RE: بیوگرافی کاراکتر های ناروتو
بيوگرافي توبي(مادارا اوچيها)
توبی و اکاتزوکی:
از زمانی که توبی برای اولین بار در سریال وارد شده است (بعد از دوباره زنده کردن گارا)مشخص است که او خیلی تلاش می کند تا یک عضو اکاتزوکی شود.اول توبی و زتسو دنبال جسد ساسوری گشتند و وقتی که انگشتر او را پیدا کردند توبی با ان بازی کرد و ان را گم کرد.وقتی که توبی و زتسو انگشتر دیدارا که فکر می کردند مرده است(او فقط یک انفجار بزرگ به وجود اورده بود که به نظر اید او مرده است و از دست کاکاشی فرار کند)فقط یک دست او را پیدا کردند که توسط کاکاشی قطع شده بود.ولی وقتی توبی به دست دیدارا نگاه می کند ناگهان خود دیدارا می اید شروع به گرفتن گلوی توبی را با پاهایش می کند(چون دو دستش قطع شده بودند).ان طور که کیسامه می گوید تنها قدرت توبی در فرار کردنش است.به نظر می اید که هیچ کس با توبی خوب نیست به غیر از پین که حتی از او اطاعت هم می کند.
مشخصات:
توبی بیشتر وقت ها خیلی بچه گانه است و جلوی دیگر عضو های اکاتزوکی احترام زیادی دارد.او معمولا خیلی شاداب و با احترام حرف می زند و جوک های زیادی می گوید نه تنها برای دوستانش همین طور برای حریفانش.مثلا وقتی دیدارا می گوید:اگر ساکت نباشی می کشمت توبی می گوید:مطمعنا از طریق انفجار است. توبی نشان داد که او هم می تواند جدی باشد مثلا وقتی که به پین دستور داد که کیوبی را از ناروتو جدا کند.
خود ایتاچی گفت که خانواده ی اوشیا را تنها از بین نبرده است و مادارا به او کمک کرده است و این که مادارا سنسی ایتاچی است.
توبی و دیدارا بیجو با سه دم را گرفتند:
اول توبی نمی خواست بر علیه ی بیجوی اب (یک لاکپشت)بجنگد ولی یک لحظه از ان جا رفت و وقتی که صحنه دوباره امد ان بیجو جنگ را باخته بود. جوتسویی که این جنگ را تمام کرد مشخص نیست
توبی و دیدارا به ساسوکه اوشیا حمله می کنند:
وقتی که ساسوکه توبی را دید فهمید که او یک عضو اکاتزوکی است(بخاطر لباس هایش).به دنبال او بالای یک درخت رفت و توبی گفت:تو من را می ترسانی در همین موقع دیدارا به ساسوکه حمله کرد.توبی در این جنگ مقدار کمی گریه کرد چون که فکر کرد دیدارا مرده است ولی دیگر گریه نکرد وقتی که دیدارا دوباره بلند شد( وقتی دیدرا واقعا مرد او زیاد ناراحت نشد).وقتی که ساسوکه یک چیدوری به توبی زد برگشت وگفت:یکی از ان ها مرد.ولی توبی دوباره برخواست و یک جوتسوی عنصر زمین استفاده کرد تا دیدارا بتواند جوتسویش را اماده کند و بعد خودش فرار کرد چون جوتسوی دیدارا ان قدر قوی بود که ممکن بود توبی هم همرایش بمیرد.
توبی جلوی راه نینجا های کونوها را می گیرد:
توبی جلوی تیم کونوها ظاهر شد و درخواست جنگ کرد.ناروتو او را با کمک راسنگانی حمله داد ولی از داخل بدن توبی رد شد و ناروتو را انداخت کنار.
ایتاچی اوشیا می گوید که نه می توان مادارا اوشیا را کشت و نه می توان از ان برنده شد.حرف های او زیاد هم اشتباه نیستند وقتی حمله های ناروتو و ساسوکه را بدون هیچ مشکلی از خود عبور داد.
اوبيتو اوچيها هم تيمي كاكاشي هاتاكه و رين بود او ابتدا قادر به فعال كردن شارينگان خود نبود اما در حين جنگ با گروهي از دشمنان توانست ان را فعال كند و جان كاكاشي را نجات دهد اما كاكاشي يكي از چشم هاي خود را از دست داد او يكبار ديگر جان كاكاشي را قبل از اينكه يك سنگ بزرگ روي او بيافتد نجات داد اما خودش زير سنگ گرفتار شد ونصف بدن خود را از دست داد اوبيتو قبل از اينكه بميرد يكي از چشمهايش كه سالم مانده بود و داراي شارينگان بود به كاكاشي هديه كرد.از ان پس كاكاشي به (kakashi copy ninja) معروف شد.به اين علت كاكاشي سر قرارها دير ميرود تا قبر اوبيتو را زيارت كند
بيوگرافي كاكاشي هاتاكه
هاتاکه کاکاشی یا "کپی نینجا کاکاشی" استاد ساسوکه، ساکورا و ناروتو است. ظاهرا او میخواهد هویت خود را برای دیگران پنهان نگه دارد زیرا که همواره قسمت پایین صورت خود را با ماسکی پوشانده است. او همچنین مشهور به سختگیری است که تمامی شاگردان قبل از ناروتو و همتیمیهایش را رد کرده بود. او میگفت تمام آن شاگردان فقط بچههای بیفکری بودند که فقط به قوانین و دستورات عمل میکردند و معنی اصلی کار تیمی را نمیدانستند. کار تیمی ظاهرا برای کاکاشی خیلی مهم است ولی هرچند بعضی اوقات بیتفاوت نشان میدهد ولی در اصل او شاگردانش را دوست دارد و حاضر است برای دفاع از آنها جان خود را نیز بدهد که این را در رویارویی با زابوزا و اوروشیمارو نشان داده است.
کاکاشی همیشه زود فکر میکند و همواره اینگونه نشان میدهد که یک قدم از حریفش جلوتر است و تقریبا همیشه میداند چگونه باید بجنگد هرچند او همیشه به سر قرارهایش چه مهم و چه معمولی دیر میرسد. او همیشه با خود کتابی دارد بنام " بیا بیا بهشت" که حتی آنرا در مقابل شاگردانش در رویارویی اول نیز میخواند که البته به مسخرگی ناروتو منجر شد و برایش مشکلاتی بهوجود آورد.
مثل بیشتر شخصیت ها در انیمه ناروتو، گذشته کاکاشی نیز از نوع تراژدیک هست. که با مرگ دوستان و آشنایان زیاد همراه بوده است. اول از همه، پدرش هاتاکه ساکومو (معروف به سپید دندان) بعلت رها کردن ماموریتش برای نجات جان دوستانش که بعدا مشکلات و تلفات زیادی به بار آورد و باعث بیآبرویی او شد که دوستانش و اهل شهر او را مسئول این واقعه دانستند. پس از آن، بعلت احساس گناهی که از ان واقعه احساس میکرد، خودکشی کرد. بخاطر آن کاکاشی بسیار پایبند به قوانین شد.
ظاهرا کاکاشی در16 سالگی یعنی 13 سال پیش از زمان کنونی داستان جونین شده بود. در آن موقع او زیر نظر هوکاگه آینده کونوها یعنی برق زرد (Yellow Flash) تعلیم میدید. او در تیم 3 نفره همراه با اوچیها اوبیتو کسی که هیچ وقت با هم خوب نبودند (چراکه اوبیتو هیچوقت به قوانین عمل نمیکرد) و رین بود. در آن زمان درگیری شدیدی بین کشورهای بزرگ در گرفته بود که کونوها هم عمیقا درگیر واقعهای شده بود که بنام "سومین جنگ جهانی پنهان" معروف بود. تمام تیم 4 نفره در حال انجام ماموریت خرابکاری در کشور سنگ بودند. یوندایمه مجبور به ترک گروه شد و مسئولیت گروه را به کاکاشی سپرد.
بدبختانه رین توسط نینجاهای دشمن ربوده شد و اوبیتو بدون کاکاشی که شدیدا پایبند مقررات بود و فکر میکرد که باید ماموریت را بدون رین انجام دهند، برای نجات رین رفت. اوبیتو رین را پیدا کرد ولی در یک قدمی مرگ بود که کاکاشی که بالاخره معنی تیم را در یافته بود به کمکش آمد و نینجای دشمن را زخمی کرد. بعد از مدتی جنگ کاکاشی از ناحیه چشم چپش زخمی شد و هر دو در شرف مرگ بودند که اوبیتو که شارینگانش را تازه فعال کرده بود به کمک کاکاشی آمد و نینجای پنهان دشمن را کشت. نینجای دوم دشمن برای از بین بردن تیم از تکنیک عنصر زمین استفاده و سنگهای دیواره را روی تیم کاکاشی ریخت که کاکاشی بعلت نقطه کور در قسمت چشم چپ مورد اصابت سنگی قرار گرفت و به زمین افتاد و اوبیتو برای نجاتش خود زیر سنگ ماند طوری که نصف بدنش زیر سنگ له شد. اوبیتو که کم کم به مرگ نزدیک میشد، آخرین هدیه خود را به کاکاشی که همان شارینگان چشم چپش بود را به او داد که توسط رین در چشم کور شده کاکاشی قرار گرفت و کاکاشی را به شخصیتی که هم اکنون میشناسیم تبدیل کرد. او همیشه سر قرارها دیر میکند تا قبر اوبیتو را زیارت کند.
بعد از اینکه عضو تیم آنبو شد ، تنها ماموریت شناخته شدهاش نجات شاهزاده کشور برفی بود ، از آنچه در آن قسمتها دیدیم میتوان گفت که کاکاشی در آن زمان فقط یک جونین ساده بوده.
ساسوكه در سري اول ناروتو
مشخصه
ساسوکه پنچمین شخصیت در افسانه ناروتو است. کیشیموتو در مصاحبهای با US Shonen Jump افشا کرد که هرگز نمیخواسته است شخصیت ساسوکه را خلق کند. او بعد از مشاوره با ویراستار خود به این نتیجه میرسد که شخصیت مقابل ناروتو اوزوماکی را خلق کند که در نهایت منجر به ساخت شخصیت ساسوکه میشود. در طرح اصلی، شخصیت ساسوکه طلسم هایی در اطراف گردنش دارد و بندی به دور بازوی او بسته شده است. کیشیموتو توضیح میدهد که خلق شخصیت ساسوکه سخت ترین کار برای او بوده است. اسم ساسوکه از شخصیت افسانهای ساروتوبی ساسوکه میآید. نیمه دیگر اسم او از دیگر شخصیت داستان یعنی هوکاگه سوم میآید. نام خانوادگی او اوچیها تلفظ دیگر اوچیوا است، که به معنی بادبزن کاغذی است که در واقع علامت خاندان اوچیها نیز هست. اوچیوا میتواند برای باد زدن آتش استفاده شود تا آتش را گرم تر کند- به این حقیقت اشاره میکند که خاندان اوچیها دارای جوتسو ي آتشین هستند.
زندگی
سال های اولیه زندگی ساسوکه زیر سایه برادر بزرگترش ايتاچي اوچيها می گذرد، که زمان ثابت میکند او نینجای با استعدادی است. به خاطر موفقیت های ایتاچی، خاندان اوچیوا او را به عنوان آینده خاندان نگاه میکنند. بزرگترین پیشنهاد کننده این عقیده، پدر ساسوکه، فوگاکا اوچیوا است. با توجه به این دیدگاه ساسوکه آنچه را برای اثبات خود در خانواده لازم است را انجام میدهد، البته هیچ کاری او را در این مرحله موفق نمیکند. ایتاچی که از این تلاش ساسوکه آگاه است سعی میکند تا توجه پدر را به او جلب کند، حتی پیشنهاد میکند که شماری از توانایی نینجاها را به او آموزش دهد. اگرچه ایتاچی موفق میشود که فوگاکا زمان بیشتری را با ساسوکه بگذراند امابیشتر آن زمان نیز به ایتاچی اختصاص مییابد و به هر حال ایتاچی هرگز مطابق قول خود به ساسوکه آموزش نمیدهد. همان طور که زمان می گذرد اعتبار ایتاچی در خاندان شروع به تزلزل میکندو شایستگی او زیر سئوال میرود. در این زمان ایتاچی رابطهای رقابتی را با ساسوکه آغاز میکند و به ساسوکه حمله میکند تا بر او فائق آید. به خاطر تغییر شخصیت ایتاچی، فوگاکو علاقه بیشتری برای پیشرفت ساسوکه پیدا میکند و تکنیک گلوله آتشین بزرگ را در مدت زمانی کمتر از آنچه ایتاچی یاد گرفته بود به او میآموزد، که باعث بهبود وضعیت او در خانواده میشود. فوکاگو آشکارا ساسوکه را تشویق میکند که جاپای ایتاچی نگذارد، به این ترتیب نابغه سابق خاندان اعتماد پدر را از دست میدهد. بعد از این که ساسوکه میل و اشتیاق پدر به خود را کسب میکند، یک شب که دیر به خانه برمی گردد می بیند که همه اعضای خانواده اش کشته شده اند. بعد از اینکه ایتاچی را بالای سر پدر و مادرش می بیند متوجه میشود که او عامل اصلی مرگ والدینش است. ایتاچی به ساسوکه میگوید که ارزش کشتن ندارد و سپس در سیاهی شب ناپدید میشود. از آن پس ساسوکه مانند یک یتیم زندگی میکند، در حسرت والدین از دست رفته اش. بعد از نابودی خانواده تنها هدف ساسوکه این میشود که به هر نحو ممکن قدرتی به دست بیاورد تا برای انتقام ایتاچی را بکشد.
شخصیت
در ابتدای مجموعه آرزوی ساسوکه قویتر شدن است که عامل غلبه در روابط با دیگران و پیروزی بر آن هاست. به این خاطر او در ابتدا نسبت به مفاهیم اجتماعی بودن در کنار هم تیمی هایش و دخترانی که سعی در جلب مهر او دارند بی تفاوت است. از این رو ساسوکه برای خوب انجام دادن مامورت ها علاقهای به کار با ناروتو و یا ساکورا ندارد و فکر میکند او بسیار با استعدادتر از آن هاست که بخواهد با آن ها کار کند و کار با آن ها تنها او را ضعیف تر میکند. اگرچه، بعد از سه ماموریت ساسوکه تلاش میکند که به خود بفهماند این برداشت ها نادرست هستند: ساکورا منبع بزرگی از اطلاعات است و ناروتو یک دوست موثر و مشوق قوی تر شدن است. در نتیجه این الهامات ساسوکه تلاش میکند که اهمیت بیشتری را از اولین ملاقاتش به هم تیمی هایش بدهد. در حالی که تلاش میکند این الهامات را رد کند، علاقه او برای به خطر انداختن زندگی اش برای کمک به آن ها به حدی که حتی شانسی برای انتقام از ایتاچی باقی نماند کم کم ظهور مییابد. در طول دومین مرحله امتحان چونین اوریچیمارو با مشاهده برتری زندگی هم تیمی ها برای ساسوکه متوجه این تغییر آرمان ها میشود. اوریچیمارو که به هوس ساسوکه برای انتقام نیاز دارد، داغ نفرین آسمانی را بر او میزند تا او با چشیدن طعم قدرت او را به راه انتقام بازگرداند. اگرچه کاکاشی آنچه را برای ضعیف کردن نفرین لازم است انجام میدهد، نشان را کم اثر میکند و مفهوم صحیح قدرت را به او نشان میدهد اما ساسوکه تلاش میکند قدرت هایی که به او نشان میدهد را بفهمد. برای آزمایش قدرت جدید ساسوکه تلاش میکند تا رقیبی جدید را بیابد که با او مبارزه کند، با این باور که هر پیروزی که به دست میآورد او را به قدرت بیشتر رهنمون میکند. به هر حال ناروتو که ساسوکه او را شخصی با مهارت های اندک میداند برتری خود در توانایی ها را بر او ادامه میدهد و این باعث ایجاد حسادت در ساسوکه میشود. سرانجام ساسوکه تصمیم میگیرد که کونوا را ترک کند و به دنبال اوریچیمارو برود تا قدرت بیشتری کسب کند. ناروتو براب متوقف کردن ساسوکه فرستاده میشود تا مانع خروج او از کشور شود، در نهایت او را میگیرد و به او التماس میکند که نرود. ساسوکه باور دارد که ناروتو صمیمی ترین دوست اوست ولی در عوض تصمیم میگیرد که آخرین نصیحت ایتاچی را اجرا کند:برای دست یابی به Mangekyo Sharingan (مانگکیو شارینگان) که به نظر قدرت نهایی خاندان اوچیواست بهترین دوست باید کشته شود، بنابراین ساسوکه تلاش میکند تا ناروتو را بکشد. ناروتو نمی خواهد ساسوکه برود برای همین با همان اشتیاق با ساسوکه میجنگد تا او را شکست داده و به خانه برگرداند. جنگ این گونه است که ساسوکه در ابتدا با تکنیک چیدوری به ناروتو حمله میکند در حالی که ناروتو با رازنگان خود نمیتواند ساسوکه را بزند و تنها هدبند او را خراش میدهد( به دنبال این حرف ساسوکه که او حتی نمیتواند هدبند او را بخراشد). در هنگامی که ناروتو بی حال به زمین می افتد ساسوکه تصمیم میگیرد او را بکشد اما می فهمد این همان چیزی است که ایتاچی می خواهد و این گونه از کشتن ناروتو صرف نظر میکند. سپس به سمت اوریچیمارو میرود تا آنچه از قدرت لازم است که به دست بیاورد حاصل کند. در بخش دوم نیز شاهد تغییر شخصیت او می شویم و به خود قول می دهد تا وقتی که برادرش را نکشته نمی رد.
بيوگرافي ساكورا هارونو
سکورا عضو روشنفکر و جذاب تيم 7 کاکاشي, که در اصل تشکيل شده از خودش و ناروتو و سسوکه. هارونو يعني زمين بهاري و سکورا يعني شکوفه ي گيلاس که در ژاپن به خاطر کوتاهي دوره ي زندگيش و زيباييش مورد احترامه.در چيني شکوفه ي گيلاس مظهر زيبايي زن و در زبان گياهان به معناي عشق مس باشد.
در ژوئن 2006 در American Shonen Jump کيشيموتو به اين اشاره کرده بود که سکورا بهترين معلم نينجا مي شه چون در شخصيتش رخنه ها يي وجود داره مثل دنبال کردن سسوکه اما اون نرمال ترين شخصيته. اون هم چنين اشاره کرد که سکورا و راک لي به منظور نشان دادن ضعف هاي انساني اند. تو مشهورترين شخصيت Shonen Jump هم جزء 10 نفر اول بوده.
سابقه
برعکس همتيمي هاش گذشته ي اون خالي از هر گونه تراژدي واقعي بوده. فقط از طرف هم سناش تو آکادمي تخريب مي شده , جايي که حساسيتش در مورد پيشاني بزرگش باعث مي شد که همکلاسي هاش اذيتش کنن. Ino Yamanaka با اون دوست شد و روباني بهش داد که مي تونست صورتش رو برجسته نشون بده تا پيشونيش ديگه اون رو اذيت نکنه. دوستي با اينو باعث شد که سکورا شخصيتش رو کامل کنه و بيشتر به خودش ارزش بده. وقتي که اعتماد به نفسش بيشتر شد عاشق سسوکه شد کسي که اينو هم عاشقش بود. سکورا وقتي اين رو فهميد رابطشون رو قطع کرد بنا براين دو نفري که مي تونستن شايسته ي مهرباني سسوکه باشن يک رقابت تلخ بينشون شروع شد. هر دو اين رقابت رو تا مبارزشون تو امتحان چونين حفظ کردن و بعد از اون رابطشون شروع به خوب شدن شد. هر چند رابطه اي همراه با رقابت ايجاد کردن و هر دو سعي مي کنن که ديگري رو شکست بدن.
شخصيت
در شروع سري تنها ويژگي قابل توجه سکورا شيدايي براي سسوکه بود. در ابتدا اين شامل دنبال کردن اون تو هر کجا براي تلاش براي کمک کردن به اون و ارزش دادن به عقايدش و توانايي هاش بيشتر از بقيه بود. وقتي که سسوکه در موقعيت هاي خطرناک تري قرار گرفت نمايش احساسات سکورا به سمت اهميت به خوشحالي سسوکه سوق پيدا کرد. اولين بار که ديده شد وقتي اون به نظر اومد مرده او با گريه کردنش به خاطر از دست دادن اون با Shinobi Code مخالفت کرد. وقتي که معلوم شد که نمرده بوده سکورا اين متود را براي نشان دادن احساساتش ادامه داد. قديمي ترين مثال اين , Cursed Seal است که سسوکه به عنوان منبعي از قدرت از اروشيمارو گرفت. به علاوه نگراني براي سسوکه وقتي که اون مريض شد بعد از استفاده از طلسم, سکورا نگران اين بود که جاذبه ي اون طلسم سسوکه رو از کونوها دور نکنه. بعدا ترسش واقعي شد و سسوکه دهکده رو براي پيدا کردن اروشيمارو ترک کرد. قبل از اينکه اون بره سکورا اون رو تو خروجي دهکده ملاقات کرد و از اون خواهش کرد که بمونه, اگرچه درخواستش هم براي رفتن با اون رد شد, راضي بود هر کاري بکنه که با اون باشه. تنها جواب سسوکه هم يک تشکر ساده قبل از بي هوش کردنش بود.
با رفتن سسوکه به نظر اومد احساسات سکورا در مورد اون از تنها يک عشق به يک دوست عزيز تغيير کرد.الان به خودي خود تلاش اون اينه که سسوکه رو به کونوها بر گردونه و در تمام کارها با ناروتو همراه مي شه فقط به اين دليل. با اين وجود ويژگي هاي شبيه به دوست که اون الان با سسوکه موافقه, سکورا با اون مبارزه نميکنه اگر اين به اين معني که اون مي تونه از ديگران محافظت کنه يا برگردوندن اون رو به خونه راحتتر مي کنه.(اگه کسي زبانش خوبه ببينه مي تونه اين قسمت رو بهتر ترجمه کنه*) وقتي که نظر اون در مورد سسوکه تغيير کرد سکورا نمي خواست اجازه بده کسي در مورد بدي اون حرف بزنه وکسي رو که در مورد اون بد دهني کنه رو تويک آن مي زنه.
شبيه احساساتش در مورد سسوکه نظر سکورا در مورد ناروتو هم از قديمي ترين ويژگي هاي شخصيتيشه. در مورد ناروتو هرچند که سکورا در ابتدا اون رو يک احمق بي استعدادي که هدفش تو زندگي آزار هميشگيه اونه تلقي مي کرد. وقتي که سکورا بعضي وقتا به احمق تلقي کردن اون مي پرداخت, خيلي ازدانستني هاش رو در مورد ناروتو رد کرد به طوري که اون دو بيشتر وقت رو با هم مي گذروندن. در طول هر مبارزه ناروتو ثابت کرد که مي تونه تعداد بسيار زيادي جوتسوي پيچيده رو با روش هاي مبتکرانه ي زيادي به کارببره, باعث شد که سکورا به اون به عنوان يک هم تيمي با پشت سر گذاشتن هر ماموريت بيشتر ارزش بذاره. اون حتي فهميد که نسبت به پيشرفت ناروتو حسادت مي کنه و سعي مي کنه تا متود هاي قوي شدن اون روکپي کنه. وقتي که سسوکه کونوها رو ترک کرد سکورا از ناروتو خواهش کرد که ناروتو اون رو برگردونه و اون رو به عنوان تنها کسي که ظرفيت دنبال سسوکه رفتن رو داره باور کرد. ناروتو قول داد که سسوکه رو برگردونه و باعث شد که اين عهد هميشگي اون بشه. اين با اين همراه بود که احساسات ناروتو براي اون بزرگ شد و براي اون وقتي که اون بعد از تلاش نا موفقش تو بيمارستان موند ناراحت شد.وقتي که ناروتو ادعا کرد که روزي سسوکه رو برگردونه, سکورا هم تصميم گرفت که دفعه ي بعد اون رو با هم برگردونن.
در قسمت دوم سکورا سختي هاي زيادي در زندگي ناروتو رو ياد گرفت, مخصوصا اينکه اون روباه نه دو رو داره و آکاتسوکي به دنبال اون مي گرده به خاطر اين. به علاوه اگر آکاتسوکي موفق مي شد و ناروتو رو مي گرفت و روباه رو از بدن اون خارج ميکرد , ناروتو مي مرد. به خاطر اين سکورا يک نگراني ذهني در مورد ناروتو پيدا کرد و براي مشکلاتي که ناروتو با اونها روبرو مي شد ناراحت شد. براي کمک به اون در مواجهه با موانع سکورا محافظ اون شد و هرکاري که لازم بود انجام مي داد تا اون در امان باشه. به محض اينکه فهميد توانايي هاي پزشکي اي که اون در طول زمان ياد گرفته در مواجه شدن با روباه شيطاني ناکارامده, سکورا سعي کرد که ببينه آيا چيز هاي ديگه اي هست که اون ياد بگيره تا بيشتر به درد ناروتو بخوره. در نتيجه ي اين احساسات تازه کشف شده سکورا عموما بيشتر ويژگي هاي شخصيتي ناروتو رو مي پذيره و بيشتر مي تونه با اون درست کار کنه. مستقل از احساسات اون در مورد هم تيمي هاش تصميمات سکورا در طول قسمت اول تغييراتي کرد. وقتي که اون اين رو تو اون موقع متوجه نشده بود نقش اوليه ي سکورا محافظت از مقصود علاقه اش در تيم 7 بود در حال که ناروتو, سسوکه و کاکاشي هرگونه نيروي خصومت آميزي رو پس زدن. اين نبود تا مرحله ي دوم امتحان چونين که سکورا فهميد که چقدر اين نقش نامطلوبه, به اين عنوان که اون تنها گارد هم تيمي هاي مغلوبشه موقع حمله ي گنين هاي Sound . هرچند که اون سعي کرد با يک سري تله هاي از قبل پيش بيني شده اونها رو دور نگه داره تلاشش در مقابل تيم گنين ناموفق موند و Kin Tsuchi تونست سکورا رو از موهاش بگيره و اون رو از حرکت باز داره. وقتي که kin به اون گفت که بيشتر به خودش برسه تا به توانايي هاي نينجاييش, سکورا ناراحت شد که مردم هميشه به خاطر اون مبارزه مي کنن و اون نميتونه به خاطر خودش مبارزه کنه.در تصميم براي عوض کردن اين, سکورا با کوناي موهاش رو بريد تا خودش رو از چنگال Kin نجات بده و تمام قدرتش رو در مبارزه با اونها به کار گرفت. به اندازه ي کافي وقت گرفت تا نيرو کمکي برسه. اين تصميم جديد در ادمه ي سري ثابت موند, به اين ترتيب سکورا به کمک هم تيمي هاش اومد وقتي که به کمک نياز داشتن.
سکورا در درونش يک سکوراي دروني داشت, ابراز احساسات درونيشه که معرف نظرات واقعي سکورا در مورد چيزهاست وقتي که به نظر مياد چيز ديگه اي رو نشون مي ده. ظاهر سکوراي دروني به طور نمونه با يک علامت تعجب Shānnarō علامت گذاري شده. اين عبارت معني واقعي نداره اما معمولا ترجمه مي شه hell yeah يا hell no يا damn it که به موقعيت بستگي داره. به علاوه با عبارت Cha! داخل انيمي انگليسيش جايگزين شده شبيه کاري که با dattebayo ناروتو کردن و تبديلش کردن به Believe it! . سکوراي دروني خيلي کم ظاهر مي شه. آخرين پيدا شدنش در حين مبارزه ي سکورا تو امتحان چونين بود (جايي که به طور غير مستقيم گفت که سکوراي دروني مي تونه شبيه ساختاري متفاوت در ذهن سکورا باشه). سکوراي دروني بعدا به طور خيلي مختصر داخل يکي از filler arc(نميدونم يعني چي!) هاي انيمي و در شروع قسمت دوم دوباره نشون داده شد. اين تفاوت بزرگ بين چهره ها شبيه اينه که سکورا با خودش بيشتر راحت ميشه و ديگه هر چي که ميگه با احساس واقعيش مغايرت نمي کنه.
توانايي ها
در شروع سري, سکورا توانايي هاي معين خيلي کمي داره و تنها ويژگي قابل توجه با هوش بودنشه. تيز بودن تو حفظ کردن مطالب ودر امتحان دادن تو آکادمي, سکورا مي تونه بيشتر از خيلي از همسني هاش به سوالات جواب بده. اين بيشتر در طول قسمت نوشتني امتحان چونين خودش رو نشون مي ده, طوري که سکورا جزء معدود دانش آموزاييه که بدون تقلب مي تونه به سوالات تستي جواب بده. در ابتدا استعداد سکورا خيلي درخشان نشون نمي ده و استعداد و استقامت کليش زير متوسطه. هر چند خيلي زود بعد از يکي از ماموريت هاي تيم 7 , سکورا مي فهمه که قدرت کنترلش روي چاکرا خيلي عاليه و مي تونه جوتسو ها رو با بيشترين بازدهشون انجام بده.
کنترل چاکراي سکورا در قسمت 1 کم اتفاق ميوفته و به خاطر اينه که کسي بهش ياد نداده که چه جوري ازش استفاده کنه. تنها همکاري اي که به وجود مياد در طول تاخت و تاز به کونوها, جاييه که کنترل روي چاکراش به اون اجازه مي ده که اون يکي از چند گنيني باشه که مي تونه گنجوتسويي رو که تو منطقه پخش شده رو دفع کنه. بعد از اينکه سسوکه کونوها رو ترک کرد و تلاش ناروتو براي برگردوندن اون بي نتيجه موند, سکورا شاگرد سوناده شد و تحت آموزش هايي قرار گرفت که کنترل چاکراي اون درش به کار ميومد. وقتي چيزايي که اون ياد گرفته بود در طول anime's filler arcs نشون داده شد نقش بزرگي رو ايفا نکردن تا سري دوم.
با آموزش هاي سوناده سکورا يک medic-nin (نينجاي پزشک) مبارز شد. توانايي هاي پزشکيش تا حالا به اون اجازه رو داده که زخم هاي شديد ديگران رو با يک تلاش کوچولو مداوا کنه و اونجور که تو کارتون ديده مي شه بدن هاي مرده رو بازسازي کنه. به نظر مياد که توانايي هاش خيلي بيشتر از يک نينجاي پزشک با تجربه است, طوري که اون مي تونه زخم هايي رو درمان کنه که به نظر مياد موفق نميشه. اين اولين بار وقتي ديده شد که اون تکنينک خارج کردن زهر (Dokunuki no Jutsu ) رو به کار گرفت تا از چاکراش استفاده کنه و زهر رو از بدن Kankuro خارج کنه بدون اينکه آسيب بدني به اون وارد کنه. و سپس اقدام به ساخت پادزهري براي اون کرد که کسي قبلا نساخته بود. در آموزشش سکورا همچنين ياد گرفته بود که در يک زمان کوتاه از حرکات دشمن آگاه بشه همونطور که يک پزشک خوب بايد بتونه از آسيب ديدن دوري کنه و در مبارزه زنده بمونه اگر که مي خواد هدفش رو انجام بده.
اگه اون نتونه از مبارزه دوري کنه, سکورا مي تونه رو قدرتش که سوناده به اون ياد داده حساب کنه. با تقويت و آزاد کردن چاکراش در يک زمان گيري دقيق, سکورا مي تونه به راحتي هر مانعي رو نابود کنه. در طول زمان و با تکرار زياد سکورا مي تونه از اين قدرت به طور غريزي استفاده کنه و لازم نيست که تلاش زيادي بکنه. اين نيرو, همراه با مهارت پزشکيش, استعداد جديدش و زيبايي که در طول زمان به دست اورده باعث شده که خيلي ها سکورا رو سوناده اي ديگه ببينن و ممکنه حتي از استادي اون پيشي بگيره.
خلاصه ي مطلب
اگرچه سکورا در طول سري 1 در خيلي از اکشن هاي هم تيمي هاش حاضره, ولي اون نقش کليدي بازي نکرد تا سري دوم. جايگاه نو ظهور اون در داستان اولين بار در مبارزش با ساسوري از اعضاي آکاتسوکي توانست با کمک چيو اون رو شکست بده پيدا شد. به خاطر موفقيتش, ساسوري به اون در مورد يکي از جاسوس هاي رديف اروشيمارو گفت که به اون و بقيه ي تيم 7 اين شانس رو داد که بتونن سسوکه رو پيدا کنن. با وجود تلاش هاي اونها و عضو جديد تيم Sai, در برگردوندن سسوکه ناموفق موندن. يکبار ديگر آموزش شکست دادن سسوکه ي اروشيمارو رو ديدن وهرچند ناروتو و سکورا تصميم گرفتن که دوباره تلاش کنن و بعد از جمع آوري تيم 8 نفره عازم پيدا کردن سسوکه يا هدف سسوکه , ايتاچي شدند.سکورا قبلا رد سسوکه رو گرفته بود گرچه در واقع به نظر مياد که اون به دنبال هم تيمي جديد سسوکه Karin مي باشد.
بيوگرافي ساكورا هارونو
سکورا عضو روشنفکر و جذاب تيم 7 کاکاشي, که در اصل تشکيل شده از خودش و ناروتو و سسوکه. هارونو يعني زمين بهاري و سکورا يعني شکوفه ي گيلاس که در ژاپن به خاطر کوتاهي دوره ي زندگيش و زيباييش مورد احترامه.در چيني شکوفه ي گيلاس مظهر زيبايي زن و در زبان گياهان به معناي عشق مس باشد.
در ژوئن 2006 در American Shonen Jump کيشيموتو به اين اشاره کرده بود که سکورا بهترين معلم نينجا مي شه چون در شخصيتش رخنه ها يي وجود داره مثل دنبال کردن سسوکه اما اون نرمال ترين شخصيته. اون هم چنين اشاره کرد که سکورا و راک لي به منظور نشان دادن ضعف هاي انساني اند. تو مشهورترين شخصيت Shonen Jump هم جزء 10 نفر اول بوده.
سابقه
برعکس همتيمي هاش گذشته ي اون خالي از هر گونه تراژدي واقعي بوده. فقط از طرف هم سناش تو آکادمي تخريب مي شده , جايي که حساسيتش در مورد پيشاني بزرگش باعث مي شد که همکلاسي هاش اذيتش کنن. Ino Yamanaka با اون دوست شد و روباني بهش داد که مي تونست صورتش رو برجسته نشون بده تا پيشونيش ديگه اون رو اذيت نکنه. دوستي با اينو باعث شد که سکورا شخصيتش رو کامل کنه و بيشتر به خودش ارزش بده. وقتي که اعتماد به نفسش بيشتر شد عاشق سسوکه شد کسي که اينو هم عاشقش بود. سکورا وقتي اين رو فهميد رابطشون رو قطع کرد بنا براين دو نفري که مي تونستن شايسته ي مهرباني سسوکه باشن يک رقابت تلخ بينشون شروع شد. هر دو اين رقابت رو تا مبارزشون تو امتحان چونين حفظ کردن و بعد از اون رابطشون شروع به خوب شدن شد. هر چند رابطه اي همراه با رقابت ايجاد کردن و هر دو سعي مي کنن که ديگري رو شکست بدن.
شخصيت
در شروع سري تنها ويژگي قابل توجه سکورا شيدايي براي سسوکه بود. در ابتدا اين شامل دنبال کردن اون تو هر کجا براي تلاش براي کمک کردن به اون و ارزش دادن به عقايدش و توانايي هاش بيشتر از بقيه بود. وقتي که سسوکه در موقعيت هاي خطرناک تري قرار گرفت نمايش احساسات سکورا به سمت اهميت به خوشحالي سسوکه سوق پيدا کرد. اولين بار که ديده شد وقتي اون به نظر اومد مرده او با گريه کردنش به خاطر از دست دادن اون با Shinobi Code مخالفت کرد. وقتي که معلوم شد که نمرده بوده سکورا اين متود را براي نشان دادن احساساتش ادامه داد. قديمي ترين مثال اين , Cursed Seal است که سسوکه به عنوان منبعي از قدرت از اروشيمارو گرفت. به علاوه نگراني براي سسوکه وقتي که اون مريض شد بعد از استفاده از طلسم, سکورا نگران اين بود که جاذبه ي اون طلسم سسوکه رو از کونوها دور نکنه. بعدا ترسش واقعي شد و سسوکه دهکده رو براي پيدا کردن اروشيمارو ترک کرد. قبل از اينکه اون بره سکورا اون رو تو خروجي دهکده ملاقات کرد و از اون خواهش کرد که بمونه, اگرچه درخواستش هم براي رفتن با اون رد شد, راضي بود هر کاري بکنه که با اون باشه. تنها جواب سسوکه هم يک تشکر ساده قبل از بي هوش کردنش بود.
با رفتن سسوکه به نظر اومد احساسات سکورا در مورد اون از تنها يک عشق به يک دوست عزيز تغيير کرد.الان به خودي خود تلاش اون اينه که سسوکه رو به کونوها بر گردونه و در تمام کارها با ناروتو همراه مي شه فقط به اين دليل. با اين وجود ويژگي هاي شبيه به دوست که اون الان با سسوکه موافقه, سکورا با اون مبارزه نميکنه اگر اين به اين معني که اون مي تونه از ديگران محافظت کنه يا برگردوندن اون رو به خونه راحتتر مي کنه.(اگه کسي زبانش خوبه ببينه مي تونه اين قسمت رو بهتر ترجمه کنه*) وقتي که نظر اون در مورد سسوکه تغيير کرد سکورا نمي خواست اجازه بده کسي در مورد بدي اون حرف بزنه وکسي رو که در مورد اون بد دهني کنه رو تويک آن مي زنه.
شبيه احساساتش در مورد سسوکه نظر سکورا در مورد ناروتو هم از قديمي ترين ويژگي هاي شخصيتيشه. در مورد ناروتو هرچند که سکورا در ابتدا اون رو يک احمق بي استعدادي که هدفش تو زندگي آزار هميشگيه اونه تلقي مي کرد. وقتي که سکورا بعضي وقتا به احمق تلقي کردن اون مي پرداخت, خيلي ازدانستني هاش رو در مورد ناروتو رد کرد به طوري که اون دو بيشتر وقت رو با هم مي گذروندن. در طول هر مبارزه ناروتو ثابت کرد که مي تونه تعداد بسيار زيادي جوتسوي پيچيده رو با روش هاي مبتکرانه ي زيادي به کارببره, باعث شد که سکورا به اون به عنوان يک هم تيمي با پشت سر گذاشتن هر ماموريت بيشتر ارزش بذاره. اون حتي فهميد که نسبت به پيشرفت ناروتو حسادت مي کنه و سعي مي کنه تا متود هاي قوي شدن اون روکپي کنه. وقتي که سسوکه کونوها رو ترک کرد سکورا از ناروتو خواهش کرد که ناروتو اون رو برگردونه و اون رو به عنوان تنها کسي که ظرفيت دنبال سسوکه رفتن رو داره باور کرد. ناروتو قول داد که سسوکه رو برگردونه و باعث شد که اين عهد هميشگي اون بشه. اين با اين همراه بود که احساسات ناروتو براي اون بزرگ شد و براي اون وقتي که اون بعد از تلاش نا موفقش تو بيمارستان موند ناراحت شد.وقتي که ناروتو ادعا کرد که روزي سسوکه رو برگردونه, سکورا هم تصميم گرفت که دفعه ي بعد اون رو با هم برگردونن.
در قسمت دوم سکورا سختي هاي زيادي در زندگي ناروتو رو ياد گرفت, مخصوصا اينکه اون روباه نه دو رو داره و آکاتسوکي به دنبال اون مي گرده به خاطر اين. به علاوه اگر آکاتسوکي موفق مي شد و ناروتو رو مي گرفت و روباه رو از بدن اون خارج ميکرد , ناروتو مي مرد. به خاطر اين سکورا يک نگراني ذهني در مورد ناروتو پيدا کرد و براي مشکلاتي که ناروتو با اونها روبرو مي شد ناراحت شد. براي کمک به اون در مواجهه با موانع سکورا محافظ اون شد و هرکاري که لازم بود انجام مي داد تا اون در امان باشه. به محض اينکه فهميد توانايي هاي پزشکي اي که اون در طول ز%D
بيوگرافي شيكامارو نارا
آرزوها:او دوست دارد يک حقوق متوسط داشته باشه و با يه زن خانه دارازدواج کند.دو بچه داشته باشد.يک دختر ويک پسر.او دوست دارد قبل از همسرشبميرد!
شيکامارو با اکيميچي و اينو هم گروه است.او باهوشترين جنين در بينکونوهاست.طبق آزموني که از او گرفته شد معلوم شد آي کيو او بالاي 200است!!!!.
او هميشه در اين فکر است که چطور راحت زندگي کند.
هر چند فقط يهتکنيک ميداند(تکنيک گرفتن سايه ها)اما هوشش اغلب باعث برنده شدنش در جنگ هاميشود.
شيکامارو در موقع خطر هميشه خونسرد است و هيچوقت خونسرديش را از دستنميدهد.هميشه قبل از اينکه عمل کند خوب فکر ميکند.اسوما(استاد او)درباره اوميگويد:شيکامارو مثل پيرمردي که شطرنج بازي ميکند حرکت بعديشيش را آهسته و با دقتانجام ميدهد!
او بخوبي موقعيت را تجزيه وتحليل ميکند.اين قدرت او بهمراه هوشسرشارش و استفاده خوب از قدرتش(گرفتن سايه ها)او را تبديل به نينجايي قدرتمند کردهاست.
اين قدرت او سبب شد که ماموريت برگرداندن ساسوکه به او واگذار شود.درماموريت هم با هوش خود چند بار دوستانش را نجات داد.
بيوگرافي نجي هيوگا
سه چيز که به وضوح تو اون ديده ميشه :آرام و خونسرد و متين.شناخته شده به عنوان اعجوبه ي خانواده ي هيوگا.نژي يک نابغه است که تعدادي از با اعتبار ترين تکنينک هاي خانواده رو استاده!يک سال هم از ناروتو بزرگتره.نژي Byakugan رو که يکي از قديمي ترين ها در نوع خودش در Hidden Leaf رو داره که جد واقعي خانواده ي اوچيها ست.نژي با چشما ي سفيدش شناخته مي شه.(البته همه ي قبيله اش اينجورين).خب با اين ارث سلتنطي نژي يه پسر کاملا مغروره.اون عقيده داره که همه چيز رو سرنوشت معين مي کنه و ما انسان ها هيچ کاري نمي تونيم بکنيم.براي همچين مرد جوان و با استعدادي بزرگترين افت اينه که رفتار تند و انتقام جويانش در مقابل مردم باعث مورد نفرت واقع شدنش ميشه.
خاندان Hyuuga به دو بخش تقيسم ميشه:اصلي و فرعي(Main House and the Branch House) .دليل جدايي اونها اينه که Main House مقرر شده که خون اصلي هيوگا رو نگه داره و مانند يک ميراث نگه داري بشه.و Branch house ساخته شده تا از Main House به هر قيمتي حتي مرگ محافظت کنه.و اين باعث شده سهم Branch House ناديده گرفته بشه.اعضاي Branch House در سن جواني تحت يک نفرين وحشتناک قرار مي گيرند.نفرين اينه که يک جوتسو روي اونها اعمال مي شه و علامت Bird in the Cage (پرنده در قفس) بر روي پيشوني اونها نقش مي بنده و تا مرگ همونجا مي مونه.اين داغ نه تنها Main House رو از Branch House جدا مي کنه بلکه باعث مي شه که Main House بر افراد پاييني خاندان کنترل داشته باشند.يک اشاره ي ساده ي دست درد و رنج زيادي رو به مغز کسايي که اون علامت رو دارن وارد مي کنه و اگه لازم باشه مي تونه به راحتي اونا رو بکشه.نژي از Branch House و مثل آدم هاي خونه اش و پدرمرحومش اين علامت رو داره و اينجاست که از خانه ي اصلي و Hinata دختر عموش نفرت داره.
وقتي نژي 4 ساله بوده يک شينوبي از کشور ابر به کشور برگ مياد تا يک قرار داد رو امضا کنه چون دسته ها ي مبارز مدتي تو جنگ بودن.در همين زمان اعجوبه ي خاندان هيوگا منولد شد. اين اعجوبه دختر عموي نژي يعني هيناتا بود.اين همون زماني بود که علامت بر پيشاني نژي نقش بسته شد.پدر هاي نژي و هيناتا دوقلو بودند.پدر هيناتا ,هياشي,زودتر متولد وعضو خانه ي اصلي شد.پدر نژي ,هيزاشي ,هم در خانه ي فرعي قرار گرفت.اين هياشي بود که علامت رو بر نژي گذاشت و اون رو واقعا عضوي از فرعي ها کردو اون بود که قسم خورد براي بقيه ي عمرش از خونشون محافظت کنه.چند روز بعد از اينکه اون شينوبي از کشور ابر اومد شخصي سعي کرد تا هيناتا رو بدزده.هياشي به سرعت از شر اون مزاحم خلاص شد و نشون داد که اين همون شينوبي اي هست که براي امضاي قرارداد اومده.معلوم شد که کشور ابر هم مثل خيلي از کشورهاي ديگه مي خواد به راز هيوگا و بياکوگان دست پيدا کنه.
خشم از مرگ يکي از رهبران کشور ابر باعث شد که هياشي قرباني شود.بعد از کلي فکر کردن کشور برگ تصميم گرفت که در مقابل خواسته ي ابر تسليم بشه.اگر چه براي حفظ خون, هيزاشي قرباني شد و جسدش با برادرش عوض بشه.اين دليل تنفر نژي ست.زندگي پدرش بي هيچ درنگي به خاطر صلاح خانه فدا شد.نژي تمام تنفرش از خانه ي اصلي رو متوجه هيناتا کرده بود,هر چند اون از نژي خيلي ضعيفتره وهمچنين به عنوان يه نينجا بي کفايته.بچه اي با ظرفيتي که مي تونه قدرت نهايي هيوگا رو به حد خودش برسونه.هدف اون اينه که خانه ي اصلي رو پشت سر بگذاره و آنقدر قوي بشه که کسي نتونه با اون مقابله کنه و هيچ شکي درش نيست که با سلاح بياکوگان به همچين هدفي برسه.
چشماي نژي به اون اين امکان رو ميدن که بتونه تکنيک هاي استثنايي رو انجام بده اما اونا همچنين راحتي داشتن يک امنيت کامل رو بهش ميدن.يکي از تکنيک هاي کليدي Heavenly Spin است.استفاده ازتمام پتانسيل بياکوگان اين امکان رو به نژي مي ده که بتونه 359 درجه اطراف بدنش رو ببينه و تمام حمله هايي رو که بهش نزديک مي شه رو احساس کنه. بعد با استفاده از Hakkeshou(هنر رزمي چيني مبارزه ي نرم با مشت ) در گاه هاي چاکرا هاش رو باز مي کنه و مقدار زيادي چاکرا مصرف ميکنه تا حمله هاي وارده رو متوقف کنه.اون از بدنش استفاده مي کنه تا با سرعت زياد بچرخه تا هر چيزي رو که در دسترسشه از بين ببره. اين تکنيک تا کنون فقط توسط خانه ي بالا استفاده مي شده.به دست آوردن اين تکنيک توسط نژي يک امر غير عاديست. مثال ديگه اي از حمله هاي نژي 64 دست Hakke است. اين يک تکنيک خاص است که هر دريچه اي از چاکراي رقيب رو مسدود مي کنه و کاملا سوراخ هاي چکراي بدن رقيب رو مي گيره که اجراي هر گونه جوتسويي رو بي فايده مي کنه.64 دست Hakke ظرفيت فيزيکي بسيار بالايي رو مي طلبه و بي شک استفاده ي راحت از اون توسط نژي استعدادش رو به عنوان يک نينجا نشون مي ده.
بيوگرافي سوناده
tsunade نوه ( يا نتيجه ) ي هوکاگه ي اول هست به همين خاطر اهالي konoha براي اون احترام خاصي قائل اند و اون رو با لقب " Hime " ( شاهزاده خانم ) صدا مي زنن. ( به جز ناروتو که بهش مي گه مامان بزرگ )
Tsunade مثل orochimaru و Jiraiya يکي از شاگرد هاي هوکاگه ي سوم ( Sarotobi ) هست . اين سه نفر به خاطر استعداد و مهارت هاي خاصي که داشتن به Sanin معروف شدن ولي بعد از مدتي به خاطر خيانت هاي orochimaru گروهشون از هم پاشيد .
يکي از دارايي هاي ارزشمند Tsunade يک گردنبند سبز رنگه قيمتي که از پدر بزرگش به ارث برده . Tsunade در روز تولد 12 سالگي برادرش Nawaki اون رو بهش مي ده . Nwaki آرزوش بوده که مثل پدر بزرگش هوکاگه بشه و با تمام وجود از konoha و مردم اون دفاع کنه . ( هوکاگه ي اول حس مسوليت خاصي نسبت به اهالي konoha داشت . ) Tsunade هم براي اين که به برادرش نشون بده تو خون و وجودت هم از يک هوکاگه است گردنبد رو به اون مي ده . دقيقا فرداي روز Nawaki مي ميره .
مرگ nawaki به Tsunade خيلي ضربه مي زنه . اين حادثه باعث مي شه که Tsunade به استاد قبلي خودش ( که در اون موقع هوکاگه شده بوده ) پيشنهاد بده که همراه هر گروه شينوبي که براي ماموريت ميفرستن يه نفر
به عنوان پزشک ( Medical nin ) بره . هوکاگه هم به خاطر اين که آموزش چنين گروهي وفت زيادي مي بره پيشنهاد رو رو ميکنه .
تنها کسي که توي اون جمع از Tsunade طرفداري ميکنه jonin جواني به اسم Dan بود . ( خواهر dan هم توي يکي از جنگ ها به دليل رسيدگي دير مرده بوده ) بعد از بحثي که بين dan و هوکاگه در مي گي ره , هوکاگه پيشنهاد tsunade رو قبول مي کنه .
حمايت dan و اين که او هم مثل tsunade يکي از عزيزانش رو از دست داده بود باعث مي شه روابطشون صميمي تر بشه . tsunade بعد از مدتي شيفته ي طرز تفکر و ايدال هاي ميشه بعدشم عاشق خودش .
وقتي dan تصميم مي گيره هوکاگه بشه tsunade گردنبندش رو به اون ميده .
نمي دونم سرنوشت tsunade از اول با رنگ سياه نوشته بودن يا اين که گردنبندش نحس بود ....... به هر حال dan هم در يکي از جنگ ها به شدت زخمي مي شه . حتي tsunsde هم که در شفا دادن و درمان بقيه مهارت داشت نتونست زندگيش را نجات بده .
بعد از اين دو حادثه مقام هوکاگه براي tsunsde مثل فرشته ي مرگي شد که برادر و عشقش رو ازش گرفت .
فکر مي کرد اون 2 تا براي اين مردن که ميخواستن هوکاگه بشن . ( مثلا nawaki که اون موقع ginin بود هميشه با بزرگ تر از خودش در ميافتاد . tsunade هم بهش مي گفت توي اين وضعيت ها فرار کن برو . تيکه کلام nawaki
هم اين بود که يک مرد هيچ وقت فرار نمي کنه .)
خلاصه tsunade از هرچي که مربوط به هوکاگه شدنه متنفر ميشه و بعد از مدتي konoha رو با خواهرزاده ي دان
shizune ترک ميکنه .
بعد از مبارزه ي orochimaru با هوکاگه ي سوم , به دليل نفريني که روي دست هاش قرار مي گيره توانايه حرکت دادن دست هاش رو از دست مي ده . ( از شدت درد يکي از افرادي که مي خواستن بهش دارو بدن رو مي کشه)
orochimaru دنبال tsunade مي ره تا دست هاش رو در مان کنه و حاضر مي شه درعوض اين کار Tsunde , دان و برادرش رو با جوتسو هاي منوعه زنده کنه . اين پيشنهاد جواب نه محکمه Tsunade رو شل ميکنه . orochimaru هم که قيافه ي وارفته ي tsunade رو مي بينه يک هفته به اون فرصت فکر کردن مي ده .
توي اون يک هفته tsunsde با ناروتو و jiraiya رو به رو مي شه . ( از ملاقاتش با orochimaru چيزي نمي گه )
jiraiya اين خبر رو به tsunade مي ده که تو رو به عنوان هوکاگه ي پنجم انتخاب کردن . tsunade هم اين مقام رو با لحن خيلي بدي رد مي کنه و ميگه : فقط آدم هاي احمق هوکاگه مي شن !
ناروتو هم غيرتي ميشه و بلند ميشه tsunade بزنه !
ناروتو و Tsunade مي رن بيرون براي مبارزه . tsunade با يک انگشت و ناروتو با تمام وجود !
ناروتو سعي ميکنه جتسوي spiraling sphere رو tsunade اجراکنه . اما موفق نمي شه . شباهت بيش از اندازه ي ناروتو به nawaki و اين که مي خواد هوکاگه بشه tsunade رو به ياد گذشته ي غم انگيز خودش مي اندازه و سعي مي کنه ذوق تاروتو رو کور کنه . tsunade به ناروتو مي گه اگه نتوني اين جتسو رو تا آخر اين هفته کامل ياد بگيري ليقت هوکاگه شدن رو نداري . ( سر کيف پول ناروتو و گردنبند خودش هم شرط مي بنده .)
ناروتو هم کم نمياره شروع ميکنه به تمرين . حتي شب ها هم نمي خوابه . ( اين نکته رو در نظر داشته باشيد که اين تکنيک يک ninjutsu يه فوق العاده سخت رده ي A هست که هوکاگه يه چهارم سه سال وقت صرف يادگيريش ميکنه .)
يک هفته تموم مي شه . tsunade سعي مي کنه با وانمود کردن اين که مي خواد orochimaru رو درمان کنه بکشتش . ولي kabuto مانع اين کار ميشه .
توي مبارزه اي که بين tsunade و orochimaru و shizune و kabuto و jiraiya و ناروتو در مي گيره ترس tsunade از خون از بين مي ره . بهش ثابت مي شه که ناروتو لياقت هوکاگه شدن رو داره و طبق شرط گردنبندش رو با تمام آرزو هاي nawaki و dan به ناروتو مي ده .
درطول مبارزه tsunade خودش رو به عنوان هوکاگه ي پنجم معرفي ميکنه وبا اين عنوان با orochimaru ميجنگه .
يکي از جتسو هاي جالب tsunade اينکه خودش رو جوان نگه ميداره . ( در اصل 50 سالشه ولي مثل يک دختر 20 ساله به نظر مي رسه . ) همچنين اون اين توانايي رو داره که سللول هاي بدنش رو باز سازي کنه ولي اين کار از عمرش کم ميکنه !
بيوگرافي ساكورا هارونو
سکورا عضو روشنفکر و جذاب تيم 7 کاکاشي, که در اصل تشکيل شده از خودش و ناروتو و سسوکه. هارونو يعني زمين بهاري و سکورا يعني شکوفه ي گيلاس که در ژاپن به خاطر کوتاهي دوره ي زندگيش و زيباييش مورد احترامه.در چيني شکوفه ي گيلاس مظهر زيبايي زن و در زبان گياهان به معناي عشق مس باشد.
در ژوئن 2006 در American Shonen Jump کيشيموتو به اين اشاره کرده بود که سکورا بهترين معلم نينجا مي شه چون در شخصيتش رخنه ها يي وجود داره مثل دنبال کردن سسوکه اما اون نرمال ترين شخصيته. اون هم چنين اشاره کرد که سکورا و راک لي به منظور نشان دادن ضعف هاي انساني اند. تو مشهورترين شخصيت Shonen Jump هم جزء 10 نفر اول بوده.
سابقه
برعکس همتيمي هاش گذشته ي اون خالي از هر گونه تراژدي واقعي بوده. فقط از طرف هم سناش تو آکادمي تخريب مي شده , جايي که حساسيتش در مورد پيشاني بزرگش باعث مي شد که همکلاسي هاش اذيتش کنن. Ino Yamanaka با اون دوست شد و روباني بهش داد که مي تونست صورتش رو برجسته نشون بده تا پيشونيش ديگه اون رو اذيت نکنه. دوستي با اينو باعث شد که سکورا شخصيتش رو کامل کنه و بيشتر به خودش ارزش بده. وقتي که اعتماد به نفسش بيشتر شد عاشق سسوکه شد کسي که اينو هم عاشقش بود. سکورا وقتي اين رو فهميد رابطشون رو قطع کرد بنا براين دو نفري که مي تونستن شايسته ي مهرباني سسوکه باشن يک رقابت تلخ بينشون شروع شد. هر دو اين رقابت رو تا مبارزشون تو امتحان چونين حفظ کردن و بعد از اون رابطشون شروع به خوب شدن شد. هر چند رابطه اي همراه با رقابت ايجاد کردن و هر دو سعي مي کنن که ديگري رو شکست بدن.
شخصيت
در شروع سري تنها ويژگي قابل توجه سکورا شيدايي براي سسوکه بود. در ابتدا اين شامل دنبال کردن اون تو هر کجا براي تلاش براي کمک کردن به اون و ارزش دادن ب
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/03/03 02:38 PM، توسط atem.)
|