زمان کنونی: 2024/05/21, 10:45 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/05/21, 10:45 PM



نظرسنجی: دوست داشتید از کدوم طرف دعوا بودید؟
سازمان پاندورا
سازمان باسکرویل
[نمایش نتایج]
 
ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امتیازات: 4.43
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آکادمی پاندورا!

نویسنده پیام
dot.
ex-SOLIDER



ارسال‌ها: 7,494
تاریخ عضویت: Mar 2016
اعتبار: 592.0
ارسال: #101
RE: آکادمی پاندورا!!!!
-معنی اسامی کاراکتر ها در انیمه-
اوز: شجاعت (البته اینکه چرا اسم اوزِ ما اوز شده داستان درازی داره که یک ارسال جدا می‌طلبه!

گیلبرت: سوگند روشن

آلیس: اشراف‌زاده (هم Alice هم Alyss)

لیسی: شاد

لیو: شیر

الیوت: قدرتمند و درستکار

لیوای: هماهنگی

شارون: زمین حاصلخیر

جک: خدا بخشنده است

اسکار: نیزه‌ی خداوند

زای: مشهور

ایدا: نجیب

وینسنت: پیروز

فرد: حاکم آرامش

ارنست: جنگجو

ونسا: عشق

روفوس: مو قرمز

میراندا: لایق ستایش

آرتور: شجاع

شارلوت: آزاد
اسوالد: قدرتمند، خداگونه


(آخرین ویرایش در این ارسال: 2021/03/07 10:26 PM، توسط dot..)
2017/07/13 04:31 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
dot.
ex-SOLIDER



ارسال‌ها: 7,494
تاریخ عضویت: Mar 2016
اعتبار: 592.0
ارسال: #102
RE: آکادمی پاندورا!!!!
دوستان یواش یواش دارم ارسال‌های قبلی تاپیک رو ویرایش می‌کنم تا کاملتر و شکیل‌تر باشن، هر از چندگاهی چک کنید مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
امروز اینجاییم با تاریخچه خاندان وسالیوس!
لذت ببرید مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
.
..
.
.
.
 
 صدسال پیش خاندان وسالیوس یک خانواده‌ی اصیل اما فقیر و ورشکسته و از درجه‌ی سوم نجیب‌زادگان بود. در این بازه‌ی زمانی، رئیس وقت خانواده (ویسکونت وسالیوس) دوپسر داشت و به سبب آشناییش با خانمی در شهری بسیار دور از سابریل، شاهد تولد سومین فرزندش، جک وسالیوس بود.ویسکونت خانوادش رو ترک می‌کنه و به همسرش گردبندی با نشان یک پرنده با بالهای گشوده و تاجی بر سر هدیه می‌ده و قول شرف می‌ده که برگرده. طی این پونزده سال انتظار، مادر جک همیشه به اون می‌گه که صورتش چقدر شبیه پدرشه و همیشه معتقد بود هرچه که جک بزرگتر می‌شه، به پدرش شبیه‌تر می‌شه اما طی زمان که از بازگشت شوهرش ناامید می‌شد گفت که جک شخصیت بهتری داره و گردنبد رو به پسرش داد. (جک معمولا اون رو دور مچش می‌بست.)پیمانی که ویسکونت شکست مسبب دیوانگی مادر جک شد.جک مادرش رو دوست داشت اما نمی‌تونست با اون احساسات غیرقابل کنترل کنار بیاد، پس از خونه فرار کرد و سر از زندگی یک کارتن خواب توی خیابون‌های سابریل در آورد.روزها گذشت و طی یک تصادف سرنوشت ساز، جک به لیسی برخورد. اون باعث شد جک به شهرش برگرده، کار کنه و از مادرش مراقبت کنه. مدتی بعد خانم وسالیوس به دلایل نامعلومی می‌میره و جک به عمارت وسالیوس (که حالا پسش گرفته و بازسازیش کرده) بر می‌گرده و سعی می‌کنه توی جامعه سری در سرها در بیاره و طی تلاشش برای رسیدن به این هدف، به نجیب‌زادگان حنگ‌زده‌ای از کشور همسایه بر می‌خوره و با رفت و آمد با این دو نفر، آرتور و میراندا بارما، دوست می‌شه و با میراندا توافق می‌کنه بهم کمک کنن تا به اهدافشون، که بر حسب اتفاق خیلی به هم نزدیک هستن برسن. میراندا به اوسوالد، جانشین بعدی خاندان باسکرویل و جک به لیسی، خواهر اوسوالد.میراندا جک رو تحت عنوان "موسیقیدانی که می‌تونه مورین‌خور (ساز سنتی کشور بارماها) بنوازه." معرفی می‌کنه و به این ترتیب جک اجازه‌ی ورود به مهمانی خوش‌آمدگویی به بارماها که توی قصر باسکرویل برگزار می‌شه رو پیدا می‌کنه.اما جک به محض دیدن لیسی مورین‌خورش رو به گوشه‌ای پرتاب می‌کنه و لیسی رو در آغوش می‌کشه.اوسوالد، برادر لیسی موضوع رو به گلن وقت خاندان باسکرویل (لیوای) گزارش می‌ده و لیوای حین بازجویی از جک باهاش دوست می‎شه و بعدها مرتبا به عمارت باسکرویل دعوت می‌شه و البته که با لیسی وقت می‌گذرونه.زمانی که باسکرویل‌ها قصد می‌کنن به قصری که برای مراسم‌ها ازش استفاده می‌کنن برگردن، لیسی به جک می‌گه "برای یک هفته به دیدنم نیا. مشغول آماده کردن مقدمات برای جشن واگذاری گلن هستیم. اوسوالد قراره مقام رو بگیره." و یک "یادگاری"، یک گوشواره از لیسی می‌گیره و به عمارت خودش بر می‌گرده و به خاطر "اصرار رعایا" مجبور می‌شه برای بیشتر از یک ماه بمونه.مدتی بعد لیوای برای ملاقات جک به عمارت وسالیوس می‌ره و دستور بازگشتش رو می‌ده.
طی مکالمه‌ای که جک و لیوای با هم دارن، لیوای در مورد چهار فرزند نفرین‌شده به جک توضیح می‌ده، چین‌هایی که دنیا رو در هم می‌کوبن و البته کاری که با لیسی کرده رو هم توضیح می‌ده، ظاهرا قراره دختری به نام "آلیس" به دنیا بیاد و قبل از مرگش از جک قول گرفت تا از آلیس برای رسیدن به "اون" هدف استفاده کنه.
جک خیلی متوجه نشد (ی.م: مود) اما به هرحال پذیرفت.

بعد از اینکه جک آلیس رو دید، متوجه شد یکی از عروسک‌هاش، یک خرگوش سیاه، داره تکون می‌خوره، بدون اینکه کسی بهش دست زده باشه و بعد از اینکه ارتباطش با لیسی رو فهمید "سعی کرد نابودش کنه".
آلیس بعدا از جک می‌پرسه سر "اوز" چه بلایی اومده؟
اوسوالد آلیس رو آروم کرد و براش توضیح داد که جک چی دیده.
جک بعدا از اوسوالد پرسید که هیچ راهی برای برگردوندن لیسی نیست؟ و اوسوالد تایید کرد و از اینجا نقشه‌های جک برای طرح ریزی تراژدی سابریل شروع شد و چیزهایی که لیسی توی دنیای خودش بیشتر از همه دوست داشت رو براش داخل آبیس می‌فرستاد.

جک اراده‌ی آبیس رو داشت (که از طریق آلیس باهاش ارتباط برقرار می‌کرد) و با استفاده از اون از عروسک "اوز" یک چین به اسم "بی-ربیت" درست کرد تا در آبیس "همراهیش کنه".
با اینحال اوز نمی‌تونست از آبیس استفاده کنه، پس جک مجبور بود یکی از درهای آبیس رو باز کنه.
جک از میراندا شنیده بود که طی مراسم‌ها باسکرویل‌ها پست محافظتیشون رو به نایتری‌ها می‌دن و جک می‌تونه طی این فاصله‌ی عوض کردن پست، در آبیس رو باز کنه.
البته میراندا به جک نگفت چطور در آبیس رو باز کنه، اما به خاطر لیوای، جک می‌دونست که وینسنت کلید بازگشایی این دره. (چون یکی از فرزندان نفرین شده بود.)
جک به وینسنت گفت طی مراسم، اوسوالد می‌خواد گیلبرت رو بکشه تا بتونه روحش رو در بدن گیلبرت جایگزین کنه. بعد نوبت میراندا بود تا به وینسنت "وردی" یاد بده که دروازه‌ی آبیس رو باز کنه.
نهایتا در روز مراسم واگذاری عنوان گیلبرت، جک دروازه رو با کمک وینسنت باز کرد و پیمانکار غیرقانونی بی ربیت شد و بی درنگ با استفاده از اوز تمامی چین (زنجیر) های دنیا رو قطع کرد که در پیش، تراژدی سابریل سر به وقوع گذاشت.

همونطور که جک در عمارت باسکرویل می‌گشت متوجه شد اعضای خونه دارن مردم رو می‌کشن و چین‌های بال سیاه اوسوالد (ریون، اول، دودو، گریفن و جابروک) در حال تعمیر چین‌های شکسته هستن و این ترکیب دنیای پاندورا با ابعاد دیگه، داشت کل سیاره رو داخل آبیس فرو می‌برد و مقصر این اتفاق کسی جز جک نبود.
جک شمشیرش رو از غلاف کشید و اوسوالد رو گیر انداخت تا ازش بپرسه "برای چی این کارو کردی؟!" اوسوالد جک رو مقصر باز شدن تمام دروازه‌ها و ورود چین‌ها به بعدشون می‌دونست، اما قبل از اینکه جوابی بده گیلبرت سعی کرد پادرمیونی کنه و ازشون خواست توی این وضعیت دعوا نکنن.
اوسوالد سعی کرد به گیل هشدار بده، اما قبل از منعقد شدن کلامش جک با شمشیرش گیلبرت رو زخمی کرده بود و تهدید می‌کرد که اگه اوسوالد شمشیرش رو کنار نذاره گیلبرت رو می‌کشه.
اوسوالد به جک حمله کرد اما جک تونست با استفاده از چینش (اوز) و نابود کردن شمشیر اوسوالد و زخمی کردنش از خودش دفاع کنه...
---
(طولانی شد دیگه، منتظر پارت دوم تاریخچه باشید. مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
2021/03/08 12:22 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
dot.
ex-SOLIDER



ارسال‌ها: 7,494
تاریخ عضویت: Mar 2016
اعتبار: 592.0
ارسال: #103
RE: آکادمی پاندورا!
جناب حقیقت گشا هستم با نیمه‌ی دوم تاریخچه‌ی خاندان وسالیوس! مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
توی پارت قبلی گفتیم جک چطور به دنیا اومد، چطور با لیسی آشنا شد و چجوری با جلب کردن نظر لیوای، به عمارت باسکرویل راه پیدا کرد.
.
.
.
"بیخیال اوسوالد، شمشیرت رو بذار پایین، یا شایدم می‌خوای من این وارث کوچولو و بامزتو بکشم؟"
جک با این جمله اوسوالد رو تهدید می‌کنه.
اوسوالد زخمی هم به محض رسیدن زیردستانش (که اومده بودن در مقابل جک از اون و گیل محافظت کنن) گیلبرت رو رها می‌کنه و با تمام سرعت می‌ره سراغ آلیس.
جک، اوز رو با باسکرویل‌ها تنها می‌ذاره تا بتونه بره دنبال اوسوالد و البته که بهش می‌رسه.
برای اینکه جلوش رو بگیره تا آلیس رو نکشه، بدنش رو سلاخی می‌کنه و خودش می‌ره داخل برج. (برج قبلا اتاق لیسی بود و بعد از مرگ اون، دوقلوهاش ازش استفاده می‌کنن.)
اونجا از اراده درخواست می‌کنه تا به اوز قدرت بیشتری بده تا بتونه دوباره چین‌ها رو از بین ببره، اما اراده توی اتاق نبود، تنها کسی که اون دور و بر بود فقط آلیس بود.
جک آلیس رو زمین می‌زنه و سرش داد می‌کشه تا جاش رو با اراده عوض کنه.
آلیس نزدیک‌ترین چیزی که به دستش می‌رسید رو برداشت؛ یک قیچی.
با اون بازوی جک رو زخمی کرد تا از دستش خلاص بشه و با فرو بردن نوک تیزش به سینه‌ی خودش، سعی کرد تا دسترسی جک رو به اراده قطع کنه تا نتونه به خواسته‌های خودخواهانه و شیطانیش جامه‌ی عمل بپوشونه.
وقتی روح آلیس از بدنش جدا می‌شه، اراده خودش رو نشون می‌ده تا روح خواهرش رو به آبیس ببره. (دستگاهی که روح‌ها رو به سمت مسیر درستشون برای تناقض هدایت می‌کنه.)
جک با خوشحالی به اراده خوش‌آمد می‌گه و باعث می‌شه اراده از تکلیفی که در دست داره دست بکشه.
اما روح آلیس از اتصالش به جک استفاده می‌کنه تا به اوز برسه. چرا؟
تا بتونه وارد بدنش بشه و قدرت‌هاشو بدزده.
برای اینکه اوز قبولش کنه، آلیس خودش رو "آلیس، خرگوش سیاه" معرفی می‌کنه، وقتی اوز قبولش می‌کنه سعی می‌کنه تمام خاطرات اراده رو نابود کنه تا شاید به این صورت بتونه کاری کنه تا اراده به جک کمکی نکنه.
اما موفق نمی‌شه و اراده آلیس و اوز رو به قعر آبیس می‌فرسته، درحالی که هیچکدومشون هیچ خاطره‌ای از گذشته ندارن.
بعد از همه‌ی اینها، جکی که به خاطر ارتباط با مرکز قدرت جهان بدجوری انرژی تموم کرده و متوجه می‌شه الان کاملا تنهاست، سر قطع شده‌ی اوسوالد رو به سینه‌اش می‌چسبونه و بابت اینکه بهترین دوستش رو کشته عمیقا حسرت می‌خوره.
بعد از اینکه سابریل داخل آبیس سقوط می‌کنه، اون تبدیل می‌شه به تنها انسان باقی مونده چون آبیس کاملا ردش می‌کنه، و همین که نمی‌تونه وارد آبیس بشه، باعث می‌شه روحش در زمین سرگردان بمونه.
- پسایند:
بعد از تراژدی، جک شروع می‌کنه به پراکندن این شایعه که "اوسوالد باسکرویل باعث بوجود اومدن چنین فاجعه‌ای شده". اون همچنین گفت که ریموند نایتری به یاغی‌ها کمک کرده تا دولت فعلی رو سرنگون کنن تا تراژدی سابریل رو لاپوشونی کنن.
بعد از اون جک چهار دروازه از پنج دروازه‌ی باسکرویل که به آبیس راه داشتن رو همراه کلیدهاشون دزدید و دروازه‌ای که توسط ریون محافظت می‌شد رو به نایتری‌ها داد تا دشمنانش رو تحت کنترل خودش نگه داره.
و البته، از اونجایی که ریون با گیلبرت قرارداد بسته بود (که بعد از تراژدی توی آبیس زندانی شده بود)، جک مطمئن می‌شد که هیچکس دیگه‌ای نمی‌تونه با ریون قرارداد ببنده؛ به این ترتیب جک نایتری‌ها رو ضعیف‌ترین خاندان بین چهاردوک اعظم نگه می‌داره.
جک می‌خواست عده‌ای رو که کاملا به تراژدی نامرتبط بودن رو کنار خودش داشته باشه، بنابراین بقیه‌ی چین‌های بال سیاه به این شکل بین بقیه‌ی خاندان‌های دوک تقسیم شد: دروازه و چین دودو به خاندان آرتور بارما، اول و دروازه‌ش برای خاندان رینزورث رسید درحالی که جک چین و دروازه‌ی گریفن رو برای خودش نگه داشته بود.
جک بین اشراف‌زاده‌ها یک شکاف طبقاتی بزرگ ایجاد کرد، باعث شد که چهاردوک اعظم قدرتی تقریبا به اندازه‌ی پادشاه داشته باشن و بتونن روی بقیه‌ی خاندان‌های اشرافی کنترل داشته باشن.
جک همچنین ستادی رو برای مطالعه‌ی آبیس تشکیل داد که اسمش رو "پاندورا" گذاشت.
جک همچنین مخترع "کارکر" بود، ابزاری که توسط اون مردم می‌تونن با چین‌ها قرارداد قانونی ببندن، بدون اینکه خطر افتادن توی آبیس تهدیدشون کنه و یا به خاطر ساعت، برای استفاده از چینشون محدود باشن.
جک موفق شد پایتخت کشور رو به شهر رویل انتقال بده و تونست بیشتر از هروقتی به آرتور بارما، یکی از شاهدین اصلی فاجعه بیشتر از هروقتی نزدیک بشه و مجبورش کنه تاریخ رو به شکلی که جک می‌خواد تحریف کنه.
چهاردوک، به کمک بدن جک (که ازش به عنوان یک مدیوم استفاده کردن) و باقی‌مانده‌های بدن اوسوالد، مهرسنگ‌ها رو بسازن تا از برگشت اوسوالد به هر طریقی جلوگیری کنن.
با اینهمه دستاورد، جک یک مشکل شخصی داشت.
بر اثر تماس با آبیس و رد شدن توسطش و همچنین در اختیار داشتن قوی‌ترین چین بین کل ابعاد، بدنش تاثیر عجیبی گرفته بود.
هرچی که به رقم سنش اضافه می‌شد، بدنش جوانتر می‌شد.
اون مجبور شد این راز رو برای آرتور فاش کنه و ازش بخواد که بین مردم یک شایعه پخش کنه:"جک وسالیوس مرده" و خودش پنهان شد، چون ظاهرش به شکل یه نوجوان برگشته بود و دیگه نمی‌تونست به عنوان "جک وسالیوس" بین عموم ظاهر بشه.
***
به زودی پارت سوم و آخر رو هم آپلود می‌کنیم بره مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2021/03/12 05:51 PM، توسط dot..)
2021/03/12 05:50 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  بحث درباره ی انیمه و مانگای قلب های پاندورا dot. 10 2,289 2017/09/09 07:15 PM
آخرین ارسال: dot.
  اگه توی سازمان پاندورا بودین دوست داشتین جای کی باشین؟ dot. 21 3,485 2017/08/06 09:23 PM
آخرین ارسال: Black butler
  اگه یه روز بیدار بشین و ببینین توی سازمان پاندورا هستین چیکار میکنین؟ dot. 3 1,070 2017/07/03 05:08 AM
آخرین ارسال: 2rsa
  اگه یکی از کاراکتر ها تو سازمان پاندورا پشت سرت باشه چیکار میکنی؟ dot. 166 11,974 2017/07/03 04:50 AM
آخرین ارسال: 2rsa



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان