«ماجرای جویندگان گنج» نوشته «ای نسبیت»
«رولینگ» از «ای نسبیت» به عنوان یکی از نویسندگان محبوب خود نام میبرد و «ماجرای جویندگان گنج»، محبوبترین کتاب «نسبیت» برای اوست. جای تعجب هم نیست؛ در این کتاب کودکان بدون نظارت بزرگترها وارد ماجراجوییهای جادویی میشوند. به وضوح میشود حس کرد که رمانهای این نویسنده بیشترین تأثیر را بر شخصیتهای داستانهای «رولینگ» داشتهاند.
او درباره «نسبیت» گفته است: او نویسنده ادبیات کودکی است که من بیشتر از همه با او همذاتپنداری میکنم. خوشبختانه دقیقا یادم میآید که در سن ۱۱ سالگی چطور فکر میکردم و چه حسی داشتم. آن کتاب دقیقا با من همآوا بود.
«داستان دو شهر» نوشته «چارلز دیکنز»
«جی.کی. رولینگ»، «داستان دو شهر» ـ شاهکار «چارلز دیکنز» ـ را در سال سوم کالج میخواند. او در آن زمان با یک دانشجوی ایتالیایی، یک روسی و یک اسپانیایی هماتاق بود. او با هماتاقی ایتالیاییاش مشکل داشت و برای اینکه از او حذر کند، تمام روز را به مطالعه کتاب میگذراند.
«رولینگ» در یکی از مصاحبههایش گفته است که مهمان شام ایدهآل او، «چارلز دیکنز» است. او در گفتوگو با «والاستریت ژورنال» گفته: «دیکنز» زندگی شگفتانگیزی داشته. من احساس میکنم میتوانستم زمان خیلی خوبی را با «چارلز دیکنز» سپری کنم. او بازیگر خوبی هم بوده، نبوده؟ فکر میکنم او میتواند یک همراه فوقالعاده باشد.
«رازهای تن: زندگی کولت» نوشته «جودیث ترمن»
دومین مهمان ایدهآل شام «رولینگ» میتواند «کولت» ـ نویسنده مشهور فرانسوی ـ باشد. زندگینامهای که «ترمن» درباره «کولت» با عنوان «رازهای تن» به نگارش درآورده، یکی از محبوبترین کتابهای عمر «رولینگ» است. او در اینباره گفته است: «کولت» ترسناک است، اما اگر خلق و خویش تنگ نباشد و آماده حرف زدن درباره حقایق زندگی خود شود، تو میتوانی شگفتانگیزترین شام تاریخ جهان را با او بخوری.
«شری» نوشته «کولت»
«رولینگ» از میان تمام کتابهای «کولت»، «شری» را بیش از همه دوست دارد. این رمان درباره رابطه عاشقانه یک مرد جوان و معشوقهاش است. نویسنده «هری پاتر» در اینباره میگوید: من در برابر «کولت» سر خم میکنم، اما فکر میکنم اگر میتوانست صدای مرا بشنود، شاید به من میگفت که برو گم شو! چون واقعا چنین زنی بود.
«من قلعه را فتح میکنم» نوشته «دودی اسمیت»
«رولینگ» از «من قلعه را فتح میکنم» نوشته «دودی اسمیت» به عنوان یکی از کتابهای محبوب خود برای نوجوانان یاد میکند. این کتاب درباره دختری ۱۷ ساله است که به همراه خانوادهاش در یک قلعه زندگی میکند. «رولینگ» در جایی گفته است که «کساندرا» ـ راوی این داستان ـ یکی از کاریزماتیکترین راویهایی است که او در عمرش دیده است.
«مکبث» نوشته «ویلیام شکسپیر»
«رولینگ» هم مثل تمام نویسندگان بریتانیایی و همه نویسندگانی که در حوزه ادبیات انگلیسی کار میکنند، عاشق «شکسپیر» است. محبوبترین اثر «شکسپیر» برای «رولینگ»، داستان «مکبث» سردار اسکاتلندی است. المانهای پیشگویی و تقدیر محتوم در پیرنگ این نمایشنامه، تأثیر بسزایی در داستانپردازی رمانهای «هریپاتر» داشته است.
«ایلیاد» نوشته «هومر»
«جی.کی. رولینگ» در پایان کتاب «هری پاتر و جام آتش»، زمانی که «هری» میخواهد جسد «سدریک» را نجات دهد، به بخشی از حماسه یونانی «ایلیاد» ـ شاهکار «هومر» نابینا ـ اشاره میکند. او درباره این بخش از رمان خود گفته است: این دقیقا جایی بود که آن صحنه از آن آمده بود. آن صحنه واقعا واقعا واقعا مرا در ۱۹ سالگی تکان داد. هتک حرمت کردن به مرده، یک ایده کهن است. من وقتی «هری» داشت بدن «سدریک» را نجات میداد، داشتم به آن فکر میکردم.
«گریمبل» نوشته «کلمنت فروید»
«گریمبل» اثری از «کلمنت فروید»، یکی از سرگرمکنندهترین کتابهایی است که «رولینگ» خوانده است. او درباره این رمان به «آمازون» گفته: «گریمبل» یکی از خندهدارترین آثاری است که من تا به حال خواندهام. «گریمبل» که یک پسر کوچک است، شخصیت فوقالعادهای دارد. خیلی دوست دارم فیلم «گریمبل» را ببینم. تا آنجا که میدانم این دو اثر ادبی (منکس موشه و گرمیبل) از چرخه چاپ خارج شدهاند، بنابراین از ناشرانی که این مطلب را میخوانند، میپرسم میشود لطفا گرد و غبار را از روی این کتابها کنار بزنید و آنها را به چرخه چاپ برگردانید تا مردم دوباره بتوانند آنها را بخوانند؟
«لولیتا» نوشته «ولادمیر ناباکوف»
«رولینگ» در مصاحبهای که با رادیو «بیبیسی» داشته، گفته است: دو کتاب هستند که سطرهای آخرشان بیشک اشک مرا درمیآورد و اصلا مهم نیست که من چند بار آنها را خواندهام؛ یکی از آنها «لولیتا» است. (با توجه به نوع مصاحبه «رولینگ»، به نظر میرسد کتاب دیگر «اِما» باشد.)
«رولینگ» هم مانند بسیاری از تحسینکنندگان رمان «ناباکوف»، شیفته سبک نوشتاری او شده است: برای بحث درباره چگونگی پرداخت «ناباکوف» به موضوعی که میتوانست به یک اثر بیارزش تبدیل شود، زمان کم است، اما این اثر در دستان «ناباکوف» به یک داستان عاشقانه تراژیک تبدیل شد و من بیهوده تلاش میکنم تا کیفیت نوشتار او را توصیف کنم.