ايفاى نقش در آواتار كورا

[hina.chan]

(از دنیای ارواح خارج میشم و میرم پیش ماکو) سلام ماکو چه خبر شده؟

[Salmanfz]

داشت نفسم بالا میومد ببخشید . رئیس لین بهم گفتش که تا ۵ یا ۶ روز دیگه یه ارتش 20 هزار نفری بهمون میرسه .

حالا باید بریم یه جایی همه باشیم نقشه کشی کنیم .(من خستم جون شما)

(همینطور داشتم توضیح میدادم که یهو سرم گیج رفت و ...)

[pary!]

خوب پس پاشو بریم
قول میدم این دفعه گند نزنم 

["Maryam"]

ماکو همین طور داشت توضیح می داد که افتاد روی زمینمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
:ماکو!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه هی یارو پاشو بینم
بعد دیدیم بلند نمیشه جیغ ودادمون رفت هوا!

[pary!]

یکی بگیره اینو جمع کنه و گرنه میزنم لت و پارش میکنممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه یا با ماشین از روش رد میشم
 

["Maryam"]

دلسوزیت تو حلقم کورا!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه بابا بیاید ببینیم این چش شد؟!

[hina.chan]

(میشینه بالا سر ماکو) احتمالا از خستگی زیاد بیهوش شده 

[mj3]

بچه ها بیهوشیش رو ول کنید بایه لحن آروم گفتم:ماکو گفت یه ارتش بیست هزار نفری داره بهمون حمله می کنه من درست شنیدم

 

["Maryam"]

آها ول کنیم بمیره؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه باشه من که از خدامه بابا بیاید ببریمش
تو اتاق بعد راجبش حرف میزنیممطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[mj3]

یکمی فکر کردم سرم رو تکون دادمو گفتم:حرفت منطقیه.بعد سریع ماکو رو از روی زمین بلند کردم و بردم توی اتاق:آی آی ماکو مگه چی میخوری این همه سنگینی و بازم مثل همیشه شروع کردم به غر زدن