ایفای نقش در کمیک بــتمن

[Salmanfz]

ترسوها
فرار کردید که 

[Toph queen]

من فکر پدربزرگم رو میدونستم و زود تر رفتم بالای ساختمون . دیدم داره میاد جلوش سبز شدم .

چی شد بابای مننو میدزدی؟؟


اگه از رو جنازم رد ششی بزارم

[ADP]

راس الغول (خطاب به خودش): اه. کاش این بچه رو زودتر خودم میکشتمش تا از شرش راحت شم.
فریاد میزنه خطاب به رابین: آهای پسر! دارم بهت هشدار میدم با دم شیر بازی نکن! من از دم شیر هم حتی خطرناک ترم!

مترسک هم که با دستورش دوتا کپسول گاز ترس پای برج درگیری ها منفجر کرده بودند داشت میخندید! که یهو میبینه بالای یکی از ساختمون ها بتمن رو کول راس الغوله و رابین هم جلوشه. سریع یه مخزن از گازش پر میکنه و همراهش میبره بالای ساختمون و داد میزنه: شما همتون دیوونه اید! حالا نشونتون میدم در افتادن با مترسک و جوکر یعنی چی! (و مخزن رو همون جا منفجر میکنه...)

[Salmanfz]

گاز های عجیب مترسک دورو برم بود .
دستم جلو دهنم بود که دیدم جلوی رابین یه چیزی ترکید .

اوه چه دودی بلند شده .

دیمین دیمین حالت خوبه؟؟

کمیسر شما خوبین؟؟

دیمییییین دیمیین ؟؟

خواستم برم سمتشون که نفسم گرفت.

مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

دیمیین .

دیمین نباید دوباره بمیره .
دیمین فرااار کن فرااار و بیهوش شدم.

[Heisenberg]

(3 ساعت پس)
(بهوش میام و میبینم سقف ساختمان ریخته.
  پلیس ها و آتش نشان ها دور ساختمان جمع شدن .
به سختی سنگی که رای پاهامه رو بلند میکنم و رو پاهام می ایستم)
اینجا چه خبر شده؟ بقیه کجان؟ چند وقته بیهوش بودم؟حرف زدن با خودم هیچ کمکی نمیکنه!
(و با بی سیمم به با دیمین تماس می گیرم.)
دیمین،پسرم صدامو میشنوی؟
(ولی صدای جوکر رو میشنوه که میگه....)


 

[ADP]

(مکانی نا معلوم)
مترسک: ببینید رفقا، من اصلا حواسم نبود داشتم چکار میکردم، منظورم اینه، خب عصبانی شدم...دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و... همه جا رو ترکوندم...
راس الغول: نه زیاد خودتو ناراحت نکن، منم زیاد از این وضع خوشم نمیاد که با اراذلی مثل تو و جوکر اینجا نشستم و دارم باهاتون همکاری میکنم. ولی بازم خوب شد اون پسر کله شق رو همراه خودمون اوردیم اینجا... بازم به نفعمونه. تازه نقشه رو هم میتونیم خوب اجرا کنیم. نقشه ای که باورمون هم نمیشه همین الان ریختیمش.
مترسک: نفع؟ چه منقعتی؟! این بچه بدترین بچه ایه که تا حالا دیدم! اصلا نمیشه کنترلش کرد!
راس الغول: فعلا که با طناب محکم بسته شده و کاری نمیتونه بکنه. درضمن بتمن حاضره برای زنده‌ی همین بچه هرکاری بکنه. حالا جدا از همه اینها، مقدمات نقشه رو ریختی؟
مترسک: آره. دارم کارهاشو انجام میدم. به زودی...شهر دچار آشوب و هرج و مرج خواهد شد...
راس الغول: خوبه. پس فقط باید منتظر باقی بمونیم.
مترسک: آره. عالیه. راستی جوکی؟ تو چرا ساکتی؟... اوه راستی اون داره با بتمن پشت بیسیم صحبت میکنه!

[Бѳнёѫїап]

جوکر بعد از مدتی صحبت با بیسیم بر میگرده و چشماشو ریز میکنه ومیگه(.....جالبه که هر وقت میخوایم نقشه ای اجرا کنیم اون خفاش به درد نخور و دارو دسته ی فکستنیش از دست ما در میرن (محکم میزنه رو میز و صورتشو به مترسک نزدیک میکنه ومیگه)پس تو چه غلطی میکنی؟؟؟؟

[Toph queen]

رابین نمیتونه مقابل گاز مترسک دووم بیاره و بیهوش میشه.

کم کم بیدار میشه و : منو چرا گرفتید ؟

بتمن کجاست؟؟

اصلا اینجا کجاست ؟؟

هی جوکر جواب سوال منو بده .

[Salmanfz]

دیک کم کم هوشیار میشه و دورو برشو میبینه.

:سرم چقدر درد میکنه.

بتمن چه اتفاقی افتاد؟ رابین کجاست؟؟

(به سمت کمیسر حرکت میکنه و ): کمیسر حال شما خوبه ؟؟

 

[Бѳнёѫїап]

نپرین وسط ایفا لطفا