پارک انیمه

نسخه‌ی کامل: داستان کوتاه : مربى شنا
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
مرد جوانى که مربى شنا و دارنده چندين مدال المپيک بود ، به خدا اعتقادى نداشت . او چيز هايى را که درباره خداوند و مذهب مى شنيد مسخره مى کرد . شبى مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت . چراغ خاموش بود ولى ماه روشن و همين براى شنا کافى بود .مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز کرد تا درون استخر شيرجه برود . ناگهان سايه بدنش را همچون صليبى روى ديوار مشاهده کرد . احساس عجيبى تمام وجودش را فرا گرفت . از پله ها پائين آمد و به سمت کليد برق رفت و چراغ ها را روشن کرد . آب استخر براى تعمير خالى شده بود !
woow...براوو...عالی مثل بقیه ی داستان هات...
(2018/09/16 09:54 AM)rikatokikuri نوشته شده توسط: [ -> ]woow...براوو...عالی مثل بقیه ی داستان هات...
ممنون .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خواهشمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

ـــــــــــــــــــ
خودت نوشتیشون؟؟؟
(2018/09/16 08:49 PM)kohina نوشته شده توسط: [ -> ]خودت نوشتیشون؟؟؟
نه.. به خاطر این که خودم دوست داشتمشون گذاشتم .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
لینک مرجع