مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
انگلستان، دهه 1820، جین ایر(Jane Eyre) دختر بچهای است در حدود ده سال سن، یتیم و بااراده که با زندایی و فرزندان دایی مرحومش زندگی میکند، همه آنها رفتار غیر قابل تحملی نسبت به او دارند. جین را به مدرسه شبانهروزی می فرستند. در آنجا روزگار سختی را میگذراند و تنها دوستانش معلمهای مهربان و دختر بچه یتیمی به نام هلن هستند. پس از سالها مشقت، جین را به عنوان معلمه سرخانه به تورن فیلد هال می فرستند که تحت سرپرستی آقای روچستر است.
جین و روچستر، بتدریج رابطه رومانتیکی پیدا میکنند. در این میان گهگاه از اتاق زیر شیروانی، صدای خندهدار مهیبی به گوش میرسد که روچستر آن را به خدمتکار مرموزش نسبت میدهد. شبی، یک نفر تختخواب روچستر را آتش میزند و جین، جان او را نجات میدهد. با ورود بلانش اینگرام جذاب به زندگی روچستر، آرزوهای جین، نقش بر آب میشوند. مردی به نام ریچارد میسون مخفیانه به آنجا می آید ولی در اتاق زیر شیروانی با چاقو زخمی میشود.
زن دایی جین، در حال مرگ از وی طلب بخشش می کند و به جین میگوید که عموی ثروتمندی در مادریا دارد. جین به تورن فیلد بر میگردد. روچستر، دلباختگی اش رابه جین ابراز میکند و نامزد میشوند. اما با ورود میسون مراسم ازدواجشان به هم میخورد. میسون ناگهان اعلام میکند که روچستر شوهر خواهرش است. و برتا یعنی خواهرش مدتها است دیوانه شده و در اتاق زیر شیروانی زندگی می کند. سپس معلوم میشود که مسبب تمام بلاها، برتا بوده است. برتا نیز سرانجام تورن فیلد را به آتش میکشد و خود میمیرد.
جین مطلع میشود که عمویش درگذشته و ثروتش را برای او به ارث گذارده است. او وقتی به تورن فیلد برمیگردد، همه چیز را ویران می یابد. روچستر نیز بیناییاش را از دست داده است. با وجود این، جین تصمیم میگیرد با او ازدواج کند.
تفسیر داستان
*رمان حین ایر این چنین آغاز میشود:
«در آنروز پیاده روی و گردش امکان نداشت. در واقع ما در هنگام صبح ساعتی را بدون هدف در میان بوتهزارهای بیبرگ گشته بودیم: اما از هنگام صرف ناهار تاکنون(خانم رید در مواقعی که مصاحبی نداشت، ناهار را خیلی زود صرف میکرد) باد سرد زمستانی با خود ابرهایی تیره و به دنبال آن بارانی تند و کوبنده را آورده بود و دیگر گردش و ورزش در فضای باز مطرح نبود. من از این مسأله خوشحال بودم، زیرا هرگز از پیاده روی طولانی، بخصوص در بعداظهر سرد، خوشم نمیآمد. برای من هیچ چیز وحشتناکتر از این نبود که در هوای سرد گرگ و میش با دست و پای یخزده و بیحس و قلبی که نیش و طعنه«بسی» پرستار آن را محزون ساخته بود و حقارتی که در اثر آگاهی از ضعف جسمیام نسبت به الیزا، جان و جئورجیانا ریدا احساس میکردم؛ به خانه برگردم. اکنون همان الیزا، جان و جئورجیانایی که اسم بردم، در اتاق پذیرایی گرد مادرشان حلقه زده بودند: مادر روی مبل نرمی در کنار آتش لمیده بود ودر حالی که عزیزانش در کنارش نشسته بودند(در این لحظات هیچ یک از آنان نه دعوا میکرد و نه گریز و سر و صدا) کاملاً خوشبخت به نظر میرسید. اومرا از پیوستن به این جمع محروم کرده بود...»
*این قطعه و در واقع تمام رمان به وسیله قهرمان زن داستان یعنی خود جین روایت میشود. او در پاراگراف اول، شرح نسبتاً صریح و روشنی از برنامه آن روز ارائه میکند. در پاراگراف دوم از تنفرش نسبت به پیاده رویهای طولانی سخن میگوید و در پاراگراف سوم تصویر نسبتاً شرورانهای از خانواده رید ارائه میکند. در اینجا بارزترین تضاد، میان خود جین و خانوده رید است.
*هوا آنقدر بیرحم است که پیکر او را مورد حمله قرار میدهد. انزوای جین به گونهای است که انگار نه میتواند در طبیعت آسایش و تسلایی بیابد و نه میتواند به سوی همراهان ومصاحبان خود بازگردد، زیرا آنان فقط در پی سرزنش یا تحقیر وی هستند.
*جین منزوی است واز عشق و محبت محروم به نظر میرسد. همچون اکثر رمانها، این شخصیتی است که با جامعه سر ستیز و ناسازگاری دارد، اما وجه مشخصه رمان حاضر این است که شارلوت برونته عمیقاً در روح و ذهن قهرمانش رسوخ کرده و از این نظر دارای قدرت تفکر و تخیل فوق العادهای شده است.
*در دوران تحصیل، جایی جین را به عنوان تنبیه مجبور میکنند در مقابل همه شاگردان کلاس روی یک صندلی بایستد. او از این تنبیه بسیار آزرده و پریشان حال میشود. او گمان کرده بود که پیوسته درحال پیشرفت و ترقی است و دوستی و رفاقت دیگران رابه دست میآورد، ولی اکنون که از فرط گریه تمام بدنش خیس شده بود، تحقق آن امید و آرزو را غیر ممکن وبعید میدید. جین آشکارا خواهان مهر و محبت دیگران است و دوست دارد یک فرد عادی باشد، ولی انگار شرایط و اوضاع و احوال علیه شادی و سعادت او توطئه میکنند.
*جین برداشت اغراق آمیزی از خود به عنوان یک قربانی پیدا میکند. مکمل این حالت، اشتیاق مفرط و سوزانی است برای دست یافتن به خلاف آن: او فقط طالب دوستی و تأیید دیگران نیست، بلکه در اشتیاق آن میسوزد.
*خوانندگان این داستان در ارزیابی خود از جین هماهنگ و همعقیده نخواهند بود: برخی اساساً او را به عنوان یک قربانی تلقی میکنند و به وی کاملاً حق میدهند که آنچنان احساس بدبختی شدیدی داشته باشد، حال آنکه سایر خوانندگان در واکنش جین نسبت به محیطش، تقریباً نوعی حالت بیمارگونه و آسیبشناسانه میبینند.
* این فرمول اساسی که فرد جوانی در ستیز و تضاد با محیط اطرافش قرار دارد، به قدر کافی آشنا و شناخته شده است؛ اما در اکثر رمانها این امر اساساً به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح میشود، هرچند ممکن است که معضل مذکور دارای مفاهیم و اشارات روانشناختی نیز باشد.
در شارلوت برونته فقط روی شخصیت روانی قهرمان زن تکیه وتمرکز میشود.