ایفای نقش vampire knight

[youi]

يوكي... من هميشه مراقبتنگران هيچي نباش دختر...ولي خب...تو خيلي سر به هوايي مي دوني كه دوست ندارم پسري اذيتت كنه و بهت دست بزنه پس مراقب باش

[youi]

اما خيلي هم تشنمه مي گي چي كار كنم؟يوكي..

[R.Tezuka]

(دستمو بردمسمت موهام و سرمو خاروندم) سنپای خیلی نگرانی .خب من نمیدونم

[youi]

مي شه يكم از خون كسي كه نجاتش دادم بخورم؟؟كسي كه زندگيش رو نجات دادم و از بچگي پيشم بوده ..(اروم لبخند زدم)

[R.Tezuka]

(متعجب به کانامه نگاه کردم وچند قدمی رفتم عقب.قیافم پریشون بود.انتظار همچین حرفیو ازش نداشتم)چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

[youi]

اي بابا دختر تو چه قدر همه حرفي رو جدي مي گيري شوخي كردممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
(بلند خنديدم)يوكي...تو خيلي خوشگلي تو خيلي براي من ارزش داري نگران نباش حاضرم بميرم تا اينكه روزي باعث ازار تو بشم(لبخند زدم)

[R.Tezuka]

(باز با حرف کانامه سنپای خجالت کشیدم و زل زدم بهش)کانامه سنپای...(به خودم اومدم.دیگه باید برگردم تمام دانش اموزا رفتن)ب..ب..ببخشید دیگه باید برم(دوگرفتمو دور شدم.قلبم خیلی تند میزد.این درست نیست.من و اون توی یک رده و یک جایگاه نیستیم)

[youi]

باشه يوكي..برو...
(لبخندي زدم)
ولي يوكي من يمثل يه سايه هميشه پشتتم..فكر كنم تا حالا فهميدم باشي..راستي براي مراسم و جشن رقص برنامه اي داري؟با كي مي خواي برقصي؟

[R.Tezuka]

یوکی - سنپای کلاستون دیر شد.ما محافظا هم نمیرقصیم (باز سرمو خاروندم .عجیب کنارکانامه ساما خجالت میکشیدم)

[youi]

يوكي اي دختر خجالتي فكر مي كني نمي دونم خجالت مي كشي از من(با لبخند دور شدم)
ب(ا عصبانيت داد زدم )از وقتي با زرو اشتا شده رفتارش با من عوض شده