ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[ali#_#]

پریدم جلوی یویی گفتم :خواهش میکنم بس کن این تلاش های بیهوده تورو ضعیف میکنه لطفا برو و او هفت شیع رو پیدا کن

رفتم پیش ایاتو هنوز زخم گردن و کمرش خوب نشده بود خونریزی داشت

[youi]

ولی سونیا...سریع دویدم... از اونجا دور شدم حتی نگفتم کجا می رم

[ali#_#]

خوشحال شدم که دیگه یویی هیچ خطری تحدید نمکنه به میساکی و انگ گفتم لطفا برین دنبالش تنها جنگل خطر ناکه


ایاتو هم که خون زیادی از دست داده بود بی حال بو رفتم بالای سرش لباسم پاره کردم زخم هاش بستم دستم توی موهاش کردم واقعا موهای نرمی داشت

[bita_r]

(ای بی حیامطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)

منم با یویی راه افتادم به دنبال اون هفت شیع

[youi]

تا توان داشتم دویدم ولی نفهمیدم کجام خدایا اینجا کجاس دیگه نشستم رو زمین ولی یه هیولای بدترکیب پیدا شد و جلوم سبز شد (هیولاش از انیمه ی دیجیمون) در کناش خیلی فسقلی بودم چند قدمی برداشتم ...کسی هم دنبالم نبود خدایا چی کار کنم تنها راهم برگشت پیش دوستام بود داشتم می دویدم که برگردم و ....

[سهیل 21]

( من مدت ها بود که از دور اون ها رو تماشا میکردم و اشکم بخاطر فدا کاری سونیا در اومد که ناگهان سونیا گفت مواضب یویی باشید اشکام رو پاک کردم )
یویی وایسا ....یویی وایسا

[bita_r]

میساکی: الان وقت این حرفا نیست فعلا بدو ..

[youi]

برگشتم دیدم اواتار انگه (ترسیده بودم)گفتم شمایید؟چطور پیدام کردید و سریع دویدم و رفتم پیش اواتار انگ

[سهیل 21]

یویی خوبی ؟ حالت خوبه ؟ براب چی میدویدی ؟

[tired]

 سلام.
اینجا چخبره؟