ایفای نقش شهر مرگ2

[!Emily]

(دوباره تلاش میکنه و موفق نمیشه)همین و کم داشتیم

[Princess-Sun]

استوس رو به آنا : عیب نداره آنا خودتو اذیت نکن ما بد تر از اینش رو هم دیدیم
مشکلی نیست نمیتونه جلوی ما رو بگیره

[!Emily]

(رو به تیم)خیلی سرده و مه همه جا رو گرفته و نمی تونیم جایی رو ببینیم سریع تر یه کاری کن

[Ryoma]

رو به آنا : آنا به خودت فشار نیار مهم نیست بیا این ژاکتم بنداز رو اون ژاکتی که بهت دادم رو خودت و آخرین ژاکتشو میده به آنا رو به جان جدی با اینکه بدنش یخ شده :جان نقشه چیه ؟الان باید دقیقا از کجا ها بریم حسم میگه اینجا امن نیستو قراره اتفاقی بیفته

[Noctis_P]

فکرى به سرم ميزنه به سمت در ميرم ،قفلش رو خيلى ساده ذوب مى کنم و از اتاق خارج ميشم با جديت رو به الکساندر مى کنم و ميگم:حق با توئه ،مى خوام بزرگ شم

[مین جی]

جان:تیم. از کدوم طرف؟!از کدوم طرف؟!

[Merliya]

تیم:خوب بچه ها،سیگنالی که دریافت میکنم،امممم...از این طرفه!  و مستقیم به جلو حرکت میکنن!

[Ryoma]

برنارد : کسی که خیلی سردش نیست ؟ در حالی که بدن برنارد از سرما قرمز شده بود : خیلی خوبه بریم سریع

[مین جی]

جان کتش رو میندازه رو دوش برنی. و در گوشش میگه:چه مردی . از سرما یخ بزنی تا انا گرم بمونه. عجب! به هر حال من ریلکیم. چون من اتشم!

[!Emily]

(در حالی که حرکت میکنند آنا فریاد میزنه)من اون جا یه کلبه میبینم بچه بیاین بریم اون جا به نظر جای گرمی است(به سمت کلبه حرکت)