسو این تابلو را در سال 1921 به اتمام رساند. او دو تابلوی مشابه با همین نام کشید که میتوان آنها را در موزه هنرهای معاصر نیویورک و موزه هنر فیلادلفیا پیدا کرد.
2017/02/26, 11:56 PM
تابلوی هفتم:بعدازظهر یکشنبه در جزیره گراند ژات
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بعدازظهر یکشنبه در جزیره گراند ژات (به فرانسوی: Un dimanche après-midi à l'Île de la Grande Jatte) مشهورترین اثر نقاش فرانسوی ژرژ سورا (۱۸۵۹ - ۱۸۹۱ میلادی) است. این اثر که خلق آن حدوداً دو سال (بین سالهای ۱۸۸۴ و ۱۸۸۶ میلادی) طول کشید، نقطه عطفی در امپرسیونیسم به حساب میآمد که سورای جوان را از پیشگامان سبک نقطهچینی (به انگلیسی: Pointillism) در پست امپرسیونیسم و خالق یکی از منحصر به فردترین آثار هنری قرن نوزدهم میلادی قرار داد.
جزیره گراند ژات که در فرانسوی به معنای دیس بزرگ است، در رودخانه سن در پاریس قرار گرفتهاست و در اواخر قرن نوزدهم میلادی، تفرجگاهی محبوب برای ساکنین پاریس به حساب میآمد. نقاش در این کار با پیروی از سبک استادانی چون کلود مونه و پیر آگوست رنوار در انتخاب محدوده و موضوعی معمولی برای نقاشی که نه شامل رویدادی تاریخی و نه سرشار از احساس باشد، همچنان در خط قرمزهای امپرسیونیسم حرکت میکند اما چیزی که این اثر را در زمره شاهکارهای هنری قرار داد، نقاش جوانی بود با یک تئوری علمی در نورشناسی و اثبات این که نقاشی به صورت نقطه نقطه، سطحی روشنتر از نقاشی با ضربات کلاسیک قلم مو به وجود میآورد.
نمایی از این اثر در مؤسسه هنر شیکاگو
سورا تنها ۲۶ سال داشت وقتی این اثر در هشتمین و آخرین نمایشگاه امپرسیونیستها به نمایش گذاشته شد. ابعاد نجومی کار (تقریباً دو در سه متر)، تکنیک منحصر به فرد رنگ آمیزی و چیدمان موضوعی اثر، بلافاصله باعث به وجود آمدن شکاف در جامعه شکننده امپرسیونیستها شد طوری که محققین سیر تکامل آثار هنری، ایجاد نئوامپرسیونیسم را با تاریخ آخرین نمایشگاه امپرسیونیسم و نمایش این اثر همزمان میدانند. سورا تنها ۵ سال پس از خلق این اثر در سال ۱۸۹۱ میلادی از دنیا رفت.
این اثر هم اکنون در مؤسسه هنر شیکاگو نگهداری میشود.
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بعدازظهر یکشنبه در جزیره گراند ژات (به فرانسوی: Un dimanche après-midi à l'Île de la Grande Jatte) مشهورترین اثر نقاش فرانسوی ژرژ سورا (۱۸۵۹ - ۱۸۹۱ میلادی) است. این اثر که خلق آن حدوداً دو سال (بین سالهای ۱۸۸۴ و ۱۸۸۶ میلادی) طول کشید، نقطه عطفی در امپرسیونیسم به حساب میآمد که سورای جوان را از پیشگامان سبک نقطهچینی (به انگلیسی: Pointillism) در پست امپرسیونیسم و خالق یکی از منحصر به فردترین آثار هنری قرن نوزدهم میلادی قرار داد.
جزیره گراند ژات که در فرانسوی به معنای دیس بزرگ است، در رودخانه سن در پاریس قرار گرفتهاست و در اواخر قرن نوزدهم میلادی، تفرجگاهی محبوب برای ساکنین پاریس به حساب میآمد. نقاش در این کار با پیروی از سبک استادانی چون کلود مونه و پیر آگوست رنوار در انتخاب محدوده و موضوعی معمولی برای نقاشی که نه شامل رویدادی تاریخی و نه سرشار از احساس باشد، همچنان در خط قرمزهای امپرسیونیسم حرکت میکند اما چیزی که این اثر را در زمره شاهکارهای هنری قرار داد، نقاش جوانی بود با یک تئوری علمی در نورشناسی و اثبات این که نقاشی به صورت نقطه نقطه، سطحی روشنتر از نقاشی با ضربات کلاسیک قلم مو به وجود میآورد.
نمایی از این اثر در مؤسسه هنر شیکاگو
سورا تنها ۲۶ سال داشت وقتی این اثر در هشتمین و آخرین نمایشگاه امپرسیونیستها به نمایش گذاشته شد. ابعاد نجومی کار (تقریباً دو در سه متر)، تکنیک منحصر به فرد رنگ آمیزی و چیدمان موضوعی اثر، بلافاصله باعث به وجود آمدن شکاف در جامعه شکننده امپرسیونیستها شد طوری که محققین سیر تکامل آثار هنری، ایجاد نئوامپرسیونیسم را با تاریخ آخرین نمایشگاه امپرسیونیسم و نمایش این اثر همزمان میدانند. سورا تنها ۵ سال پس از خلق این اثر در سال ۱۸۹۱ میلادی از دنیا رفت.
این اثر هم اکنون در مؤسسه هنر شیکاگو نگهداری میشود.
2017/02/26, 11:59 PM
تابلوی هشتم : دختری با گوشواره مرواریدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
دختری با گوشواره مروارید (به هلندی: Het meisje met de parel) از آثار برجستهٔ نقاش هلندی یوهانس فرمیر (۱۶۳۲ - ۱۶۷۵ میلادی) است که به تنهایی یکی از پایههای ثابت «دوران طلایی هنر» در هلندِ قرن هفدهم میلادی است.
اکثر آثار ورمر پرترههایی بود از طبقه معمولی و بورژوا در حین انجام کار یا زندگی روزمره که در میان بیش از ۴۰ اثر این نقاش هلندی، «دختری با گوشواره مروارید» تنها اثری است که با دیدی کلی شکل گرفتهاست و هیچ گونه توجهی به حرفه، مکان و زمان در سیماشناسی مدل نشدهاست. نکته دیگری که برای تقریباً ۳۰۰ سال هنوز هم در هالهای از ابهام قرار دارد، خودِ دختر جوانی است که از پس شانهاش به روبهرو نگاه میکند. در پس زمینهای تیره، مبهم و با پوششی نامتعارف، این دختر جوان در هیچ محیط از پیش تعیین شدهای جای نمیگیرد.
حدسها برای شناسایی این دختر بسیار گسترده بوده و همه آنها به علت عدم وجود مشخصهای ویژه در صورت، لباس یا حتی محیط، در حد حدس و گمان باقیماندهاست. از این میان میتوان به ماریا ورمر (دختر بزرگ یوهانس)، مدلینا ون رویژون (دختر دوست و حامی یوهانس، پیتر ون رویژون) و مدل گمنامی که در خانه ورمر به عنوان پیشخدمت کار میکرد، اشاره کرد. جدای از همهٔ این تفاسیر، این اثر از معدود آثاری است که الهام بخش بسیاری از نویسندگان، نقاشان و فیلمسازان در قرنها بعد از شکل گیریش بودهاست.
هماکنون این اثر در موزه مائریتشویس در شهر لاهه نگهداری میشود.
اکثر آثار ورمر پرترههایی بود از طبقه معمولی و بورژوا در حین انجام کار یا زندگی روزمره که در میان بیش از ۴۰ اثر این نقاش هلندی، «دختری با گوشواره مروارید» تنها اثری است که با دیدی کلی شکل گرفتهاست و هیچ گونه توجهی به حرفه، مکان و زمان در سیماشناسی مدل نشدهاست. نکته دیگری که برای تقریباً ۳۰۰ سال هنوز هم در هالهای از ابهام قرار دارد، خودِ دختر جوانی است که از پس شانهاش به روبهرو نگاه میکند. در پس زمینهای تیره، مبهم و با پوششی نامتعارف، این دختر جوان در هیچ محیط از پیش تعیین شدهای جای نمیگیرد.
حدسها برای شناسایی این دختر بسیار گسترده بوده و همه آنها به علت عدم وجود مشخصهای ویژه در صورت، لباس یا حتی محیط، در حد حدس و گمان باقیماندهاست. از این میان میتوان به ماریا ورمر (دختر بزرگ یوهانس)، مدلینا ون رویژون (دختر دوست و حامی یوهانس، پیتر ون رویژون) و مدل گمنامی که در خانه ورمر به عنوان پیشخدمت کار میکرد، اشاره کرد. جدای از همهٔ این تفاسیر، این اثر از معدود آثاری است که الهام بخش بسیاری از نویسندگان، نقاشان و فیلمسازان در قرنها بعد از شکل گیریش بودهاست.
هماکنون این اثر در موزه مائریتشویس در شهر لاهه نگهداری میشود.
2017/02/27, 12:01 AM
تابلو نهم:"مادر ویسلر"
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
«طرحی از خاکستری و مشکی» یا «مادر نقاش» که به اصطلاح مادر ویسلر (Whistler's Mother) نامیده میشود، کاری است از نقاش آمریکایی «جیمز مکنیل ویسلر» (۱۸۳۴ - ۱۹۰۳ میلادی) که در سال ۱۸۷۱ و با رنگ روغن بر روی بوم کتان کشیده شدهاست.
این اثر در لندن و زمانی کشیده شد که مادر نقاش جای زن دیگری که به عنوان مدل قرار بود به خانه آنها بیاید و تأخیر داشت، قرار گرفت. این اثر برای نخستین بار در نمایشگاه آکادمی سلطنتی هنر در لندن به سال ۱۸۹۱ مورد بازدید عموم واقع شد که به ظاهر به خاطر نامگذاری فقط «طرح» بر روی اثر، مورد توجه جامعه هنری حساس بریتانیا در دوران ویکتوریایی قرار نگرفت، بنابراین عنوانی توضیحی به نام «پرترهای از مادر نقاش» به اثر اضافه شد. بعدها این اثر مورد تقلید بسیاری از نقاشان تبعیدی آمریکایی در اروپا قرار گرفت و عدم برخورد مناسب آکادمی سلطنتی هنر با این قضیه، ارزش هنری این ارگان را برای نقاش و بسیاری دیگر از هنرمندان اروپایی در سالهای پایانی هنر ویکتوریایی تا حدود زیادی کاهش داد. امروزه از این اثر به عنوان نمادی از هنر مدرن آمریکایی نام برده میشود.
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
«طرحی از خاکستری و مشکی» یا «مادر نقاش» که به اصطلاح مادر ویسلر (Whistler's Mother) نامیده میشود، کاری است از نقاش آمریکایی «جیمز مکنیل ویسلر» (۱۸۳۴ - ۱۹۰۳ میلادی) که در سال ۱۸۷۱ و با رنگ روغن بر روی بوم کتان کشیده شدهاست.
این اثر در لندن و زمانی کشیده شد که مادر نقاش جای زن دیگری که به عنوان مدل قرار بود به خانه آنها بیاید و تأخیر داشت، قرار گرفت. این اثر برای نخستین بار در نمایشگاه آکادمی سلطنتی هنر در لندن به سال ۱۸۹۱ مورد بازدید عموم واقع شد که به ظاهر به خاطر نامگذاری فقط «طرح» بر روی اثر، مورد توجه جامعه هنری حساس بریتانیا در دوران ویکتوریایی قرار نگرفت، بنابراین عنوانی توضیحی به نام «پرترهای از مادر نقاش» به اثر اضافه شد. بعدها این اثر مورد تقلید بسیاری از نقاشان تبعیدی آمریکایی در اروپا قرار گرفت و عدم برخورد مناسب آکادمی سلطنتی هنر با این قضیه، ارزش هنری این ارگان را برای نقاش و بسیاری دیگر از هنرمندان اروپایی در سالهای پایانی هنر ویکتوریایی تا حدود زیادی کاهش داد. امروزه از این اثر به عنوان نمادی از هنر مدرن آمریکایی نام برده میشود.
صفحهها: 1 2