ایفای نقش شهر مرگ2

[Merliya]

تیم:آره دیگه،الان تو از مایی...میای اونجا چد تا بد و بیراه به الکساندر میگی،دلت که خنک شد بعد حمله میکنیم.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Noctis_P]

سرم رو به علامت تاييد تکون ميدم

[shizuko yagami]

خب فعلا بریم سراغ سربازای پایینمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Noctis_P]

_باشه بريم ،فقط زود باشين چون ما سربازها رو پخش مى کنيم توى کاخ و رسيدن به همشون يکم سخته

[Merliya]

تیم:واهاهاهاهای...داره هیجان انگیز میشهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Noctis_P]

_هيجان انگيز نيست ،دردسر سازه

[Aisan]

میان سبزه های کاخ قدم می زنم
آسمان تاریک و ترسناک است
مری را تنها گذاشتم اما کمی شک دارم که اشتباه کردم یا نه...
دنیل را صدا می کنم ، چند بار اما کسی جواب نمی دهد
عصبانی به سمت داخل کاخ حرکت می کنم که دنیل با وضعی خراب جلوی پایم می افتد:
- کنت ... عالیجناب ... اونــ ...اون ها ... 7کریستال رو دارن ... بانو هم باهاشون...باهاشون...
جمله اش نا تمام می ماند و من را در بهت جا میگذارد...

[Noctis_P]

ذهنم اروم نميشه ؛همش تو فکر اينم که چه کار کردم؟!دوستام رو فروختم؟!اصلا اونا دوستام بودن؟!

[shizuko yagami]

به آرومی گفتم:مری برات سخت نیست سربازای خودت رو بکشی؟؟

[Noctis_P]

اشک از چشمام سرازير ميشه:خيلى سخته ،نمى تونم بذارم بميرن...