ایفای نقش شهر مرگ2

[Aisan]

آآآآآآآآآآآخ!
با پای دیگرم محکم به پهلویش می کوبم جوری که خون از دهانش بیرون می زند
می خواهد از جا بلند شود که موهایش را در دستم می گیرم و تا جایی که ممکن است می کشم و در گوشش با خشم زمزمه می کنم:
با من در نیفت جوجه!آخرین کسی که خواست باهام بازی کنه رو می دونی چیکار کردم؟زنده زنده پوستش رو کندم و انداختم جلوی تمساح ها!

[!Emily]

(آنا با درد از جیبش یه سوزن زهر آلود در میاره و تو گلو کنت میکنه)

[Aisan]

مچ دست دخترک را می گیرم:
-انگار اینم اضافیه؟
مچ دیگرش را هم میشکانم
و محکم سمتی پرتابش میکنم و گلویم را ترمیم میکنم

[!Emily]

(آنا در حالی که گوشه ای افتاده بود و نفس نفس میزد با خنده میگه)حتی اگه من رو بکشی اون زهر سوزن خیلی ضعیف ات میکنه

[Aisan]

شیطانی و بلند می خندم:
-هنوز من رو نشناختی جوجه ! من بزرگ ترین شیطان عالم هستی هستم! با این کارهای بچه گونه ضعف نشون نمی دم!
آنا را با خشونت بلند می کنم و محکم به سمت دیوار غار پرتش می کنم.فکر میکنم چندتایی از دنده هایش خرد شده...

[!Emily]

(آنا درحالی که اشک هایش آروم آروم میریخت سعی میکنه بلنده شه ولی نمی تونه از جاش بلند شه با خودش میگه)دیگ...دیگه نمی تونم حرکت کنم...فک..فکر..کنم...بقیه رو باید به شما بسپارم بچه ها

[Aisan]

می خندم:
- انتظار داشتم جون سخت تر از این حرف ها باشی اما اشتباه می کردم!
تلفن همراهش ا از جیبش خارج می کنم و به یکی از دوستانش زنگ می زنم.تلفن را جواب می دهد:
-الوووو آنا؟؟
می خندم:
- آنا اینجاست داره با خونش برام نقاشی می کشه!می خواست باهاتون خداحافظی کنه!

[!Emily]

(آنا با پاشنه کفش اش یه سنگ خیلی بزرگ رو به سمت کنت هول میده)

[Ryoma]

برنارد: جان الان چیکار باید بکنیم ؟ نمیدونم چرا ولی حس خوبی ندارم .

[مین جی]

جان:ا..انا....انا..؟!....تو..تووووووو!!!!کنت لعنتی!!!!!می کشمت.. تیکه ات می کنم!ولش ...کن!روانی شیطان صفت!!!!مستقیم!برو!به!جهنممممم!!!!!!

محتوای مخفی (Click to View)

شرمندتم.