ایفای نقش شهر مرگ2

[shizuko yagami]

چشمام رو بستم،دیگه تحمل اون همه درد رو نداشتم!
با تمام توانم گفتم:بخواطر انا،بکشیدش!
و ناگهان همه چیز تیره و تار شد!

[Ryoma]

برنارد با دیدن شیزو عصبانی تر میشه .رگای سرش از عصبانیت یاد پاره میشه . دستاشو میزاره رو چشش . خیلی عصبانی بود .خیلی

[shizuko yagami]

محتوای مخفی (Click to View)

(2016/09/19 07:44 PM)Ryoma2 نوشته شده توسط:  برنارد با دیدن رجی عصبانی تر میشه .رگای سرش از عصبانیت یاد پاره میشه . دستاشو میزاره رو چشش . خیلی عصبانی بود .خیلی

رجی یا شیزو؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

آروم به پشت بوم نزدیک شدم،سعی کردم ببینم چه اتفاقی داره می افته(سووووزی)

[Noctis_P]

نگاهى تحقير اميز به شيزو مى کنم و بعد به سمت برنارد برميردم:عاقبت بقيه دوستات هم همينه،اگه دخالت کنى تک تک دوستات رو نابود مى کنم!

[Ryoma]

برنارد از عصبانیت زیاد نمی تونست حرفی بزنه

[shizuko yagami]

آه،من یک اصیل زاده ام!
قابلیت خود ترمیمی دارم،ولی فعلا باید حرفی نزنم!

[Noctis_P]

_چيه ؟کم اوردى؟خوبه همينطور ساکت باش حوصله سر و صدات رو ندارم

[Ryoma]

یو خیلی تحمل میکنه . سرشو میاره بالا خیی ترسناک شده بود از قبل بیشتر. با عصبانیت شمشیرشو در میاره و میگه:من با الکساندر طرفم برو کنار دختر نمی خوام بعت آسیبی برسونم.

[Noctis_P]

پوزخند ميزنم ،چشمام رو ريز مى کنم و ميگم:فکر کردى کى هستى که اينطورى حرف ميزنى؟منم نمى خوام به الکساندر اسيبى برسه و تو هم نمى تونى هيچ کارى بکنى!

[shizuko yagami]

شمشیرم رو از روی زمین برداشتم و با سه حرکت دو تا دستاش و دوتا پاهاش رو قعع کردم:گفتم که،ما خوناشاما از شخصیت هرکی بیشتر خوشمون بیاد بیشتر زجرش میدیممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
شمشیر رو فرو کردم توی قلبش:یه شیطان وقتی میمیره که سرش قطع بشهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه