زمان کنونی: 2024/07/01, 11:22 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/07/01, 11:22 AM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تاریخ ایران و جهان

نویسنده پیام
گارا
کاربر حرفه‌ای



ارسال‌ها: 2,581
تاریخ عضویت: Dec 2016
اعتبار: 386.0
ارسال: #16
RE: تاریخ ایران و جهان
(2017/07/31 12:01 PM)Herman.kakashi نوشته شده توسط:  حکایت شاهین و چنگیز خان مغول

یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.

اما با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا این که رگه آبی دید که از روی سنگی جلویش جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پر شدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.
چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پرش کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دو باره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ساده را مهار کند.
این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه دقیق سینه شاهین را شکافت.
جریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه زرینی از این پرنده بسازند
و روی یکی از بال هایش حک کنند:

یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.
و بر بال دیگرش نوشتند:

هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.

بینهایت قشنگ و تاثیر گذار بود.خیلی ممنون.
2017/07/31 06:37 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: تاریخ - گارا - 2017/07/16, 01:26 PM
RE: نگاهی به تاریخ - گارا - 2017/07/18, 02:31 PM
RE: نگاهی به تاریخ - گارا - 2017/07/21, 05:37 PM
RE: نگاهی به تاریخ - گارا - 2017/07/23, 12:33 PM
RE: نگاهی به تاریخ - HERMAN - 2017/07/25, 02:12 PM
RE: نگاهی به تاریخ - HERMAN - 2017/07/25, 02:29 PM
RE: نگاهی به تاریخ - HERMAN - 2017/07/25, 03:03 PM
RE: تاریخ ایران و جهان - گارا - 2017/07/31 06:37 PM

موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
zجدید 6 حادثه تاریخی که جهان را به تعجب وا داشت Sherlock Holmes 21 3,368 2017/09/07 06:51 PM
آخرین ارسال: Anna Bolena
  نگاهی به تاریخ daidara 59 14,897 2017/07/25 03:12 PM
آخرین ارسال: HERMAN
  10نویسنده ی ثروتمند جهان! diana king 8 1,602 2017/02/03 06:50 PM
آخرین ارسال: diana king
zجدید کتاب عجیب ترین قوانین جهان! زاواره 2 818 2017/01/30 11:12 PM
آخرین ارسال: زاواره
  معرفی مشاهیر جهان Sherlock Holmes 11 1,889 2016/10/28 04:44 PM
آخرین ارسال: Sherlock Holmes



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان