ایفای نقش در اواتار انگ

[کاگامی]

ایرو : ببین اگه خوب بگردی هر چیزی که بخوای پیدا میکنی البته این جا مهره بازی پایچو که پیدا نشد زرشک

در همین حال گروهی از سرباز ها که ساز ، تبل ، شیپور و غیره در دست داشتن از مقابل ایرو و زکو عبور میکنن

[bita_r]

زوکو در ذهن خود: واییییییییییی خدااااااااا این دوباره میره پیش این گروه لعنتییییییی چه خاکی به سرم بریزممممممممم ؟!!!!!!!!!!

یکدفعه یه فکری به ذهنم میرسه: فهمیدم !!
رو به ایرو: میگم بیا بریم تو بار یه خورده خوش بگذرونیم !
(فکر احمقانه ای کردم!!)

[کاگامی]

ایرو : مگه عموت مثل تو شلغم نپختس من همیشه گفتم بهتر از پیدا کردن چیزی که دنبالشی پیدا کردن چیزیه که دنبالش نیستی رو با قیمت ارزون پیدا کنی خودم هم نفهمیدم چی گفتم ، اگه برای جسن امشب یه مزغون بادی هم پیدا میکردیم خوب بود

[bita_r]

زوکو یه اهههه میکشه: اره اره خوب بود !

[کاگامی]

ایرو : هی زکو از این ماهی ها هم برام بخر امشب یه شامی بپزم که انگشتای پاتم بخوری

[bita_r]

در ذهن خودم: خدا رحم کنه...
زوکو: باشه حتما

[کاگامی]

ایرو : چه برادر زاده با شعوری نفهمی دارم

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه، به صبح نمی کشه

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[bita_r]

از عصبانیت داغ کرده بود اخر گفتم:عمو ایرو لطفا مسخره بازی رو بذار کنار بسه دیگه .

[کاگامی]

ایرو : همین کارا رو کردی که رو دست من موندی ، عجله کن بریم به کاپیتان گفتم منتظر من بمونه تا با هم پایچو بازی کنیم برای همین کشتی باید چند روز توی اسکله بمونه

[bita_r]

در ذهن: خداا کاشکی نمیموندم!
زوکو: باش بریم.