زمان کنونی: 2024/06/30, 08:23 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/06/30, 08:23 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 17 رأی - میانگین امتیازات: 4.94
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

شهرتم به باد رفت

نویسنده پیام
*Cloud*
❤کلود پارک انيمه ❤



ارسال‌ها: 690
تاریخ عضویت: Jul 2014
اعتبار: 492.0
ارسال: #1
Exclamation شهرتم به باد رفت
اگه خوشتون اومد تشکر و اعتبار یادتون نره...

سکوتی بر همه جا حاکم بود .. پسر چه شکوهی! عجب تخت پادشاهی باحالی! کاش میتونستم همیشه روش بشینم.
همینجور داشتم رو تاج و تختم پایین بالا میپریدم که صدای تتی جوون اومد که گفت:
- ناکتیس عزیزم داریم فیلمبرداری میکنیم .. ندید پدید بازی در نیار عمو جان !تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/18.gif

خودمو جمع و جور کردم .. بنابر سناریو Final Fantasy Versus دستمو گذاشتم زیر چونم و چشمامو بستم .. یه پامو هم انداختم رو اون یکی . حس خیلی خوبی بود .. چند دقیقه گذشت که دوباره صدا اومد :
- ناکی عزیز بابا راه بیوفت دیگه جا خوش کردی اون بالا؟!تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/53.gif

مجبور بودیم دوباره صحنه رو فیلمبرداری کنیم .. عمو تتی صدا داد :
- 1 2 3 اکشن!

دوباره رفتم تو حس .. تصمیم داشتم از روی تختم بلند شم که یهو باز سر و کلش پیدا شد این اعجوبه! تونمیری نمیدونم چی از جونم میخواست!
همهمه ای بلند شد .. صداش تو سالن پیچیده بود که میگفت :
- تتی داداش نمی بخشمت .. زمان ما که از این ادا ها نبود .. تاج و تخت! پوتیین هاشو ببین از مال من بهتره!! هی بهم گفتین موهاتو زرد کن!! من مو مشکی میخوام!!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

چشمامو باز کردم، واقعا عجب مصیبتیه این بچه .. کلود رو میگم بابا! دلم واسه طرفداراش میسوخت! به هر ضربی شده تتی خودش اونو ساکت کرد، ظاهرا بهش قول داده بود یه موتور نو براش بخره .
صحنه رو داشتیم فیلمبرداری میکردیم، راه افتادم. پسر!! چقد آدم تو این پووتین ها خوب میتونه راه بره! حتما مارک دار بوده!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
به خواسته تتی کارگردان , دستامو مثل طلبکارا گرفتم اینور اونورمو داشتم راه میوفتادم، تتی پشت دوربین هی قربون صدقم میرفت
به سالن اصلی رسیدم کلی آدم اون پایین پله جمع بودن کلی ماس ماسک هم دستشون بود که بنا بر سناریو قرار بود باهاش به من حمله کنن استرس داشتم . آخه همه اومده بودن این صحنه رو ببینن، از شما چه پنهون استللا هم اونجا بود!
همونطور که تتی خواسته بود مثل بچه پولدارای ژاپن داشتم از پله پایین میومدم اینا هی به حساب تیر اندازی میکردند.
تتی گفته بود کارم نباشه .. تیرها بهم برخورد نمیکنه .. دروغکیه!! منم با خیال تخت و با ژست باحالی با افتخار داشتم از پله ها پایین میومدم که ناگهان یکی از تیرها بهم اصابت کرد! سرمای بی سابقه ای رو درست وسط سرم احساس کردم، نمیدونستم چکار کنم، از یک طرف اون بچه کلود نامرد وسط سالن افتاده بود داشت از خنده رو زمین غلت میزد،مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه از یک طرف تتی جون عصبانی بهم نگا میکرد.

اخه من چه گناهی کردم! فشار مشکلات، باید خرج یه خونه رو میدادم! 3 تا خواهر دارم که باید خرج دانشگا اونارو هم میدادم، تقصیر من نبود چندین بار هم شامپو ام رو عوض کردم، اما کاری بود که باید میشد.

حالا این وسط اون Rude بووووووووووووووق غنیمت جنگی جمع میکرد! رفت بر داشتش واسه خودش و اونو گذاشت رو سر کچلش!
پسر شهرتم به باد رفت، همه فهمیدن من کچلم، اون موهای به رنگ شبهای پر ستاره که باهاش تیپ میزدم کلاه گیس بود!

پایان.
2014/09/09 01:38 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ

[-]
No
Error.

ارسال پاسخ 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان