![]() |
ایفای نقش شهر مرگ2 - نسخهی قابل چاپ +- پارک انیمه (https://animpark.icu) +-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html) +--- انجمن: ایفای نقش (/forum-338.html) +---- انجمن: بایگانی (/forum-410.html) +---- موضوع: ایفای نقش شهر مرگ2 (/thread-25877.html) صفحهها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 104 105 106 107 108 109 110 111 112 113 114 115 116 117 118 119 120 121 122 123 124 125 126 127 128 129 130 131 132 133 134 135 136 137 138 139 140 141 142 143 144 145 146 147 148 149 150 151 152 153 154 155 156 157 158 159 160 161 162 |
RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - Ryoma - 2016/09/26 07:37 PM (چه قدر اهمیت واقعا فهمیدم شیزو واقعا با برنارد مشکل دارهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه) برنارد : چرا الکی می گی من نباید بمیرم تا وقتی انتقام آنا رو نگرفتم میفهمی جک : متاسفم کاریش نمیشه کرد تو اون حس انتقامو نداری و درضمن مردی RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - shizuko yagami - 2016/09/26 07:44 PM داد زدم:آناهم راحت مرد....شیاطین احمق.... RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - Ryoma - 2016/09/26 07:55 PM برنارد:نه این امکان نداره من هر طور شده باید برگردم باید زنده شم نه نمیتونم قبول کنم . جک :خیلی دوست داری برگردی با اینکه سر انسان بودنت همیشه سرزنش میشی؟ RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - مین جی - 2016/09/26 08:41 PM جان به خاطر زهر چشماش محو میدید.... جان:انجل.... صدا ها تو گوشم پیچید...خاطرات تلخ کودکی و نوجوانی و بعد.... هیجان....و تپش سریع قلبم.... اسم من جانسونه..... من انجلینا هستم....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه برنارد:هی برادر.... جان:احمقمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه توماس:بلند شو مرد...دلم می خواد گوشمالیت بدم... (دستشو به طرف دراز کرد) با من ازدواج می کنی .... مممم....شاید....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه با شنیدن این کلمات بیدار شدم و برنارد رو روی زمین بی حس دیدم. جان:برناااااااارررررررددددد!!!!!!نهههههههه!!!!! RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - Ryoma - 2016/09/26 09:41 PM برنارد:جک یه کاری کن خواهش میکنم. با این حال من هنوز یکی رو دارم .زندم کن خواهش می کنم. جک:اینو واقعا می خوای که زنده شی؟ RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - Noctis_P - 2016/09/27 02:39 PM به خونسردى رو با جان ميگم:اوه ارههههه!دوستت مرد!و تو هم به زودى ميميرى... ناپديد ميشم RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - مین جی - 2016/09/27 03:03 PM جان با جدیت بلند میشه :نه!من نمیمیرم! صد ها اتش ...همزمان اطرافم را میگیرند! به هوامیروم.کاملا اتش کرفته بودم. گلوله های اتشین به سمت کنت شلیک شدند! محتوای مخفی (Click to View) RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - Ryoma - 2016/09/27 05:24 PM برنارد:آره می خوام . لطفا. جک:خب باشه تحت تاثیر قرار دادیم.الان زنده میشی. برنارد:واقعا؟خیلی ازت ممنونم. جک:خب دیگه وقتشه زنده شی اگه یه وقت نیاز بود منو خبر کن خودم جات بجنگم. برنارد :باشه. اینو میگه و زنده میشه.صدای جان رو میشنوه که میگفت نه من نمیمیرم. چشاشو خیلی آروم باز میکنه همه جا رو تار میدید قلبش همچنان درد میکرد . بلند میشه میشینه قرصشو میزاره تو جیبش و با نگاهش دنبال مری میگرده جانو میبینه که خیلی جدی بود داد میزنه :جااان .جااان.آروم باش لطفاـ RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - Noctis_P - 2016/09/27 06:31 PM برنارد رو ميبينم که بلند شده و نشسته ،اخم مى کنم و ميگم:تو نمى خواى بميرى نه؟!(هنوز نا مرئيه) RE: ایفای نقش شهر مرگ2 - shizuko yagami - 2016/09/27 07:57 PM مری....دنبالش میگشتم |