ایفای نقش شهر مرگ2

[مین جی]

جان از اون لبخند های تو دل بروشو میزنه که دندوناش معلوم میشه پس از قرنی:فقط موقع مطالعه ازش استفاده می کنم. دوست ندارم همش رو چشمم باشه.

[مین جی]

جان:خب بریم فرشتم؟!

[ملیکا ایچیزن]

آنجلمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه : آخی چه غم انگیز، باشه بریم.

[!Emily]

(بچه ها به راهشون ادامه دادن و هزار ماشالله اصلا هم نمی دونستن که دارن کجا میرن یکهو نور زرد رنگی از پشت تپه ها دیده میشه)بچه اون جا رو نگاه کنین؟اون نور زرد رنگ فکر کنم واسه یه کلبه باشه

[ملیکا ایچیزن]

آنجل : آه یه کلبه ی نورانی در تاریکی ، این یعنی ، شاید راهزن توش باشه شاید هم ادم های مهربونی که اجازه بدن ما امشب تو خونشون بخوابیم ( یه خمیازه) و: و هزاران شاید دیگر ، بریم سمتش و بریم توش یا؟؟؟؟

[!Emily]

(آنا به سمت خونه میره و دستش را روی دستگیره در میزاره و میگه)حس خوبی نسبت به این خونه دارم

[ملیکا ایچیزن]

آنجل : ولی من دو دلم ... به هر حال تا موقعی که این در باز نشه چیزی معلوم نمی شه.
خب کی داوطلبه واسه باز کردن در؟؟؟؟

[!Emily]

(آنا به بقیه چپ چپ نگاه میکنه و میگه)ترسو ها (دستگیره رو فشار میده و در باز میشه و آنا داخل کلبه میشه و با پیزنی رو برو میشه که روی مبلی کهنه نشسته بود و داشت شال گردن می بافت !! آنا صداش رو صاف میکنه و میگه)اهم..اهم سلام ببخشید این طوری یک دفعه وارد شدم ما مسافرهایی هستیم که خیلی وقته تو راهیم اجازه هست امشب و اینجا بمونیم؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(پیرزن به سمت آنا برمیگرده و عینکش رو میزنه و میگه)بالاخره اومدین؟ منتظرتون بودم به دوستات بگو بیان تو بیرون خیلی سرده
(آنا متعجب از در میره بیرون و میگه )بچه ها بیاین تو

[Ryoma]

برنارد میره داخل کلبه و میگه : سلام ببخشید مزاحم شدم

[ملیکا ایچیزن]

همه از در کلبه عبور می کنن وبه داخل می رن.
آنجل درحالی که داره می ره تو اروم در گوش انا می گه: دل بعضی هارو شکوندی ، این کار خوبی نیست.