زمان کنونی: 2025/01/25, 07:21 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2025/01/25, 07:21 PM



نظرسنجی: داستان های کوتاه بهتره یا بلند چند پارتی؟؟
داستان های کوتاه جالب تره
داستان های بلند بهتره
جفتشو یکی در میون بزار
[نمایش نتایج]
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

زندگی لیو و ماکی

نویسنده پیام
helise
نویسندگان



ارسال‌ها: 58
تاریخ عضویت: Aug 2021
اعتبار: 5.0
ارسال: #1
documents زندگی لیو و ماکی
((گربه سیاه))
یادمه مادر بزرگم تعریف میکرد که قدیمیا اعتقاد دارن گربه سیاه نشانه بد شانسیه, زیاد بهش باور نداشتم ولی سعی میکردم اگه گربه سیاهی دیدم بهش نگاه نکنم و یک طرف دیگه رو نگاه کنم تا اینکه یک روز…سلام اسم من ماکیه و زندگی من یک زندگی خیلی شلوغه
.مادرم همیشه میگفت من یک دختر شلخته و بی برنامه ایم و حقیقتا دروغم نمیگفت من واقعا اینطوری بودم و هیج برنامه ای نداشتم برای خودم البته از نظر خودم برنامه داشتم.برنامه من اینطوری بود ساعت ۱۲ ظهر بیدار میشدم یک چی میخوردم و فیلم میدیدم و برمیگشتم به تختم.دنبال کار بودم ولی به هرجا رزومه دادم قبول نشدم و حتی وقتی قبول میشدم به یک هفته نرسیده بیرونم میکردن به خاطر دست و پا چلفتی بودنم و دیر اومدنم به سر کار, از نظرم تقصیر من نبود ولی بدنم عادت نداشت به این همه حرکت انگار بدشانسی اومده بود تو زندگیم و دیگه انقدر بهش داشت خوش میگذشت که دوس نداشت بره.یخچالم خالی بود و باید از خونه بیرون میرفتم برای خرید. از سوپر مارکت که برگشتم و داشتم حرکت میکردم به سمت خونه متوجه شدم یک چیزی تو تاریکی داره تکون میخوره هیچ ایده ای نداشتم چیه تا اینکه اومد تو نور.یک گربه سیاه استخونی که لنگ میزد انگار مردم کتکش زده بودن, این بار فرق داشت اونورو نگاه نکردم با خودم گفتم زندگیم همینطوری پر از بدشانسیه په این گربه سیاه تاثیر خاصی نداره.دوباره به سمت خونه راه افتادم که دیدم با همون پای صدمه دیده هنوز پشتم داره میاد, اصلا با اون حالش چطوری بازم به ادما اعتماد داشت.تصمیم گرفتم ببرمش خونه برای یک شب ازش نگهداری کنم ولی اون یک شب تبدیل شد به ۵ سال.
اسمشو گذاشتم لیو به اون به زندگی من بدبختی یا بد شانسیو نیاورد بلکه خوش بختی رو اورد چون من هروز یک هدف داشتم که به خاطرش از تخت بیام بیرون.و نمیدونم کجای کارو اشتباه رفتم که بعد مراقبت هایی که از لیو کردم اون الان یک گربه خپله که یک روزم بدون من زنده نمیمونه.
نکته اموزشی: گربه سیاه باعث بدبختی و بد شانسی نیست بلکه برعکث باعث خوش شانسی و خوش بختی میشه.



(آخرین ویرایش در این ارسال: 2024/12/10 07:45 AM، توسط helise.)
2024/12/10 07:41 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
تابستان و پاییز هر خاطره یک داستان کوتاه درباره زندگی یونایه که ۵ تا هستن helise 2 41 2024/12/09 06:12 AM
آخرین ارسال: helise
  داستان زندگی من ciel 12 2,207 2015/12/25 04:23 PM
آخرین ارسال: ملیکا ایچیزن
  Living after Death - زندگی پس از مرگ (Neko Chan) Kradness 1 1,079 2015/08/24 12:00 PM
آخرین ارسال: Kradness
  داستان مرگ و زندگی Akaito 2 2,451 2015/03/02 05:00 PM
آخرین ارسال: Akaito
  رمان در جستجوی زندگی اثر مهشاد و رضا ♥Jun Misugi♥ 17 4,545 2014/01/24 08:23 PM
آخرین ارسال: Sweet Aida



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

This forum uses Lukasz Tkacz MyBB addons.