ايفاي نقش در انيمه ي عاشقان شيطاني

[youi]

سوبارو تقصير اون نيست بي خيالش..(نشستم رو زمين)
تقصير خودمه

[R.Tezuka]

(2015/04/07 04:02 PM)'reza#_#' نوشته شده توسط:  (روبه ریجی )چته میخوای خون بخوری خوب بخور چرا میترسونیش؟

 

(رومو برگردوندم سمت سوبارو و تکیمو دادم به نجره.موهام توی باد تکون میخورد)
میگم ... به نظرت یه ادم چقدر خون برای خودش و 6نفر دیگه داره؟
هرچقدر هم که فکر میکنم ... میبینم اخرش یه نفر نابود میشه.هرچی نباشه ... خوناشام خون اشامه و ذاتش وحشیه.درون ما اینطوریه و غریضمون از ما پیروی نمیکنه.خودت خوب میدونی اگه خون بهمون نرسه بد وحشی میشیم و خودمون هم نمیتونیم جلوی خودمونو بگیریم.به نظرت خونش کفاف هر 6 نفرو میده؟هم خودش زنده میمونه؟من که اینطور فکرنمیکنم.میبینی ... ما اینطوری هستیم... موجوداتی از درون تاریکی

 

[ali#_#]

هی دختر اینجا مگه اتاق توه؟

[R.Tezuka]

(2015/04/07 04:06 PM)'reza#_#' نوشته شده توسط:  هی دختر اینجا مگه اتاق توه؟

 

راهرو اِ ...

 

[ali#_#]

(تو اتاق بودیما چی چی گفتم خخخخخخخخخخخخخخ)

نه منظورم اینه مگه اینجا اتاق تو نیست یویی؟

[youi]

متاسفم(بلند شدم و رفتم روي پشت بوم وايسادم باد با موهام بازي مي كرد به اسمون نگاه كردم و دستم روي قلبم گذاشتم)

[ali#_#]

(رفتم دنبالش روی پشت بوم بود موهاش با باد حرکت میکرد خودمو نشون ندادم همونجا ایستادم نگاش کردم)

[youi]

(يه دفعه قلبم درد گرفت افتادم رو زمين دستم رو مشت كردم نفس نفس مي زدم)

[ali#_#]

(سریع رفتم پیش یه تکونی بهش دادم )چی شد ؟خوبی؟

(داد زدم )رجی رجی

[youi]

سوبا..رو خوبم نگران نباش(مي خواستم به سختي بلند شم ولي درد نزاشت و محكم قلبم رو گرفتم)ريجي رو صدا نزن خوب..م برو مي خوام تنها باشم