2015/05/01, 01:19 PM
صفحهها: 1 2
2015/05/01, 01:27 PM
خوب اولیش رو خودم میسازم.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه روز باپاتامون رفته بودم گردش، یهو پاتامون دل درد گرفت.بهش گفتم باید بریم دکتر ولی اون گفت که از آمپول میترسه!
بلاخره باکلی زور بردمش دکتر ولی دکتر بسته بود!خیلی خندیدم!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه روز باپاتامون رفته بودم گردش، یهو پاتامون دل درد گرفت.بهش گفتم باید بریم دکتر ولی اون گفت که از آمپول میترسه!
بلاخره باکلی زور بردمش دکتر ولی دکتر بسته بود!خیلی خندیدم!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2015/05/01, 01:40 PM
یه روز تاگیرو اومد در خونمون در رو روش باز نکردم خیلی ضایع شد بیچارهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2015/05/26, 03:24 PM
بچه ها شرکت کنین دیگه
2015/05/26, 04:04 PM
یه روز نشسته بودم یهو تایچی اومد گفت عینک خلبانیش رو جاگذاشته!من گفتم شاید توی مدرسه ات باشه!
اونم سریع رفت مدرسه!
از روسی صندلیم که بلند شدم برم قهوه بخورم ، عینک خلبانی تایچی رو توی صندلی پیدا کردم!
تا سه هفته سعی میکردم تایچی منو نبینه!
اونم سریع رفت مدرسه!
از روسی صندلیم که بلند شدم برم قهوه بخورم ، عینک خلبانی تایچی رو توی صندلی پیدا کردم!
تا سه هفته سعی میکردم تایچی منو نبینه!
2015/05/27, 08:49 PM
یه روز داشتم تو خیابون راه میرفتم یه موجود ژولیده و آشفته رو دیدم که داشت با عجله می دویید.
جلوی پاشو ندید و محکم خورد بهم تمام وسایلی که خریده بودم ریخت زمین
از دست این موجودات
من که داشتم از عصبانیت می مردم نشستم رو زمین تا وسایلمو جمع کنم
دیدم اون یارو هم خم شده دیدم بعله جویی خان هستن
بهش گفتم:«ببینم تو مگه چشم نداری؟»
جویی با ناراحتی گفت:«ببخشید ولی عینکمو گم کردم دارم دنبالش می گردم به همین خاطر هیچ جا رو نمی بینم.»
به نگاه به این نابغه کردم و گفتم:«تو خیابون دنبال عینکت میگردی؟»
اونم گفت:«نه بابا فک کنم تو مدرسه جاش گذاشتم دارم میرم مدرسه»
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:«الکی دداری این همه راهو می ری .عینکت رو کلته»
قیافه ی جویی عین لبو قرمز شد
ومنم در این موندم یه سری از آدما تا چه اندازه واقعا میتونن نابود باشن واقعا چقدرمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
جلوی پاشو ندید و محکم خورد بهم تمام وسایلی که خریده بودم ریخت زمین
از دست این موجودات
من که داشتم از عصبانیت می مردم نشستم رو زمین تا وسایلمو جمع کنم
دیدم اون یارو هم خم شده دیدم بعله جویی خان هستن
بهش گفتم:«ببینم تو مگه چشم نداری؟»
جویی با ناراحتی گفت:«ببخشید ولی عینکمو گم کردم دارم دنبالش می گردم به همین خاطر هیچ جا رو نمی بینم.»
به نگاه به این نابغه کردم و گفتم:«تو خیابون دنبال عینکت میگردی؟»
اونم گفت:«نه بابا فک کنم تو مدرسه جاش گذاشتم دارم میرم مدرسه»
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:«الکی دداری این همه راهو می ری .عینکت رو کلته»
قیافه ی جویی عین لبو قرمز شد
ومنم در این موندم یه سری از آدما تا چه اندازه واقعا میتونن نابود باشن واقعا چقدرمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2015/05/27, 09:44 PM
حالا این که چیزی نیست زاواره!
یه روز من و میمی و سورا رفته بودیم آرایشگاه .خانوم آرایشگر داشت به سورا می گفت که شماره ی رنگ موی مورد علاقه اش چیه؟
می می پرید وسط ما گفت من از این ژل هایی که روی میزه دوست دارم به سرم بزنین.من و سورا که برگشتیم دیدیم که اون کرم سفید کننده است!
تایه هفته داشتیم سر این میخندیدیم.
یه روز من و میمی و سورا رفته بودیم آرایشگاه .خانوم آرایشگر داشت به سورا می گفت که شماره ی رنگ موی مورد علاقه اش چیه؟
می می پرید وسط ما گفت من از این ژل هایی که روی میزه دوست دارم به سرم بزنین.من و سورا که برگشتیم دیدیم که اون کرم سفید کننده است!
تایه هفته داشتیم سر این میخندیدیم.
2015/05/27, 09:57 PM
خخخخخخخخخخخ!منم تا یه هفته مثل شما میخندممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه روز سرد زمستونی تو خونه نشسته بودم که دیدم یکی زنگ زد.
منم که اصلا دلم نمیخواست بلندشم به زور رفتم سمت در
درو که وا کردم دیدم یکی چنان پرید روم که مغزم کف زمین پیاده شد
درحالی که به شانس گند خودم لعنت می فرستادم دیدم می می وایساده جلوم
بهش گفتم:«من پیست اسکی نیستم که اینجوری میپری روم.»
گفت:«توروخداببخشید .خیلی وقت بود ندیده بودمت میخواستم میزان ذوقم رو نشون بدم.»مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بشر تا این حد نابودمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمحو در افق شدممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بهش گفتم:«دفعه بعد که خواستی بپری روم ببین زنده می مونم یانه»
یه روز سرد زمستونی تو خونه نشسته بودم که دیدم یکی زنگ زد.
منم که اصلا دلم نمیخواست بلندشم به زور رفتم سمت در
درو که وا کردم دیدم یکی چنان پرید روم که مغزم کف زمین پیاده شد
درحالی که به شانس گند خودم لعنت می فرستادم دیدم می می وایساده جلوم
بهش گفتم:«من پیست اسکی نیستم که اینجوری میپری روم.»
گفت:«توروخداببخشید .خیلی وقت بود ندیده بودمت میخواستم میزان ذوقم رو نشون بدم.»مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بشر تا این حد نابودمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمحو در افق شدممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بهش گفتم:«دفعه بعد که خواستی بپری روم ببین زنده می مونم یانه»
2015/05/27, 10:17 PM
خخخخخخ!حتما الانم جای دردش مونده!
یه روز با ایزی نشسته بودم داشتیم با لبتاپش میومدیم پارک انیمه که باتری لبتاپش تموم شد.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
شارژر لبتاپ رو بهم داد و گفت که بزنم به برق!
منم که از همه چی بی خبر ، رفتم که شارژر رو بزنم به برق ،بخاطر اینکه قسمتی از سیم شارژر لخت بود ،منو برق گرفت!
ایزی برگشت و فهمید که برق منو گرفته ، باکمال خونسردی گفت:برقم از اون برقای قدیم!وقتی قبلا برق کسی رو میگرفت ،آدم رو درجا پودر میکرد!
یعنی من موندم بهش چی بگم .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه روز با ایزی نشسته بودم داشتیم با لبتاپش میومدیم پارک انیمه که باتری لبتاپش تموم شد.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
شارژر لبتاپ رو بهم داد و گفت که بزنم به برق!
منم که از همه چی بی خبر ، رفتم که شارژر رو بزنم به برق ،بخاطر اینکه قسمتی از سیم شارژر لخت بود ،منو برق گرفت!
ایزی برگشت و فهمید که برق منو گرفته ، باکمال خونسردی گفت:برقم از اون برقای قدیم!وقتی قبلا برق کسی رو میگرفت ،آدم رو درجا پودر میکرد!
یعنی من موندم بهش چی بگم .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2015/05/28, 01:37 AM
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمن بعد از خوندن خاطرت این شکلی شدم.باید بهش میگفتی اگه تو جای من بودی و پودر میشدی دیگه از خدا هیچی نمی خواستم
برای تولد کاری با تای رفتیم کیک خریدیم و برگشتیم.
آگامون اومد مثلا شمع هارو فوت کنه یه دفعه یه ملخو دید بالای کیک پرواز می کنه فک کرد دیجیمونه زد علاوه بر ملخ هم کل کیکو وهم کله کادوهای روی میز رو با شعله ی کوچیک سوزوند
برای تولد کاری با تای رفتیم کیک خریدیم و برگشتیم.
آگامون اومد مثلا شمع هارو فوت کنه یه دفعه یه ملخو دید بالای کیک پرواز می کنه فک کرد دیجیمونه زد علاوه بر ملخ هم کل کیکو وهم کله کادوهای روی میز رو با شعله ی کوچیک سوزوند
صفحهها: 1 2