ایفای نقش شهر مرگ2

[مین جی]

جان:با یک حرکت دستش می کوبه تو صورت مری!(رو دختر دست بلند کرد) و بعد اون مثل سایه ای محو شد.
جان:با خصم و غم سوزانی رو زانوهاش نشست.چشماشو بست.چونه اش رو رو شونه ی شیزو گذاشت و اروم گفت:می تونی گریه کنی....
تا ساعاتی همه در خوف و غم غرق شده بودن. حتی برنارد هم این بار افسوس خورد.

[Ryoma]

برنارد : خب بسه دیگه بریم . بیچاره استوس یادش گرامی باد .

[Noctis_P]

پوزخند ميزنم و ميگم:بچه ى ترسو فرار مى کنى؟گيرت ميارم جوجه(پوووزش)

[مین جی]

جان و بروبچ به راهشون ادامه دادن. این برنارد هم انگار یه چیزیش بود!

[Ryoma]

برنارد : خب خوبه آخیش حوصلم سر رفت . وای چه قدر خوابم میاد .

[!Emily]

(2016/09/06 08:14 PM)Ryoma2 نوشته شده توسط:  برنارد : خب بسه دیگه بریم . بیچاره استوس یادش گرامی باد .

(آنا با گریه میکوبه تو صورت برنارد و میگه)یکی از ما مرده چ..چطور میتون..میتونی اینقد بی احساس باشی؟(سرجاش میشینه و شروع به گریه میکنه)ا..اون خیلی به ما کمک میکرد اما...اما حالا

[Ryoma]

برنارد با بیخیالی به راهش ادامه میده و در حالی که چشاش کاملا سایه شده میگه : کی مرده ؟؟ یه مومیایی مگه میمیره ؟؟ اگه نمیاین خودم به تنهایی میرم فعلا هم خوابم میاد .

[مین جی]

جان میره کنار انا و زیر گوشش خیلی اروم جوری که هیچ کس به جز اون به هیچ عنوان نشنوه میگه:یه مسکلی هست انا...برنارد...اون به نظر نمیاد خودش باشه ...

[!Emily]

(آنا که حسابی ناراحت آستوس بود رو به جان میگه)اون کی خودشه؟(میره و یقه برنارد رو میگیره و میکوبوندش به دیوار و میگه)تو بی احساسی چه ربطی به اون داره؟اگه یه باره دیگه به آستوس توهین کنی خودم میکشمت(اشکاش سرآزیر میشه)اون مرده میفهمی؟یکی از ما مرده؟یه پدر محافظ مرده میفهمی؟تو اصلا درک داری؟

[Ryoma]

برنارد : به من چه اصلا ولم کن بابا اه . دختره لوس نونور (معذرت مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه )