زمان کنونی: 2024/05/17, 11:28 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/05/17, 11:28 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 8 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطرات ساختگی

نویسنده پیام
اسپرینگ ولد
اخراج شده



ارسال‌ها: 410
تاریخ عضویت: Jan 2015
ارسال: #1
خاطرات ساختگی
 در این تایپیک شما یک خاطره الکی از خودتون ودیجیمون هامینویسید.ودر معرض دید علاقه مندان قرار میدین.
تشکر واعتبار فراموش نشه.
2015/05/01 01:19 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Giga Byte
فرشته ی پارک انیمه(...)



ارسال‌ها: 6,075
تاریخ عضویت: Oct 2014
اعتبار: 1339.0
ارسال: #2
RE: خاطرات ساختگی
خوب اولیش رو خودم میسازم.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه روز باپاتامون رفته بودم گردش، یهو پاتامون دل درد گرفت.بهش گفتم باید بریم دکتر ولی اون گفت که از آمپول میترسه!
بلاخره باکلی زور بردمش دکتر ولی دکتر بسته بود!خیلی خندیدم!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/05/01 01:27 PM، توسط Giga Byte.)
2015/05/01 01:27 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ココル
•ω•



ارسال‌ها: 1,498
تاریخ عضویت: Feb 2014
اعتبار: 513.0
ارسال: #3
RE: خاطرات ساختگی
یه روز تاگیرو اومد در خونمون در رو روش باز نکردم خیلی ضایع شد بیچارهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2015/05/01 01:40 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
اسپرینگ ولد
اخراج شده



ارسال‌ها: 410
تاریخ عضویت: Jan 2015
ارسال: #4
RE: خاطرات ساختگی
بچه ها شرکت کنین دیگه
2015/05/26 03:24 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Giga Byte
فرشته ی پارک انیمه(...)



ارسال‌ها: 6,075
تاریخ عضویت: Oct 2014
اعتبار: 1339.0
ارسال: #5
RE: خاطرات ساختگی
یه روز نشسته بودم یهو تایچی اومد گفت عینک خلبانیش رو جاگذاشته!من گفتم شاید توی مدرسه ات باشه!
اونم سریع رفت مدرسه!
از روسی صندلیم که بلند شدم برم قهوه بخورم ، عینک خلبانی تایچی رو توی صندلی پیدا کردم!
تا سه هفته سعی میکردم تایچی منو نبینه!
2015/05/26 04:04 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
زاواره
کاربر حرفه ای



ارسال‌ها: 2,327
تاریخ عضویت: Nov 2012
اعتبار: 419.0
ارسال: #6
RE: خاطرات ساختگی
یه روز داشتم تو خیابون راه میرفتم یه موجود ژولیده و آشفته رو دیدم که داشت با عجله می دویید.
جلوی پاشو ندید و محکم خورد بهم تمام وسایلی که خریده بودم ریخت زمینتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/9.gif
از دست این موجوداتتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
من که داشتم از عصبانیت می مردم نشستم رو زمین تا وسایلمو جمع کنمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
دیدم اون یارو هم خم شده دیدم بعله جویی خان هستنتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
بهش گفتم:«ببینم تو مگه چشم نداری؟»
جویی با ناراحتی گفت:«ببخشید ولی عینکمو گم کردم دارم دنبالش می گردم به همین خاطر هیچ جا رو نمی بینم.»
به نگاه به این نابغه کردم و گفتم:«تو خیابون دنبال عینکت میگردی؟»
اونم گفت:«نه بابا فک کنم تو مدرسه جاش گذاشتم دارم میرم مدرسه»
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:«الکی دداری این همه راهو می ری .عینکت رو کلتهتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif»
قیافه ی جویی عین لبو قرمز شدتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
ومنم در این موندم یه سری از آدما تا چه اندازه واقعا میتونن نابود باشن واقعا چقدرمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
2015/05/27 08:49 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Giga Byte
فرشته ی پارک انیمه(...)



ارسال‌ها: 6,075
تاریخ عضویت: Oct 2014
اعتبار: 1339.0
ارسال: #7
RE: خاطرات ساختگی
حالا این که چیزی نیست زاواره!
یه روز من و میمی و سورا رفته بودیم آرایشگاه .خانوم آرایشگر داشت به سورا می گفت که شماره ی رنگ موی مورد علاقه اش چیه؟
می می پرید وسط ما گفت من از این ژل هایی که روی میزه دوست دارم به سرم بزنین.من و سورا که برگشتیم دیدیم که اون کرم سفید کننده است!
تایه هفته داشتیم سر این میخندیدیم.
2015/05/27 09:44 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
زاواره
کاربر حرفه ای



ارسال‌ها: 2,327
تاریخ عضویت: Nov 2012
اعتبار: 419.0
ارسال: #8
RE: خاطرات ساختگی
خخخخخخخخخخخ!منم تا یه هفته مثل شما میخندممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
یه روز سرد زمستونی تو خونه نشسته بودم که دیدم یکی زنگ زد.
منم که اصلا دلم نمیخواست بلندشم به زور رفتم سمت درتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
درو که وا کردم دیدم یکی چنان پرید روم که مغزم کف زمین پیاده شدتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
درحالی که به شانس گند خودم لعنت می فرستادم دیدم می می وایساده جلومتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
بهش گفتم:«من پیست اسکی نیستم که اینجوری میپری روم.»تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/9.gif
گفت:«توروخداببخشید .خیلی وقت بود ندیده بودمت میخواستم میزان ذوقم رو نشون بدم.»مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بشر تا این حد نابودمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمحو در افق شدممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
بهش گفتم:«دفعه بعد که خواستی بپری روم ببین زنده می مونم یانه»
 
2015/05/27 09:57 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Giga Byte
فرشته ی پارک انیمه(...)



ارسال‌ها: 6,075
تاریخ عضویت: Oct 2014
اعتبار: 1339.0
ارسال: #9
RE: خاطرات ساختگی
خخخخخخ!حتما الانم جای دردش مونده!
یه روز با ایزی نشسته بودم داشتیم با لبتاپش میومدیم پارک انیمه که باتری لبتاپش تموم شد.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
شارژر لبتاپ رو بهم داد و گفت که بزنم به برق!
منم که از همه چی بی خبر ، رفتم که شارژر رو بزنم به برق ،بخاطر اینکه قسمتی از سیم شارژر لخت بود ،منو برق گرفت!
ایزی برگشت و فهمید که برق منو گرفته ، باکمال خونسردی گفت:برقم از اون برقای قدیم!وقتی قبلا برق کسی رو میگرفت ،آدم رو درجا پودر میکرد!
یعنی من موندم بهش چی بگم .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2015/05/27 10:18 PM، توسط Giga Byte.)
2015/05/27 10:17 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
زاواره
کاربر حرفه ای



ارسال‌ها: 2,327
تاریخ عضویت: Nov 2012
اعتبار: 419.0
ارسال: #10
RE: خاطرات ساختگی
مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمن بعد از خوندن خاطرت این شکلی شدم.باید بهش میگفتی اگه تو جای من بودی و پودر میشدی دیگه از خدا هیچی نمی خواستمتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gif
برای تولد کاری با تای رفتیم کیک خریدیم و برگشتیم.
آگامون اومد مثلا شمع هارو فوت کنه یه دفعه یه ملخو دید بالای کیک پرواز می کنه فک کرد دیجیمونه زد علاوه بر ملخ هم کل کیکو وهم کله کادوهای روی میز رو با شعله ی کوچیک سوزوند
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif
 
2015/05/28 01:37 AM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان