پارک انیمه
فن فیکشن کوروکو نو بسکت - نسخه‌ی قابل چاپ

+- پارک انیمه (https://animpark.icu)
+-- انجمن: فعالیت های گروهی (/forum-30.html)
+--- انجمن: نویسندگی (/forum-34.html)
+---- انجمن: فن فیکشن - آثار هواداری (/forum-264.html)
+---- موضوع: فن فیکشن کوروکو نو بسکت (/thread-28375.html)

صفحه‌ها: 1 2


فن فیکشن کوروکو نو بسکت - mahtabtec - 2017/05/02 07:32 PM

دوستان اگر فن فیکشن من به مال بلضی ها شباهت داست بدونید بخدا من کپی نکردم و حتی فن فیکشن های بقیه رو هنوز نخوندم

چپر اول:من 10 ساله که اینجام
چقدر سرده.دارم میمیرم.اصن یه وضع داغونیه ها.ولی باید یه کیف پیدا کنم
توی جمعیت دنبال یه فرد دبیرستانی با یه کیف سالم گشتم که چشمم به یه نفر افتاد
یه پسر با جسه کوچیک و موهای ابی کمرنگ که حدس زدم دبیرستانیه.
رفتم جلوتر و زدم روی شونش و گفتم: ببخشید شما ادرس فرودگاه این نزدیکی رو دارین؟
-بله.همین خیابون رو مستقیم برید.بپیچید سمت چپ.یه چهار راه میبینید-
سریع کیفش رو از دستش کشیدم و شروع کردم به دویدن.
اه چقدر سنگینه.نکنه اجر توش ریخته....
در کیف رو باز کردم تا همه محتویات توش بجز پول ها بریزه بیرون
صداش از پشت سرم میومد.
-هعییییی کیفمو پس بده!
سریع دویدم توی یه کوچه و قایم شدم
فکر کنم گمم کرد.
از توی کوپه اومدم بیرون و راه افتادم سمت یتیمخونه نیشیمورا
اونجا جایی بود که من زندگی میکردم...ده سال بود که خونه ام اونجا بود
وقتی رسیدم هاروکا رو دیدم که بدو بدو اومد سمتم.
-ریوکو-سان!کجا بودی؟
من:هیچی...راستی تو هنوزم کیف نداری؟
-اوهوم.
کیف رو دادم دستش و با یه لبخند عمیق گفتم:بیا!مال توئه
-ب....ب...برای من؟
من:اره!معلومه!
-ممنونم ریوکو-سان
من:فقط به کسی نشونش نده.
-چشم.حتما.ممنونم
روی زمین کنار دیوار نشستم
اون شب اصلا نفهمیدم چطوری ولی همونجا کنار دیوار خوابم برد و صبح با صدای هاروکای یازده ساله از خواب بیدار شدم.
-نه.نه.شما نباید ریوکو-سان رو ببرید. خواهش میکنم.لطفا!
سریع بلند شدم و دویدم سمت اتاق مدیر و با ورود من همه بهم خیره شدن.
چند دقیقه بعد مدیر سکوت رو شکست: اینم خودش.این خانم و اقا والدین جدیدت هستن
جانم؟پدر؟مادر؟خانواده؟
من:سلام.من ریوکو هستم
و با اشاره مدیر مجبور شدم اضافه کنم:مامان.بابا
اونروز با خانم و اقایی که هنوز فامیلیشون رو هم نمیدونستم رفتم به خونه جدیدم.


No

Error.