زمان کنونی: 2024/05/29, 05:44 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/05/29, 05:44 AM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 13 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

کلوپ هواداران زک

نویسنده پیام
Noctis
Noctis



ارسال‌ها: 847
تاریخ عضویت: Jul 2012
ارسال: #1
کلوپ هواداران زک
خب همونجور که از اسم تاپیک معلومه اینجا کلوپ هوداران مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهزک بزرگوارمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه هستشمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

تو این تاپیک میتونید در مورد این کاراکتر صحبت کنیدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه


مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهروحش شاد
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

فقط:
1- توهین کردن ممنوع.
2-اینجا ایفای نقش یا گالری عکس نیست.
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/07/23 02:50 PM، توسط Noctis.)
2013/07/23 02:49 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Noctis
Noctis



ارسال‌ها: 847
تاریخ عضویت: Jul 2012
ارسال: #2
RE: کلوپ هواداران زک
Aerith : من فکر میکنم معمولی بودن عالی ترین شادی باشه . SOLDIERS یک جورایی عجیب اند!
و همینطور ترسناک! اونها همیشه مبارزه می کنند .
Zack : منم یک SOLDIER هستم!

Aerith : چشمای قشنگی داری!
Zack : اگه خوشت میاد میتونی بیشتر بهشون نگاه کنی! چشمایی که پر از انرژی Mako شده .. نشونه های یک SOLDIER !
وقتی بهشون نگاه میکنی مثل این میمونه که آسمون رو میبینی , نه؟
Aerith : اوهوم! اگه این آسمون باشه که بهش نگاه میکنم پس دیگه اصلا ازش نمیترسم!


مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

Zack : اگه من بودم به این زودی ها تسلیم نمیشدم . بچسب به رویاهات و هر اتفاقی که افتاد از عزتت بعنوان یک SOLDIER
حفاظت کن ..اوه! تو هیچوقت نتونستی یک SOLDIER باشی .. اما من فرض میکنم شدی .
خب .. کمک میخوای؟!
تو یکبار شکستش دادی.. این دفعه که باید آسون باشه ...
یادته که بهت چی گفتم کلود ..؟!

Cloud : درسته! من افسانه زنده تو هستم ..
2013/07/23 03:48 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : nig(+2.0)
Deunan
!!PowerFuLLL



ارسال‌ها: 647
تاریخ عضویت: Jul 2013
اعتبار: 646.0
ارسال: #3
RE: کلوپ هواداران زک
وااااای!!!!
آتیش گرفتم!!!!
آخه من عاشق این وروجکم!!!!!
(البته خیلی از اریث معذرت میخوام ولی خب کار دله چکارش میشه کرد!!)
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/07/23 03:54 PM، توسط Deunan.)
2013/07/23 03:53 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Mohabat69
we carry the future



ارسال‌ها: 1,044
تاریخ عضویت: Feb 2011
اعتبار: 760.0
ارسال: #4
RE: کلوپ هواداران زک
سبک بالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند

سواران لحظه ای تمکین نکردند
ترحّم بر منِ مسکین نکردند

سواران از سر نئشم گذشتند
فغان ها کردم، اما برنگشتند

اسیر و زخمی و بی دست و پا من
رفیقان... این چه سودا بود با من؟

رفیقان، رسم هم دردی کجا رفت؟
جوانمردان، جوانمردی کجا رفت؟

مرا این پشت، مگذارید بی تاب
گناهم چیست، پایم بود در خاک

اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیر قبض و بست روح بودم

در باغ رفاقت را نبندید...
به ما بیچارگان زان سو نخندید

رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند

رها کردند سرگردان بمانم
دعا کردند در زندان بمانم

رفیقانم، نردبان آسمان اند
یقیناً، آسمان را نردبان اند

چرا برداشتند این نردبان را؟
چرا بستند راه آسمان را...

مرا پایی به دست نردبان بود
مرا دستی به بام آسمان بود

رفیق، تو بالا رفته ای من در زمینم
برادر، روسیاهم، شرمگینم

مرا اسب سپیدی بود روزی
رفاقت را امیدی بود روزی

در این اطراف، دوش ای دل تو بودی!
نگهبان آن شب، ای غافل تو بودی!

بگو اسب سپیدم را که دزدید؟
امیدم را... امیدم را که دزدید؟

مرا اسب چموشی بود روزی
رفاقت، می فروشی بود روزی

شبی چون باد بر یالش خزیدم
به سوی خانه ی ساقی دویدم

چهل شب راه را بی وقفه راندم
چهل تسبیح، ساقی نامه خواندم

ببین ای دل، چقدر این قصر زیباست
گمانم خانه ی ساقی همین جاست

دلم تا دست بر دامان در زد...
دو دستی سنگ شیون را به سر زد!

امیدم مشت نومیدی به در کوفت
نگاهم قفل در، میخ قدَر کوفت

چه درد است این که در فصل اقاقی؟
به روی عاشقان در بسته ساقی...

بر این در،‌ وای من قفلی لجوج است
بجوش ای اشک هنگام خروج است

در میخانه را گیرم که بستند
کلیدش را چرا یا رب شکستند؟!

دعا کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم

من آخر طاقت ماندن ندارم
خدایا تاب جان کندن ندارم...

دلم تا چند یا رب خسته باشد؟
درِ لطف تو تا کی بسته باشد؟

بیا باز امشب ای دل در بکوبیم
بیا این بار محکم تر بکوبیم...

مکوب ای دل به تلخی دست بر دست
در این قصر بلور آخر کسی هست

بکوب ای دل که این جا قصر نور است
بکوب ای دل مرا شرم حضور است

بکوب ای دل که زک است یارم
من از کوبیدن در، شرم دارم

بکوب ای دل که جای شک و ظن نیست
مرا هر چند روی در زدن نیست

بکوب ای دل،‌ مشو نومید از این در
بکوب ای دل هزاران بار دیگر...

دلا! پیش آی تا داغت بگویم
به گوشَت، قصه ای شیرین بگویم

برون آیی اگر از حفره ی ناز
به رویت می گشایم سفره ی راز

نمی دانم بگویم یا نگویم
دلا! بگذار، تا حالا نگویم

ببخش ای خوب، امشب ناتوانم
خطا در رفته از دست زبانم

لطیفا رحمت آور، من ضعیفم
قوی تر از من است، امشب حریفم

شبی ترک محبت گفته بودم
میان درّه ی شب خفته بودم

نی ام از ناله ی شیرین تهی بود
سرم بر خاک طاقت سر نمی سود

زبانم حرف با حرفی نمی زد
سکوتم ظرف بر ظرفی نمی زد

نگاهم خال، در جایی نمی کوفت
به چشمم اشک غم، تایی نمی کوفت

دلم در سینه قفلی بود، محکم
کلیدش بود، دریاچه ی غم

امیدم، گرد امّیدی نمی گشت
شبم دنبال خورشیدی نمی گشت

حبیبم قاصدی از پی، فرستاد
پیامی با بلوری مِی، فرستاد

که می دانم تو را شرم حضور است
مشو نومید، این جا قصر نور است

الا! ای عاشق اندوه گینم
نمی خواهم تو را غمگین ببینم

اگر آه تو از جنس نیاز است...
دَرِ باغِ رفاقت باز، باز است!

نمی دانم که در سر، این چه سوداست!
همین اندازه می دانم، که زیباست...

خداوندا چه درد است؟ این چه درد است؟
که فولاد دلم را آب کرده است...

مرا ای دوست، شرم بندگی کُشت
چه لطف است این... مرا شرمندگی کُشت


زنده نگاه داشتن یاد و نام زک ، کمتر از رشادتهای زک نیست
2013/07/23 06:37 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : mehrnaz(+2.0) ، Noctis(+2.0)
nig
.



ارسال‌ها: 1,430
تاریخ عضویت: Dec 2011
اعتبار: 526.0
ارسال: #5
RE: کلوپ هواداران زک
زک شاگرد انجیل بود.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
انجیل یه مرد پر افتخار و غرور و مرد فوق العاده ای بود ! و شاگرد کو ندارد نشان از استادمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

که یعنی انجیل خیلی از اخلاقیات و شخصیت خودش رو همراه با شمشیرش به زک منتقل می کنه. هر دوشون هم خیلی فداکار بودند که خودشون رو قربانی کردن( انجیل به زک گفت که بکشدش _ زک هم که وضعیتش معلومه!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)

زک هم اونا رو به کلود منتقل می کنه و یعنی کلود الان، ترکیبی هست از خودش، انجیل و زک!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/07/23 09:06 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Noctis
Noctis



ارسال‌ها: 847
تاریخ عضویت: Jul 2012
ارسال: #6
RE: کلوپ هواداران زک
من تو فینال 7 از همه بیشتر زک رو دوست داشتم شخصیت شوخ طبع و پر انرژی ای داشتمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خیلی هم خوشتیپ و خوش قیافه بودشمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
در اخر هم که با از خود گذشتگیش..........بغضم گرفتمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/07/23 09:18 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Mohabat69
we carry the future



ارسال‌ها: 1,044
تاریخ عضویت: Feb 2011
اعتبار: 760.0
ارسال: #7
RE: کلوپ هواداران زک
این شعری که گفتم زبان حال کلود بود بعد از عروج زک مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
زک روح زمین بود در کالبد زمان . او نه در زمین گنجد و نه در زمان . تنها هفتمین آسمان توان روحش را داشت . در آسمان ، او هم زمین را دارد هم زمان . مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه این رو همین طور فی البداهه گفتم

می خواهم بنویسم که درختها روزی پیر می شوند؛ از ریشه می خشکند و تبرها تنه شان را خواهند برید. دیوارها سرانجام فرو خواهند ریخت و از خاطره ها محو خواهند شد. جاده ها تکه تکه خواهند شد و جویها و رودها خواهند خشکید.

می خواهم بنویسم ابرها در آسمان، درگذرند. در بیابان، بادها در سفرند. باران که می آید خیلی زود از نفس خواهد افتاد. برف که می بارد، به زودی آب می شود. سرما چند ماهی که می گذرد پَر می گیرد و تابستان، بالاخره تمام شدنی است.

می خواهم بنویسم من روزی فراموش می شوم، تو روزی از یاد می روی، و از ما سرانجام خاطره های حتی کوتاه، باقی نخواهد ماند. آدمها می آیند و می روند. قرنها به دنبال هم متولد می شوند و می میرند. دهه ها و سالها، به چاهِ تاریخ می افتند و ماهها و روزها به سرعت قطار، از جلو چشمهای زندگی، با بار خالی یا پُر، دور خواهند شد.

می خواهم بنویسم که بیایید بنشینیم و بنویسیم که از روز نخست، چه قدر انسان آمده اند و رفته اند. از انبوه مردها و زنهای آمده و در گذشته، چند تا اسم باقی است. راستی چند خاطره از آنها مانده؟ اگر مانده، از چه کسانی است؟

می خواهم باز هم بنویسم و بعد نتیجه بگیرم که: «او فراموش ناشدنی است. اسم او ماندنی و ماندگار است. او از یاد نمی رود، که به یاد می آید و در یاد می ماند.»




کسی مسیر حق را به من نشان بدهد
دل سیاه مرا دست آسمان بدهد
درون پیله سر در گمی اسیرم ، آه
کسی برای پریدن به من توان بدهد
به دشت خیره شدم تا مگر که قاصدکی
نشانه ای به من از یار مهربان بدهد
و کاش رنگ غزلهای نا سروده من
بهار شعر مرا شور ناگهان بدهد
هزار بیت به وصفش قصیده میخوانم
اگر که بغض گلوگیر من امان بدهد
من از حکایت آشفتگی پرم اما
کجاست او که مرا جرات بیان بدهد ؟
چه سرد مرده ام اینجا ، کجاست دستی که
به بند بند وجودم دوباره جان بدهد ؟
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/07/23 11:39 PM، توسط Mohabat69.)
2013/07/23 11:36 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
mehrnaz
**ariel***angel**



ارسال‌ها: 383
تاریخ عضویت: Jun 2013
اعتبار: 313.0
ارسال: #8
RE: کلوپ هواداران زک
زک یکی از شخصیتایه مورد علاقه ی منه...خوش قلب ، مهربون ، شوخ ، فداکار و یه قهرمانه واقعیمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
روحش شاد...مرگ زک تنها چیزی بود ک توی ف.ف7 اشک منو درآوردمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2013/07/24 08:21 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
KÅGÂMÎ ♥
اخراج شده



ارسال‌ها: 1,481
تاریخ عضویت: Mar 2013
ارسال: #9
RE: کلوپ هواداران زک
اخی قربونش برم...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
خیلی دوستش دارم....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
جیگر منه...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
اما اکنون ....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
در کنار زندگان نیست مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه فاتحه ای میفرستیم فاتحمس صلوات...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
محتوای مخفی (Click to View)
البته ناراحت نشیدا شوخی بود...
اخی بنده ی خدا تا اخرین قطعه ی خونش جنگید....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه دلم واسش تنگ میشه....مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه من حاظر بودم یازو بمیره اما زک نمیره...
محتوای مخفی (Click to View)
من یکی از طرفدارای خوبشم ...مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
محتوای مخفی (Click to View)
2013/07/24 08:57 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Deunan
!!PowerFuLLL



ارسال‌ها: 647
تاریخ عضویت: Jul 2013
اعتبار: 646.0
ارسال: #10
RE: کلوپ هواداران زک
او مردی به تمام معنا بود....
در هنگام شادی خنده های کودکانه اش شادی و نشاط را به هر موجود بی روحی هدیه میداد.....
به هنگام خشم،عصبانیت و جدیت او پر جذبه بود....
هنگام ناراحتی اش،دیدن غم و اندوهی که از چشمانش میبارد؛قلب هرکسی را از هم میدرید........
........
او به تازگی طعمی جدید از یک حس لطیف را چشیده بود
برایش بسیار تازگی داشت
هربار دوباره مزه مزه اش میکرد تا بیشتر طعم شیرینش را بفهمد
و معنای عشق را درک کند......
.........
او رفیقی پر معرفت بود
"من هرگز رفیق خودم را پشت سر رها نمیکنم"
تمام سختی ها را تحمل کرد و او را همراه خود بر دوش کشید و برد....
چه با مسئولیت.....
..........
او تا آخرین نفس ایستاد
مبارزه کرد
برای آزادی خود
برای رسیدن به عشق
اما.....
دیگر نایی برایش نمانده بود
گلوله ها بی رحمانه تمام تنش را از هم دریده بودند
ناگهان....
صدای شلیک آخرین گلوله با ناله ی جوانکی همراه شد......
"آییییی...."
آه....ای زندگی خسته ام از تو
و از این همه رنجی که برایم به ارمغان آوردی...
قهرمان من نقش بر زمین شده بود
صورتش به خون سرخ رنگش آراسته بود....
چشمان آبیش،آخرین لحظات گشوده بودن رو به این جهان را معصومانه سپری میکردند
دیگر نمیتوانم
رفیقش آخرین لحظات این چهره را،که زمانی خندان وشادمان بود نظاره میکرد
سر رفیقش را در آغوش گرفت
باران نیز بر غم دل من میبارید
"تو یادگاری از من خواهی بود
نام مرا جاودان کن
به عشقم خبر قهرمان شدن من در آخرین لحظاتم را برسان...."
............
او پر کشید
از میانمان رفت
او دیگر در میان زندگان جهان خود نیست
اما در میان یادها و قلبهای ما تا ابد زنده خواهد ماند.....

*******
توی بازی crisis core سه جا من بهت زده شدم:
1 زمانی که چشمم به پسرک مو سیاه خورد برام عجیب بود چون فکر میکردم بازیش مربوط به کلود باشه
2 زمانی که نامه ی 89 ام اریث رو خوند بیشتر از خود زک من مات و مبهوت بودم که واقعا چهارسال.........؟
3 و اون وقتی که لحظه های آخر بازی نزدیک میشد....گردونه ها به سختی می چرخیدن......خاطرات زک جلوی چشاش میومد.....
وقتی گلوله شلیک شد و ناله زک رو شنیدم بغضم ترکید و دیگه نمیتونستم جلوی اشکام رو بگیرم.........
نمیدونم چرا،با اینکه هیچ چیزش واقهی نبود اما من انقدر تحت تاثیرش قرار گرفتم....و هنوز باوز ندارم که final fantasy 7 واقعیت نداره و
شخصیت هاش نقاشی و الکی هستن......
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2013/07/24 03:15 PM، توسط Deunan.)
2013/07/24 03:13 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 اعتبار داده شده توسط : Mohabat69(+2.0) ، Noctis(+2.0)
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  کلوپ هواداران فینال فانتزی ۱۳ NoboraHaru 1 1,399 2021/04/18 03:42 PM
آخرین ارسال: NoboraHaru
  کلوپ هوادان یوفی ♥Amon♥ 33 10,827 2021/03/12 09:50 PM
آخرین ارسال: NoboraHaru
  کلوپ طرفداران وان(vaan) Arararagi 5 1,805 2021/03/12 09:22 PM
آخرین ارسال: NoboraHaru
zجدید کلوپ طرفداران ناکتیس *Cloud* 19 6,492 2018/08/28 01:21 PM
آخرین ارسال: *Cloud*
zخبر جدید کلوپ هواداران سارا فارون *Cloud* 19 4,817 2018/08/18 12:11 AM
آخرین ارسال: *Cloud*



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان