ایفای نقش شهر مرگ2

[Ryoma]

برنارد : برش گردون تو قرار نبود اونو شیطان کنی تو فقط قدرت می خواستی لعنتی

[Ryoma]

با قدرتی که داشتم تونستم آنا رو برگردونم رفتم آنا رو گرفتمو بهش گقتم : بس کن بس کن

[مین جی]

جان:بهتره خیال قهرمان بازی یا حرفای احمقانه هم به سرت نزنه برنارد! کی میخوای این بچه بازی رو تموم کنی که همه همش چششون دنبال تو نیست!

[!Emily]

(آنا به سمت الکساندرا میره)

[Ryoma]

برنارد از حرف جان عصبانی میشه و میگه :من کی اینارو گفتم .؟ با حالتی که خیلی عصبانی بودمو تا حالا اینجوری عصبانی نبودم سر جان داد میزنم : تمومش کنین
و میرم آنا رو می گیرمو یه چک در گوشش میزنمو میگم : یا همین الان بس میکنی یا نمیدونم چیکار میکنم

[!Emily]

(چشم های آنا دوباره آبی میشه و درحالی که دستش را روی صورتش گذاشته بود به برنارد نگاه میکنه)

[Ryoma]

برنارد با اینکه دیگه واقعا جوش اورده بود داد میزنه : دیگه تمومش کنین همتون بسه بسه تا کی این وضع ادامه داره و میفته روی زمین و و گریه میکنه . چشاش کاملا قرمز میشن و فقط برنار داد میزنه و گریه میکنه

[Ryoma]

ناگهان شیطان برنارد جک که توسط الکساندر تسخیر شده بود از فرصت استفاده کرد و به بدن برنارد برگشت و قدرت برنارد وارد بدن خودش شد. برنارد بلند میشه و رو به آنا با چشمای قرمزش میگه : خوبی؟ ببخشید که زدمت محبور بودم . قدرتم برگشت . احساس می کنم خیلی قویتر شدم دوست دارم الان به همه حمله کنم

[!Emily]

(آنا که از چشم های برنارد ترسیده بود به سمت عقب حرکت میکنه)ن..نه..نه اش..اشکالی..نداره

[Ryoma]

برنارد صداش ترسناک میشه و میگه : خیلی وقت بود این حسو نداشتم خیلی وقت بود ترسناک نشده بودم حدودا 200 سال بود .
رو به آنا : نترس کوچولو نترس بدن برنارد به تو آسیبی نمیرسونه نترس .