![]() |
عشقول بازیِ برفی !! - نسخهی قابل چاپ +- پارک انیمه (https://animpark.icu) +-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html) +--- انجمن: نویسندگی (/forum-34.html) +---- انجمن: فن فیکشن - آثار هواداری (/forum-264.html) +---- موضوع: عشقول بازیِ برفی !! (/thread-22217.html) |
RE: شوخی با شخصیت های فاینال فانتزی - SANTA.MARIAA - 2015/01/25 07:26 PM سلام به همگی ![]() ![]() من یه فن فیکشن دارم ، که ادامه هم داره ؛ امیدوارم خوشتون بیاد ؛ ضمنا ، مخفی کرد رو هم یادم رفته ... ![]() ![]() ![]() برمایین اِشغول باظیِ برفی !! ( عشقول بازیِ برفی !!) قبل از اینکه ساعت زنگ بزنه ، جنسیس خودش از سرمای هوا بیدار شد ؛ خب ، حق هم داشت ! بدبخت مثل هر مرد دیگه ای فقط با یه شلوارک خوابیده بود !!! ![]() ![]() بلند شد و توی تخت نشست ، و به سفیروث و انجیل که هنوزم خواب بودن نگاهی کرد ؛ ناخودآگاه خنده اش گرفت : انجیل با دهن باز خرخر میکرد ، و سفیروت هم انگار که با اون لبای غنچه شده ش سوت می کشید ؛ آب دهن انجیل روی فکش و بالشش ریخته بود ، و سفیروث هم ، بااون لبای غنچه شده ، انگار منتظر بوسِ صبح به خیر بود. ![]() ![]() بلند شد و با همون شلوارکه رفت پای پنجره ؛ شیشه بخار گرفته بود . با دستش یه ذره بخاررو گرفت و تونست بیرون رو ببینه . _ واااای !!! انقدر تعجب کرد که وقتی گفت "وای" ، دوباره شیشه بخار گرفت !! دوباره تمیزش کرد و اینبار دقیقتر به بیرون خیره شد . نه ، اشتباه نکرده بود ؛ برف اومده بود!!! و اونقدر سنگین ، که در ساختمون انباری رو مسدود کرده بود !! از دور ، چند نفر کارگررو دید که با بیل و ماشین برف روب و این چیزا ، اومدن سمتِ درِانبار . پرده رو کشید ؛ برگشت و به پنجره تکیه داد ؛ نگاهش به گوشیش افتاد ، که شارژش کاملا پر شده بود ؛ علامت میس کال توجهش رو جلب کرد . ازروی صندلی روبدوشامبرِ مشکی ش رو برداشت و تنش کرد ؛ بعد ، گوشیش رو برداشت ، و تماس گرفت . وقتی تلفن بوق انتظار میزد ، طبق معمول لبخند زد ؛ از اون لبخند های ناب و احمقانه که هممون وقتی برای اولین بار خودمون روتو مهد کودک خراب می کردیم ، می زدیم . ![]() ![]() ![]() و بازهم طبق معمول ، خودش ، با همون صدای دخترانه ش ، گوشی رو برداشت ؛ اونم بعد هشت تا بوق : _ بَللللله ه ه ؟؟؟ جنسیس نیشش رو باز کرد : _ سلااااام ... صبح به این قشنگی گرفتی خوابیدی ؟؟؟ ![]() ![]() منتظر شد اون مکثِ همیشگیش تموم بشه و جواب بده : _ ... ... ... ... ... ( فک کنم عبارت "مکث ابدی" سنگینتره ؛ شایدم " مردن پشت تلفن " . مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه) ... ( نه ، فک کنم لج کرد .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه ) ... نه ه ه ه ..... خواب که ... نننن ه ... تمام شبو بیدار بودم ... جنسیس وحشت کرد ، و چشماش زیر ابروهای قرمزش گرد شد ؛ ![]() شروع کرده بود به نفس نفس زدن ، اما زود به خودش مسلط شد ؛ اخمی کرد و لب پایینش رو گاز گرفت ؛ بااین کار ، چین های کوچیک و نامحسوسِ دور چشمها و دهنش دیده شد : آثار جاافتادگی مردها در سی چهل سالگی. دختر از آنطرفِ خط فهمید که زده توی خال ؛ ![]() ![]() _ الووو ؟؟؟ ... خوبی ؟؟ جنسیس نفس عمیقی کشید ، که مواظب بود او صدایش را نشنوه ، و گفت : _ آره آره ، خوبم . ![]() ![]() دختر از عمد نفسش را با صدا بیرون داد : _ خُ خُ ب ، خداروشکر ... چی می گفتیم ؟؟؟ جنسیس دوباره مکث ظولانی ای کرد ، اینبار از عمد ، و قبل از اینکه یکی از آن "الوووو"های ظریفانه را بشنود ، با صدای سردی گفت : _ که تمامِ شبو بیدار بودی ...حتما هم بدونِ من ... ![]() ![]() ![]() دختر سکوت کرد ؛ مانده بود که مرد با 32 سال سن ، اینقدر خام و احمق ؟؟؟ ینی باور کرد ؟؟؟؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه اون هم اون : مامور درجه یک شینرا ، حقوق باحال ، خونه خالی (احتمالا به تعدادِ کافی) ، و هرچیزی که برای بازی (!!؟!) لازمه .... ![]() ![]() ![]() جنسیس از عمد چیزی نگفت ، و اینجا دختره فهمید که نه بابا ، طرف خیلی جدی گرفته ؛ ![]() ![]() این بود که آروم گفت : _ جنسییس ، تو ... تو درباره ی من چی فکر کردی ؟؟؟ ![]() ![]() چطور همچون فکری کردی ؟؟؟ تو ... با سیاست ، یواش یواش تنِ صداش رو بالا برد ، ولی انگار زیاده روی کرد ، چون نه تنها جنسیس مجبور شد گوشی رو از گوشش دور کنه ، بلکه سفیروث و انجیل هم بیدار شدند ؛ هردو بااخم و تخم نشستند و به جنسیس نگاه کردند. ![]() ![]() جنسیس بدون اینکه خودشو ببازه ، خیلی ساده توی تلفن گفت : _ بیرون حرف میزنیم ؛ بیا پارکِ شهر ، جلو کیوسکِ نگهبانی منتظرم باش. بدون هیچ حرف دیگری ، گوشی رو قطع کرد ، و با فکراینکه جای خلوتیو برای قرار انتخاب کرده ، نیشخند زد ؛ اطراف کیوسک ، بخش متروکه ی پارک بود ، و برای همین هم ، اونجا نگهبانی نداشت .... ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() |