بیوگرافی هیتوکا یاچی Hitoka Yachi

[!Sultan]

Hitoka Yachi

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

نام به ژاپنی	谷地 仁花
نام به انگلیسی	Yachi Hitoka
جنسیت	زن
سن	15
تولد	سپتمبر 4 (ایران : 13 شهریور)
قد	149.7 cm
وزن	42.5 kg
خانواده	Madoka Yachi(مادر)
علایق	fugashi(یه نوع خوراکی ژاپنی )
محل سکونت و کشور	ژاپن
تیم و پست	کاراسونو-مدیر

هیتوکا یاچی(谷地 仁花):دانش اموز سال اولی دبیرستان کاراسونو هست و در تیم والیبال دبیرستانشون به عنوان مدیر کار میکنه.

[!Sultan]

ظاهر

یاچی موهای بولند داره که تقریبا به شونه هاش میرسه .

اون معمولا موگیر های ستاره ای رنگارنگی رو سمت چپ سرش میزنه و اونو دم اسبی میبنده.اون لباس هایی که نشون دهنده ی شادی( یا همون لباس هایی با رنگ شاد) رو میپوشه و به نظر عده ای از پسرا(یاهابا,کیندایچی,و یاماگوچی) دختره نازی یا بامزه ایه.

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

شخصیت

اونجوری که نشون میده دختری فراموشکار هست و دارای قوه ی تخیل بالاییه که این یاعث شده ترس اون نسبت به اطرافیانش زیاد بشه (خب تخیلات و افکار خیالی باعث میشه فکر های عجیب غریبی در مورد دیگران کنیم) و به خاطر قضاوت اشتباهی در برداشت اول از دیگران میکنه معذرت خواهی میکنه.اون از Shoyo (هیناتا) عذرت خواهی کرد بخاطر اینکه بار اول که اونو دید بخاطر قد کوتاهش فکر کرد یکی از مدیر هاست .همچنین از Keishin وقتی فکر کرده بود که یکی از طرفدارای Kiyoko و ممکنه بخاطر این موضوع بیاد و اونو بکشه ( عجب تخیلیمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه) اون خیلی ترسو و بی گناه هست و موقعی که اینطوری میشه جالت میکشه و قایم میشه چشماش وقتی که تو تیم والیبال هست به رنگ یونیفورم هایی که جلوی چشمش قرار میگیره تغییر رنگ میده!.

[!Sultan]

پشت پرده

مادر اون طراح یک شرکت هست بخاطر بعضی وقت ها بیشتر مواقع اونو داخل خونه تنها میذاره(بستگی به برنامه ی کاریش داه)

یاچی توسط کیوکو استخدام میشه واسه تیم تا وقتی کیوکو فارق التحصیل شد بتونه جاشو پر کنه.در ابتدا اون فقط موافقت میکنه دلیلشم اینکه از اول قبول نمیکنه این بوده که خودش تا حالا داخل هیچکدوم از فعالیت های کلوپ ها شرکت نکرده بوده. با وجود اینکه در شروع کارش از بچه های تیم میترسیده ولی خیلی سریع علاقش به تیم والیبالشون زیاد میشه.

نقشش در داستان

مسافرت به مراکز تفریحی ورزشی توکیو

بعد از اینکه توسط کیوکو استخدام میشه.یاچی به همراه کیوکو میره و استقبال خیلی گرمی از تیم والیبال پسرانه ی کاراسونو ازش میشه.اون اول از اونا میترسه ولی نهایت با اونا اوخت میشهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه بخصوص با هیناتا .

هنوز. اون فکر میکنه که برای مدیریت تیم کاراسونو مناسب نیست. چون اون نمیدونه والیبال در مورد چیه و هنوز اطمینان نداره که بتونه به تیم کمکی بکنه.کیوکو براش در مورد گذشته ی تیمشون توضیحاتی میده در مورد گروه قبلی به نام کلاغ های بلند پرواز و میگه که اونا چطور افرادی بودن. البته یاچی چیزی که از حرفاش برداشت میکرد کاملا متفاوت بود.

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

یه روز یاچی وقتی که مدرسه رو ترک کرد به صورت اتفاقی صحبت بین تاکدا و یوکای رو میشنوه که پول کافی برای بردن بچه ها به اردوی توکیو برای کمپ تابستونی رو ندارن.واسه همین به فکر فرو میره که چطوری میتونه این مشکل رو حل کنه , اون از مادرش کمک میگیره و به اون در مورد مشارکتش تو تیم والیبال میگه .مادرش بهش میگه که نمیتونه خودشو زیاد قاطی این ماجرا کنه , چون ممکنه اگه خودش رو زیاد قاطی این مسئله کنه تلاشای خود بچه های تیم واسه تهیه کردن پول اردو بیهوده بنظر بیاد.

یاچی احساس دلسردی میکرد اما وقتی بعدا با بچه های تیم تو جلسات اموزشی همراه شد,باعث شد اون احساس کنه که واقعا دلش میخواد مدیریت این تیم رو به عهده بگیره .کیوکو بهش در مورد تجربه های خوبی که تو این مدت که با تیم بوده میگه و اونو تشویق میکنه,و همینطور بهش میگه که با اینکه فعلا انگیزش زیاد قوی نیست ولی کم کم انگیزش قوی میشه و باعث پیشرفت تیم میشه.

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

بعد از اون اتفاق کیوکو با هیناتا در مورد مشکل یاچی صحبت میکنه و هیناتا تصمیم میگیره که یاچی رو متقاعد کنه که حتی اگه احساس بی اهمیت بودن میکنه , باید این فکر و از ذهنش دور کنه حتی اگه فقط نقش کوچیکی به اون تعلق داشته باشه. اونها با هم رفتن پیش مادر یاچی و یاچی با تمام توانش به مادرش فهموند که اون بدون شک مدیریت تیم کاراسونو رو به عهده میگیره . مادر اون به نظر میومد که به دخترش افتخار میکرد که تصمیم قطعی برای زندگیش گرفته چون ظاهرا خودش تا حالا هیچوقت تصمیم کاملاقطعی واسه زندگیش نگرفته بوده.

واسه کم کردن,یاچی از هیناتا و کاگیاما میخواد که دستیارشون بشه بدون اینکه دقیقا بهشون بگه که واسه چی این درخواست رو ازشون کرده تا سوپرایزشون کنه .فکری که تو سرش بود رو به سر انجام رسوند:اون چند تا عکس از هیناتا با ژستای عجیب و غریب وقتی که داشت ابشار و حرکات دیگه رو میزد گرفت و با کمک مادرش یه پوستر واسه تبلیغ کردن کمک مالی به تیم واسه رفتن به اردوی توکیو درست کردن.

قبل از شروع اردو, اون به عنوان یه مربی به کاگیاما و هیناتا کمک کرد واسه اینکه اون سال یاچی نماینده کلاسها تو مدرسشون بود,اون تمام تلاششو کرد که به اونا درس یاد بده اما اون ها به هر حال قبول نشدن و اینم بخاطر کم کاری خودشون بود.

اون سر دعوای کاگیاما با هیناتا در مورد اینکه چرا حرکات و ضربه ها رو خیلی سریع میزنن حضور داشت,بعد از اینکه فهمید نمیتونه اونا رو اروم کنه , رفت تا از یه نفر کمک بگیره,از سر خوش شانسیش اون تونست تاناکا رو پیدا کنه ,و اونا با هم بلاخره تونستن جلوی اون دو تا خل و چلو از بیشتر زخمی کردن خودشون بگیرن(ببخشید ولی اینجا واقعا جاش بود بگم خل و چلمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه). یاچی سر اون دعوایی که بین اون دو تا رخ داده بود دستپاچه شده بود ولی بازم تمام تلاششو کرد تا بتونه با هم اشتیشون بده.

اون بعضی وقتا کاگیاما رو موقع تمرین کردن و پخش کردن توپ میدید و هر جوری که تونست تو تمرینات اردوی تابستونی بهش کمک کرد.موقع مهمونی باربیکیو بخاطر فراوانی بازیکن های قد بلند یاچی بینشون دستپاچه شد و همون موقع بود که جمعیت متلاطم شد.اون مورد فشار توسط افراد قد بلند دور و برش قرار گرفته بود و از نظر اون اونا افراد ترسناکی بود در حالی اونا داشتن فقط ازش میپرسیدن که بنظرش کدوم غذا بهتر از بقیست(ای خدا این دختره یه چیزیش میشهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه )

[!Sultan]

شروع مسابقات مقدماتی بهاری

از اونجایی که فقط یه نفر میتونست مدیریت تیم رو در جایگاه به عهده بگیره یاچی معمولا تو قسمت بالکن بازی بچه های تیم رو تماشا میکرد . اون بیشتر وقت ها همراه ماکوتو شیمادا , یوسوکه تاکینوئو, و سائکو تاناکا بود. وقتی دایچی زخمی شد اون همراه با مربی یوکای تا بتونن مسئولیت زخمی شدنش رو به عهده بگیرن و یجوری بهش رسیدگی کنن.

دقیقا قبل از شروع مسابقه با دبیرستان اوباجوسای,یاچی متوجه شد که یاماگوچی مریض احواله و صورتش رنگ پریدست واسه همین ازش پرسید که میتونه کمکی بهش بکنه یا نه یاماگوچی از یاچی خواست که بره و یه دارو واسه دلدردش بگیره . وقتی یاماگوچی در مورد فشاری که در حین مسابقه با دبیرستان اوباجوسای اتفاق افتاد گفت و اینکه از دست دادن سرویسش بخاطر همین قضیه بوده و در حال حاضر نگرانه که دوباره همون اتفاق بیفته,یاچی جدا از اینکه نمیدونست چیکار کنه وحشت زده هم شده بود .اون سعی کرد ترسش رو بذاره کنار و سعی کنه قلبش که داشت از تو حلقومش میزد بیرون رو اروم کنه.مطمئنا این کارش باعث میشد که بقیه ی بچه ها تو اضطراب قرار نگیرن.

وقتی که بچه های گروه داشتن خودشون رو گرم میکردن ,یاهابا و کیندایچی متوجه سرک کشیدن یاچی هنگام گرم کردنشون شدن . یاچی وقتی که داشت در حین تمرینشون به جلو حرکت میکرد یه توپ سرگردون نزدیک بود بهش بخوره که خوشبختانه کیوکو با دستش چپش جلوی توپ رو گرفت , و از ضربه دیدن نجاتش داد.

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

طی مسابقات,یاچی همراه با تماشاچیا تو بالکون بازی رو تماشا میکرد . وقتی تیمشون برنده شد,اون داخل جشنشون سهیم شد,این جشن نشون دهنده ی این بود که تیم کاراسونو تونست یکی از رقیبای سر سخت خودش رو پشت سر بذاره,با وجود اینکه یاچی تو بالکن به صورت ثابت حضور داشت اون هیچوقت نتوست ایکی یوکای رو از اون بالا تشخیص بده تا وقتی که مرحله ی فینال فرا رسید یعنی مسابقه با شیراتوریزاوا و یوکای توسط تاناکا سائکو بهم ریخت و تحت فشار قرار گرفت.

[!Sultan]

آمار
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

همینطور که داخل تصویر میبینید یاچی به تدریج تو فهمیدن پیچیدگی های ورزش والیبال بهتر شده،البته اون در داشتن تکنیک های ورزشی ضعیفه و باید تو این مورد تقویت بشه و چیز هایی که یادمیگره رو به مرور به خاطر بسپاره.از اونجایی که یاچی داخل هیچکدوم از کلوپ ها شرکت نداشته , و قدرت فیزیکی زیادی هم تا حالا نشون نداده,بهتر فرض کنیم که کلا یاچی روحیه ی ورزشکاری نداره . ,پس کاملا طبیعیه که آمار ورزشیش از لحاظ فیزیکی ضعیف باشه.

در یکی از قسمت های تمرینی ,یاچی به صورت تصادفی و اسفناک وقتی که میخواست تلاش کنه که یه سرویس با ساعد دست بزنه با سر با هیناتا برخورد میکنه ,و این اتفاق اونو وحشت زده میکنه(البته برای کیوکو تماشای این صحنه سرگرم کننده بودهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)

[!Sultan]

روابط:

کیوکو شیمیزو
کیوکو کسی بود که یاچی رو به عنوان نو آموز خودش استخدام کرد.زیبایی کیوکو خیره کنندست(حتی بهش جذاب هم میگن)یاچی بدون فکر درخواست کیوکو رو واسه استخدام قبول کرد و کیوکو هنگام اتمام تمرینات بچه های تیم یاچی رو معرفی کرد. وقتی یاچی عضو گروه شد،کیوکو باهاش صمیمی تر شد,حتی سعی میکرد باهاش شوخی کنه تا یاچی پیش اون احساس راحتی کنه.

اونا خیلی خوب با هم کنار اومدن,البته یاچی هنوز بخاطر زیبایی خیرکننده کیوکو احساس ترس میکرد(بیشتر بخاطر طرفدارایی بود که کشته مرده ی کیوکو بودنمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه چطور بگم مثلا وقتی با یه نفر که طرفدار زیاد داره بگردی یجورایی طرفدارا خوششون نمیادمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
مثلا یاچی میترسیده که بخاطر صمیمیتش با کیوکو طرفداراش بیان تهدیدش کنن!یا یه چیزی تو همین مایه ها..) از همون اول به مرور زمان کیوکو یجورایی نقش بادیگارد رو برای یاچی ایفا میکرد (بهتر بگیم تو بیشتر مواقع پشتش بود)اون جلوی ضربه ی توپ که ولو شده بود و داشت به سمت صورت یاچی میرفت رو گرفت و در مقابل پسرایی که از یه تیم داشتن سرش داد و بیداد میکردن دفاع کرد.

مادوکا یاچی(مادر یاچی)

ایشون مادر یاچی هستن. اون در یه شرکت طراحی , و جدا از اینکه کارای زیادی به عهده داره سعی میکنه معمولا واسه صرف غذا و راهنمایی کردن یاچی خونه باشه.یادداشت برداری های یاچی تو مدرسه بعد از اینکه مادرش در مورد نحوه ی طرح بندی و طرح ریزی توضیح داد از نو درست شد.

وقتی یاچی در مورد کلوپ والیبال به مادرش گفت.اون در جواب گفت که اگه کاملا خودش رو وقف کارای تیم والیبالشون نکنه بهتره چون شاید برای بچه های تیم خوشایند نباشه که تلاشاشون به هدر بره. در واقع بخاطر اینکه به دخترش اهمیت میداده میخواسته که نظرشو در مورد اینکه چه چیزی برای اون بهتره بگه.بعد ها,وقتی یاچی با صدای بلند به مادرش گفت که میخواد مدیر تیم والیبال بشه , اون در واکنش به خودش افتخار کرد که چنین دختری داره و اشکش سرازیر شد.


شویو هیناتا


خب ممکنه هیناتا نقش یه ادمی که پند و اندرز میده رو واسه یاچی داشته باشه(هیناتا -پند - اندرز؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه ) اون به کیوکو کمک کرد که سال اولیای که هنوز تو کلوپ اسم نویسی نکرده بودن رو چک کنه و همینطور شخص مناسب واسه مدیریت تیم رو پیدا کنه.
یاچی و هیناتا از همون اول با هم به خوبی کنار اومدن .هیناتا یاچی رو واسه مدیریت تیم تشویق میکرد.اون کاری کرد که یاچی از شک و تردیدش واسه مدیریت دست بردار و قاطعانه جلو بره به طوری که یاچی هدفش شد تبدیل شدن به یه مدیر شایسته واسه تیم کاراسونو.


وقتی یاچی احساس دلسردی میکرد بخاطر حرفای ناراحت کننده ی مادرش , اون کسی که اونو پیش مادرش برد تا در مورد چیزی که فکر میکنه به مادرش بگه هیناتا بود,اون یاچی دلگرم کرد تا بلاخره روی پای خودش وایسه و احساسات واقعیش رو بیان کنه.


یاچی به نظر میرسید که خیلی نگران رابطه ی بین هیناتا و کاگیاما بعد از اون دعوا بود واسه همین خیلی سعی کرد که دوباره با هم اشتیشون بده , واسه اینکه صلاح هیناتا و کاگیاما رو میخواست.


توبیو کاگیاما


با وجود اینکه در دیدار اول با کاگیاما یاچی بخاطر قد بلندش و بزرگیش باهاش راحت نبود,یاچی تونست خیلی زود باهاش صمیمی بشه.زمانی که تو اردوگاه اموزشی بود,اون پیشش بود و براش توپ پرت میکرد واسه همین کاگیاما راحت تر میتونست تمریناتش رو انجام بده و پاش جدیدش رو امتحان کنه و برای یاچی هم جالب بود که کاگیاما چطور به بطری ها ضربه میزنه(البته براش ترسناکم بود چون وقتی کاگیاما توپ ها رو دریافت نمیکرد اعصابش خط خطی میشدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)


وقتی کاگیاما سعی کرد که به صورت پنهانی تو تمریناتی که تیم ابوجوسای واسه مسابقه انجام میدادن سرک بکشه , اون توسط یاچی لو رفت,یاچی بلافاصله با اینکه کاگیاما مثلا تغییر چهره داده بود اونو شناخت,اون به کاگیاما گفت که تلاش کردن برای اینکه تو تمرینا بهتر بشه و روش های جدید رو به کار بگیره بهتر از اینکه که تو کار بقیه سرک بکشه و اینکه کارش شرم اوره.


با اینکه یاچی ادم درونگراییه اما واسه تشویق کردن کاگیاما و هیناتا از هیچکاری دریغ نمیکنه،اون به طور طبیعی خجالتیه اما وقتی که یکی در مورد بچه های تیمشون حرف بدی میزنه عصبانی میشه و عکس العمل نشون میده (البته هیچی واسه دفاع نمیتونه بگه )

[!Sultan]

نقل های یاچی:

• من تونستم نزدیک دو دقیقه کنار یه دختر به این خوشگلی وایسم...!چیکار کنم اگه طرفداراش سعی کنن منو بکشن چی؟!(حرف های که با خودش در مورد کیوکو میزده ,فصل 2 ،قسمت 2)

• من هیچوقت تلاش نکردم رو پای خودم وایسم,مونده بودم کسی بهم نیازی هم داره...وقتی میدیدم شیمیزو سنپای انقدر واسه تیم تلاش میکنه ,و با اینکه من یه بچه روستایی بیشتر نبودم منو وارد تیم کرد با خودم گفتم واسه نو اموزی مثل من که تجربه یا دانش خاصی تو والیبال نداره بنظر غیر ممکن میاد جای اونو پر کنم اما بازم برام لذت بخش بود که میتونستم تو فعالیت های تیم نقشی داشته باشم حتی اگه کم بوده باشه(به تیم کاراسونو در مورد خودش و کیوکو فصل 2 قسمت 3)

• بچه داهاتی ها هم میتونن بجبنگن!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه (گفته ی اون به مادرش فصل 2 قسمت 3)

• احساس میکنم که تو یه مانگا شوجو ام!(با خودش فصل 2 قسمت 3)

• من تو جنگلی از غولام(با خودش فصل 2 قسمت 11)