زمان کنونی: 2024/09/12, 02:42 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/09/12, 02:42 AM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.75
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اتک ان تایتن و اعضای انیم پارک

نویسنده پیام
ali#_#
Ali#_#



ارسال‌ها: 4,001
تاریخ عضویت: Mar 2015
اعتبار: 812.0
ارسال: #1
اتک ان تایتن و اعضای انیم پارک
سلام
بله یه داستان نوشتم کامل نیستnetدارم مینویسمnet
ممنون میشم نظر بدینSmile
نگین چرا کوتاه چرا نمینویسی (امتحان دارم هروقت وقت کردم مینویسم کوهایشم خوب چون کوتاست کوتاسnet)
تایپک نظرات

https://www.animpark.net/thread-23917.html
2016/05/14 02:56 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ali#_#
Ali#_#



ارسال‌ها: 4,001
تاریخ عضویت: Mar 2015
اعتبار: 812.0
ارسال: #2
RE: اتک ان تایتن و اعضای انیم پارک
قسمت اول موضوع:اتک ان سیب زمینی بخش یک

هزاران سال قبل بشر با دشمنی جدید رو به رو شد دشمنی که هیچ ادمادگی مبارزه به ان را نداشت غولها!تفاوت اندازه و قدرت بازسایی ان ها بشر رو تا حد انقراض پیش برد تال اینکه گروهی از بازمانده ها دیوار ساختن دیواری بزرگ تر از کوچک ترین غول ها اه ببخشید اشتباه شد بزرگ ترین غول ها!ان دیوار را به پنج قسمت تقسیم کردند
لایه اول:سیب زمینی لایه دوم: خورشت لایه سوم:هویچ لایه چهار:م:قیمه و اخرین و محکم ترین لایه: قورمه سبزی
همه چی خوب بود ولی پس از سه چهار هزار سال که بشر بل کل وجود غول هارا فراموش کرده بودن شخصیت اصلی قصه ما دهن لقی کرد و گفت:هیچ غولی پاشو توی این جا نمیزاره اگه بزاره خوب غلط میکنهSmile در هما لحظه انفجاری نزدیک دیوار رخ داد از زمین و زمان غول ریخت تو دیوار یعنی هرکی دیدن خوردن 0_0
از این جا داستان شروع میشهnet
بعد از انفجار خواهر رضا خودشو سریع جمع کرد و با چشم های اخم الود محکم زد تو سر رضا و رضا از حال رفت و اونا مردن اخ ببخشید از اتاق فرامان اشازره میکنن نموردن و زندن خواهر رضا یعنی نگین  اونو کول کرد و دوید سمت خونشون مامانشون اونجا بود نیگن رضا رو انداخت رو زمین و اون به هوش اومد ولی وقتی مامانش رو دید غش کرد مامانشون تا نیم تنه زیر اوار بود
نیگن:رضا بلند شو باید مامان رو نجات بدیم غولا دارن میان
رضا:بزار یکم دیگه بخوابم
نگار(مامانnet):گمشو بلند شو لندهور کچل پیاز حلوایی نجاتم بده نمیخوام بمیرم
رضا بلند میشه تا نگار رو از زیر اوار در بیاره که یک هو یه غول ظاهر میشه  و نگار هم جو میگیرتش و با بغض توی گلو
میگه:منو ول کنین و برین
ناگهان از ناکجا اباد سلمان (یک عدد سرباز )ظاهر میشه و میگه غول رو میکشم و به سمت غول حمله میکنه اما در جا مثل هلو بپر تو گلو میپره تو گلوی غول
نیگین زیر لب میگه:همتدون هیچی بلند نیستین همتون میکشم خاک توسرتون و @#^%$#@$^^%$
سریع میدوه شمشیر سلمان رو بر میداره میپره شکم غول پاره میکنه سلمان در میاره غول رو میکشه مامانش از زیر اوار در میاره رضا رو کول میکنه اونا رو سالم از شهر خارج میکنه خوشبختنانه یه زن چاق توی دروازنه گیر میکنه غول ها نمیتونن ددیوار سیب زمینی رو بگیرن
پایان منتظر قسمت بعد باشید
 
2016/05/14 02:58 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ali#_#
Ali#_#



ارسال‌ها: 4,001
تاریخ عضویت: Mar 2015
اعتبار: 812.0
ارسال: #3
RE: اتک ان تایتن و اعضای انیم پارک
قسمت دوم:اتک ان سیب زمینی بخش دو دروازه باز شد
سال ها قبل بشر با دشمنی جدید رو به رو شد که لاب لاب لاب لاب لاب لاب لاب لاب لاب لاب لاب لاب لابلیباللبابلایلابلایلبایلبایبلبایلبایلبیلابلیابلیتل لابnet
یک ساعت قبل از حمله غول ها در خانه موقت پسر شاه و دختر پسر شاه ابانه خانم درختر پسر شاه داشت با عینک افتابیش ور میرفت که ناگهان باباش اومدnet سریع دوید و پرید رو کولش جیغ زدددددددددددددد:سلام بابا net پسر شاه با ده ها حرکت کونگ فوی چینی ابانه را در اسمان محو کرد
ده دقیقه بعد دم در اتاق شاهزاده صدای میومد که شرارت در ان موججج میزد :من من باید اینکارو بکنم و وقتی رفتیم دیوار قورمه سبزی چشم همه دوستام رو در بیارم هاهاهاهاهاها
محکم در اتاق رو ابانه باز میکنه و وارد میشه کاملا مودبانه میگه سلام
شاهزاده اروم جواب میده:باز چی میخواتی ؟-_-
ابانه دادا میزنه:میخوااااام یک دقیقه برام دروازه رو باز کنی هیچ غولی نزدیکش نیست
-نهnet
-خواهش میکنم
-باشه برو هرکاری میخوای بکن
ابانه با خوشحالی میره سمت دروازه
شاهزاده هم شروع به نوشتن میکنه که ناگهان شیشه مرکب رو کاملا رو سرش خالی میکنه نه نه نه بدبخت شدیم من چیکار کردم باید جلوش رو بگیرم بلند میشه و کاملا ریلکس لباسش رو عوض میکنهtwisted evil بعد با اسب جوری به سمت دروازه میتازه که انگار دارن نذری میدن بله نذریییی اونم قیمه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
10 دقیقه قبل از حمله غول ها ابانه میرسه به دروازه شروع میکنه به ارایش کردن که وقتی در وازه باز شد ازش نقاشی بکشنnet
وقتی که دروازه تا نصف نیمه باز میشه یه غول این شکل جلوش ایستاده بود :
 [تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcS436ZXXn9SRO0mO7UYCyc...8oLok3cLDV]درجا دروازه رو میشکنه و شروع میکنه به خوردن نگهبان ها ابانه کاملا ریلکس دور میزنه و میگه من نبودم و میدوه یه غول چهار متری میفته دنبالش میدوه میدوه میدوه تا اینکه در یک صحنه کاملا اهسته باباش از کنارش رد میشه توی اون لحظه به باباش نگاه میکنه میگه:سلام و خداحافظ
و ناگهان غول شاهزاده رو هاپولی هاپو میکنه و ابانه در میرود و قبل از اینکه کاملا در برود موقعی که نیمه در رفته بود یک ترقه کبریتی میندازد و همان ترقه یک انفجار بزرگ درست میکند که نصف غول هارو با شهر به هوا میفرستد و باعث نجات کلی ادم میشود
پایان منتظر قسمت های بعد باشیدtwisted evil
 
2016/05/14 07:26 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ali#_#
Ali#_#



ارسال‌ها: 4,001
تاریخ عضویت: Mar 2015
اعتبار: 812.0
ارسال: #4
RE: اتک ان تایتن و اعضای انیم پارک
 قسمت سوم : باز پس گیری سیب زمینی سرخ کرده!
نکته : سیب زمینی سرخ کرده قسمتی از دیوار سیب زمینی است که در حمله غول ها از دست رفت دیوار سیب زمینی بخاطر یک زن چاق نجات یافت@_@
25 سال ببخشید ماه بازم ببخشید روز بعد از حمله غول ها مردم بدبخت و بیچاره اون شهر به یه شهر بقل اونجا منتقل شدند اونجا زندگی خیلی خیلی بدی داشتن توی سوپشون از سیب زمینی دسته دوم استفاده میکردند!
توی دفتر شهردار:
ابانه روی صندلی نشسته بود و منتظر بود که شهردار پیغام امپراطور رو براش بیاره ناگهان در باز شد یک عدد مرد خپل دست به دماغ میاد تو تا ابانه رو میبینه دستشو میکشه بیرون و میگه: (غلط کردم کار من نبود تو چیزی ندیدی )
ابانه دستشو تا مچ میکنه تو دماغش و میگه: (چی میگی تو ؟)
شهردار یه نفس راحت میکشه و میگه: (خوب تو اینجا چه غلطی میکنی؟)
-خبر از امپراطور
-خوب اون وقتی خبر شنید گفت : (خوب به درک یه بی عرضه بیش نبود حتی نمی تونست با بقیه پسرام رقابت کنه دخترش نیاد پایتخت بره گمشه )و بعد افتاد رو صندلیش و شروع به غذا خوردن کرد حتی براش مهم هم نبود
-خوب ممنون بابت خبر من دیگه برم
ابانه با یه حال افسرده و عصبی دفتر رو ترک میکنه
میدان اصلی شهر محل نام نویسی زوری برای ملحق شدن به گروه باز پس گیری سیب زمینی سرت کرده
ابانه میره توی صف و صبر میکنی نوبتش بشه
مامور:خب خب دختر خونم مطمئنی یه بزرگ تری تو خانوادتون نیست بیاد جای تو بجنگه
ابانه: نه
فرم رو پر میکنه و میره
پشتش خانواده رضا اینا بودن رضا میاد جلو و میگه : مامان باید بری(نگار به صورت عجیبی سالم بود:/)
نگار:باشه اقا فرم رو بدین
مامور:بهتره اقایون برن تا خانوما
رضا:خوب مثل اینکه راهی نیست باید شهید بشیم برای این مردم
نیگین با خونسردی تمام میگه : نشنیدی گفت یه مرد باید بره!
بعد سریع فرم رو پر کرد و گوش رضا و نگار گرفت و باخودش بردشون
یک هفته بعد رو به روی دروازه که یه زن چاق اونو بسته بود فرمانده کل نیرو های سیب زمینی بالای دیوار اومد و گفت: ( خوب خوب خوب من یک عدد وب پرنس فرمانده شما هستم پس برید و بمیرید الکی الکی ببخشید اشتباه شد برید و شهر رو پس بگیرید)
در ان لحظه گله ای از ادم به سیب زمینی سرخ کرده رفتن و تقریبا همه تورده شدن ولی یکم جنگیدن
موقع عقب نشینی در یک نقطه خلوت ابانه تنهایی رو به روی چهار تا غول 15 متری بود فقط هم یه نیزه داشت:/
که ناگهان نگین با صد ها پشتک پشت سر هم از شیشه پرید بیرون شیشه ها تو هوا پخش شدن و نگین با یک حرکت خفن بدون هیچ اسلحه ای ظاهر شد و گفت: (تو برو من خودم جلوشون می ایستم نیزتم برای خودت .....هه)
ابانه هم که از خداش بود گفت: خداحفظ و رفت پشت سرشم نگاه نکرد
نگین دوید و یک لگد به پای هر چهارتا غول زد الکی الکی ستاشون افتادن مردن ولی اخری نگین گرفت و گذاشت تو دهنش و خواست اونو بخوره که نگین توی ذهنش گفت: (خدایا اگه زنده بمونم میرم سربازی و رضا رو ادم میکنم)
که ناگهان رضا بایه پنگون پرنده ظاهر میشه و نگین رو از تو دهن غول در میاره و در میره و تو گوش نگین میگه:بعدا توضیح میدم
پایان منتظر قسمت بعد باشید
2016/05/16 11:28 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
zجدید باید ها و نباید های پارک انیمه (طنز) cyanide 1 1,184 2020/07/31 04:31 AM
آخرین ارسال: sina.jr
documents داستان خون بها ( با حضور اعضای انیم پارک ) xyzNothing 6 2,779 2020/05/10 08:42 PM
آخرین ارسال: xyzNothing
  رول نویسی «ماجراهای پارک انیمه ۲:سفر در زمان» !Emily 16 1,967 2020/02/07 08:09 PM
آخرین ارسال: 2rsa
zتوجه راز پارک انیمه tired 17 9,571 2019/10/04 01:52 PM
آخرین ارسال: tired
  رول نویسی «ماجراهای انیم پارک» Aisan 589 33,323 2019/09/23 11:18 PM
آخرین ارسال: 2rsa



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

This forum uses Lukasz Tkacz MyBB addons.