ناروتو (ساخت خودم)

[ali#_#]

داخل این داستان اخلاق شخصیتا قدرتشون فرق میکنه وداستان کلا یه جور دیگس

قسمت یک:قبولی

ساسکه :بلاخره قبول شدما چقدر سخت بود.

ایتاچی:هویی ساسکه سریع به کلاس دوم برو گروه ها رو دارن مشخص میکنن.

ساسکه:باشه برادر خوب حالا کلاس دوم کجاست؟

ایتاچی:همون کلاسی که داخلش درس میخونی یعنی اسمش نمی دونیمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه.

بعد از ورود

ساسکه :سلام بچه ها.

ناروتو:بچه ها دوباره این خنگه اومد.

اینو:ساسکهبرو اون اخر بشین.

ساسکه:هرچی شما بگین.

بعد از نشستن ساسکه سر جاش کلاس شلوغ شد.

ایروکا وارد کلاس شد.

ایروکا:بچه ها  ساکت می خوام شروع کنم.شما به 10 گروه سه نفره تقسیم میشید.

وقتی که نبوت به گروه 6 رسید:ساسکه ناروتو اینو شما تو یه گروهید.

اینو : اقا ما اعتراض داریم چرا باید با ساسکه باشیم.

ایروکا:چون تو و ناروتو از بهترین ها هستین برای رعایت تعادل باید با تنبل ترین دانش اموز باشید.

وقتی که تکلیف همه گروه ها معلوم شد .

ایروکا :همه دانش اموزا به پارک برن برای دیدن معلم هاشون.

ادامه دارد..............