ایفای نقش شهر مرگ2

[Princess-Sun]

استوس میخنده و رو به آنا میگه : خونسرد باش آنا
خب منتظریم ؟! تو هم نظرت رو بگو 

[!Emily]

(آنا خودش و صاف و صوف میکنه و میگه)من نظری ندارممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه (با عصبانیت)فقط میشه بگین من چطوری به حالت اولم برگردممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Aisan]

لعنت به تو مری!مگه بهت نگفتم هروقت کارم داشتی با ذهنم ارتباط نگیر؟؟؟
فرصت خوبی برای گرفتن قدرت هاشون داشتم!

[Princess-Sun]

استوس با تعجب : هانننننن ؟!
آنا جان شمام وقت گیر آوردیا حالا بزار حساب اون کنت رو برسیم بعد تو رو به حالت اول بر میگردونیم !!
کمی مکث میکنه و ادامه میده : اصلا به کنت اعتماد ندارم !!

[Noctis_P]

لبخند شرورانه اى ميزنم و ميگم:براى اين کار وقت زياد هست...بگو ببينم نقشه ات چيه؟!

[shizuko yagami]

شیزوکو:فعلا بریم خونه هامون
کنت هم احضار شده...فعلا خطری تهدیدمون نمی کنه!
آنجل مواظب بچه هات باش،ممکنه به عنوان گروگان بگیرنشون

[Aisan]

گاهی از دست این دختر بی عقل،صبرم لبریز می شود اما تا زمانی که برایم کار کند باید نگهش دارم
کلافه نفسی میکشم و میگویم:
-سرکار عالی اگر اجازه می دادین داشتم نقشه ام رو پیش می بردم!!

[Princess-Sun]

استوس رو به شیزوکو : باشه قبوله من که حسابی خوابم میاد
بعد قرنی استراحت (اصطلاحه) یهو این اتفاقا بیوفته آدم خسته میشه !!
بریم شیزو ^_^

[Noctis_P]

ريز ميخندم و ميگم:اوخى مزاحم نقشه ات شدم؟....فداى سرم

[Aisan]

به جهنم!کمی تربیت برایش لازم است!
چشمانم قرمز می شود،او را از جایی که نشسته با قدرت چشمانم بدون انکه نزدیکش شوم بلند میکنم و به سمت دیوار با شتاپ پرتابش میکنم ...
با شدت به زمین میخورد
دلم برایش می سوزد.پس کمی نزدیک میروم :
-یادت نرفته که تو بخاطر من اینجایی!اگر من نبودم تو هم الان مرده بودی