زمان کنونی: 2024/07/05, 12:14 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/07/05, 12:14 AM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 17 رأی - میانگین امتیازات: 4.94
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صلح جهانی ( final fantasy , crisis core )

نویسنده پیام
an Uchiha
شوالیه ی تبعیدی



ارسال‌ها: 2,631
تاریخ عضویت: Aug 2013
ارسال: #1
صلح جهانی ( final fantasy , crisis core )
قسمت 1



جنسیس و سفیروث با خونسردی نشسته و به نقطه ای کور می نگریستند. از سکوت طولانی مدتشان جوابشان را حدس زدم. انها موافق نبودتد! هریای مشتش را بر میز کوبید و گفت
- انتظار داری ما بهت چی بگیم؟
دستهایم را در هم گره زدم.
- همتون شاهد بودین که چه بلایی سر سیتن اومد.
- سیتن احمق بود.
سفیروث لبخند زد و معلوم بود که از جوابی که هریای به من داده خوشحال شده!
هریای به صندلی اش تکیه داد و گفت
- حالا چرا فقط ما یه تارو احضار کردی؟
- کسای دیگه ای رو میشناسید؟!
سکوت کردند. ادامه دادم:
- من سیتن رو قبول ااشتم. قدرت و هوششو باور داشتم. تمام نقشه های سیتن حساب شده بود. ولی با کارهای مسخره اش خودشو به کشتن داد.
سفیروث - ما اشتباه اونو تکرار نمیکنیم در ضمن...اینکه ما و اون بچه رو تو یک رده قرار بدی بی احترامیه نابخشودنییه !
اینبار جنسیس نیشخندی زد و همان طور که انگشت اشاره اش را بر میز می کوبید گفت:
- سیتن راهشو بلد نبود.
هریای برخاست و گفت
- به نظر من ادامه دادن این جلسه ، فقط وقت تلف کردنه
جنسیس نگاهی به هریای انداخت و او هم بلند شد. سفیروث هم برخاست و گفت
- اگر بخوای به این ایده ات شاخ و دم بدی و بزرگش کنی، مطمین باش جلوت وایمیسم.
هریای به سفیروث اشاره کرد و گفت
- ولش کن سفیروث ، نتیجه ی کارسو دیگه خودش باید تشخیص بده...
جنسیس نیشخندی به رویم زد که از صدتا طعنه هم بدتر بود. تمام نگاه هایش تمسخر امیز بود. دندون قروچه ای رفتم و من هم برخاستم. هرسه از حرکت ایستادند و منتظر نگاهم کردند. تنها لامپی که به اتاق روشنایی داده بود چشمک می زد.
- من این کار رو عملی میکنم. چه با شما چه بی حضورتان...
هریای اخم غلیظی کرد. جنسیس پوزخند صداداری زد و گفت
- چطور می خوای ایده ات رو عملی کنی اونوقت؟
سفیروث و هریای منتظر جوابم بودند. سکوت کردم. سفیروث هم پوزخند زد و با هریای از اتاق بیرون رفتند. جنسیس گفت
- درسته پدرت ادم بزرگی بود ، ولی تو به اون نرفتی...من برای هوداکی نتاسفم بانو آفرودیته...تو باید راه پدرت رو ادامه می دادی..
سپس در تاریکی پنهان شد. صدای قژ قژ در نشان ااد که از اتاق خارج شده... من ماندم و تنها لامپی که رو به خاموشی بود...

* هریای : یکی از قوبترین دشمنان کلود محسوب می شود و توانسنت یک بار وینسنت را شکست دهد. ( یک کاراکتر خیالی)
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/11/06 11:29 AM، توسط an Uchiha.)
2014/11/06 11:28 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ

[-]
No
Error.

ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  داستان : لبخند قرمز رنگ...( final fantasy) an Uchiha 5 1,440 2016/09/09 04:48 PM
آخرین ارسال: an Uchiha
documents فن فیکشن((FINAL FANTESY)) NoboraHaru 5 1,592 2015/11/09 06:22 PM
آخرین ارسال: NoboraHaru
  مرد خرابكار..( final fantasy , Advent children) an Uchiha 108 18,394 2015/08/15 07:16 PM
آخرین ارسال: مین جی
  بازمانده اي از جنس آدم (final.fanttasy) an Uchiha 63 7,874 2015/07/21 02:14 PM
آخرین ارسال: یه فاینالی



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان