نگاهی به تاریخ

[daidara]

اینجا میخوام نگاهی روی هزار سال قبل براتون بگم

[daidara]

ماجرا از اينجا شروع ميشود که پادشاهي چيني به نام "سون جيان"مناطق سرزمين "وو"را تصرف ميکرد.سون جيان داراي دو فرزند پسر و يک دختر است. فرزند بزرگش سون سي که جوان قوي و سربهوايي و فرزند کوچکش سون کوان که پسري باهوش و حکيمي بودند و بيشتر از راه هاي سياسي دشمنانش را شکست ميداد...و خواهرشان سون شنگ ژنگ که دختري با اراده ي قوي که براي حفظ ابادي سرزمينشان هر کاري ميکرد به همين دليل پدرش براي ايجاد صلح ميان دو سرزمين اورا به عقد "ليو باي" امپراطور سرزمين همسايشان يعني "شو" دراورد.بعد از فوت پدرشان سون سي روي تخت پادشاهي مينشيند.سون کوان از اين امر ناراضي ميشود و ادعا ميکند دادن حکومت به دست سون سي باعث از بين رفتن سرزمين ميشود.از اين رو سون کوان با همکاري دشمن سون سي يعني "ساوساو"حکمرواي سرزمين "وي"بود شروع به مبارزه عليه سون سي ميشود.






تذکر:تا اينجا من نصف داستانو رو در اختيار شما قرار گذاشتم اگر اگه مورد پسندتون بود بگيد که من بقيه داستانو اماده کنم
اين داستان طبق واقعيت نوشته شده است
منبع :فيلم سه قلمرو

[Noctis]

خوبه ادامه بده ولی خیلی کم نوشتی.

[daidara]

اینم چندتا عکس...

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[LARTEN CREPSLEY]

خوبه ادامه بده.نوشته بود ساو ساو یاد سه برادر افتادم.مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[هرمیون]

جالبه.ادامه بده.

پیوست:
چرا تا الان کسی به فکرش نرسیده بود این تایپو بزنه؟؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[daidara]

بعدا با سه برادر هم جریاناتی داریم،ولا من همنطور که از اینا لذت بردم دوست دارم شما هم لذتشو ببرید.

[daidara]

ولی "سون سی" هیچوقت مقابل برادرش احساس ضعفی نشان نداد.و با وجود دست راستش "ژاو یو" توانست به پیروزیهای چشم گیری دست یافت.
ژاو یو جوانی باهوش و فرز بود به همین دلیل سون سی همیشه او را در کنارش نگه میداشت بعد از مدتی پادشاه سون سی با پرنسس زیبایی به نام"دا کیاو" ازدواج میکند داکیاو تنها یک خواهر به نام "شیاو کیاو"داشت که بعد از ازدواج با سون سی اورا نیز به قصر منتقل میکند.که مدتی بعد سون سی او را به عقد ژاو یو در میاورد. ازدواج انها موفق بود ولی ژاو یو بر خلاف سون سی هیچ احسساسی نسبت به شیاو کیاو نداشت.
قلمرو "شو"
قلمرو شو را امپراطوری به نام" لیوبای" با دو برادرش "شانگ فای" و "کوان یو" حکومت میکرد.برادر بزرگترشان یعنی کوان یو فردی حکیم بود برادر دوم یعنی شانگ فای همیشه در جنگها در خط هجوم ایستاده وبا یک حرکت از شمشیرش ده ها سرباز را میکشد.
برادر کوچکتر یا لیو بای دو خصلت را داشت به همیشه با افکارش دیگران را محیر میکرد وبه موقع قدرت شگفت انگیزی از خود نشان میداد.
دست راست لیو بای فرد باهوشی به نام "ژوگی لیانگ" بود که از حرکت امواج و باد حرکت دشمن را پیش بینی میکرد.
همونطور که از قبل توضیح داده بودم لیوبای با دختر پادشاه "وو" "سون شنگ ژنگ" ازدواج کرده بود.
لیوبای فرمانده ای جوان به نام "ژاو یون "را در کنار خود داشت.فرمانده ژاو یو وفاداری زیادی نسبت به لیو بای نشان میداد و در بیشتر جنگها به تنهای از عهده ی فرمانروای لشکر بر می امد.کوان یو دارای فرزندی به نام کوان پینگ بو که بعدا به ارتش ژاپنیه "سو" ملحق میشه.
قلمرو "وی"
قلمرو وی زیر دست پادشاهی به نام "ساوساو" حکومت میشد ساوساوپادشاه شجاعی بود وبه کمک وزیر زیرک وباهوش او "سیما ایی" توانست تمام زمین های محلی را تصرف کند.
ساوساو پنج پسر داشت که هیچکدام به درد پادشاهی نمیخوردند جزء "ساو پی" که ان هم زیادی دیوانه وار حکومت وقدرت بود.
(من فقط از بین برادرا فقط ساو پی رو میشناسم)
................................................................................​..........



این داستان ادامه دارد...!!!

[farshad]

يه سوال . الان داري داستان مينويسي از خودت ؟ اگه داري داستان مينويسي بايد بره بخش داستان .

[daidara]

واقعیته از فیلم و بازیش نوشتمش میخوای برو مطمئن شو اینا یه روزی اتفاق افتادن