ایفای شخصیت های خیالی شاهزاده تنیس

[Soul Killer]

(2015/09/18 10:07 AM)'Julya' نوشته شده توسط:  

(2015/09/18 12:27 AM)'ELSA STAR' نوشته شده توسط:  رفتم داخل بالکن نشستم و ماه رو تماشا کردم
با صدای آروم گفتم : ماه امشب خیلی قشنگ شده

 

در اتاق آناکو رو زدمو رفتم تو و بهش گفتم آناکو جان نگفتم چاقی گفتم بخوری برات بد نیست و تو نمی خوای بخوابی دیر وقته .....

 

خوابم نمیبره دنیل

 

[Julya]

برای چی ؟
راستی امروز قیافت دیدنی بود لپات قرمز قرمز بود ...(^.^)

[Noctis_P]

هیچکی به حرفم گوش نداد پس داد بگیرین بخوابین فردا اتوبوس ساعت ۷ دم دره!

[Julya]

(2015/09/18 10:29 AM)دوستام کلود ،کاداج و خودم لایت نوشته شده توسط:  هیچکی به حرفم گوش نداد پس داد بگیرین بخوابین فردا اتوبوس ساعت ۷ دم دره!

در اتاق و باز کردمو سرمو از لای در برم بیرون داد زدم چیه چرا داد میزنی هرکی خواب بود بیدار شده بود ⊙︿⊙

[Soul Killer]

(2015/09/18 10:29 AM)'Julya' نوشته شده توسط:  برای چی ؟
راستی امروز قیافت دیدنی بود لپات قرمز قرمز بود ...(^.^)

 

خب.......اممممممممممممم
وقتی تو با من حرف میزنی لپ هام قرمز میشه چیکار کنم؟


 

[آلیس بکهام]

 لایت راست میگه،پاشین دیگه،اتوبوس بیاد وای نمیسته ها،از ما گفتن،راستی هر جور سلاحی که میخواین وردارین برای تو جنگل و محافظت از خودتون.(یه ساک میندازم وسط اتاق که پر از تفنگ و اینجور چیزاست.)هر کی حداقل یه کلت ورداره.بعد رگ باریمو گرفتم دستم و گفتم تا پنج دقیقه وقت دارین حاضر شین اگه نشدین باید با پای پیاده بیاین جنگل،شوخی هم ندارم،لایت میدونه.

[Julya]

فقط با من خخخخخ اشکال نداره عادت می کنی ;-) ;-)

[Noctis_P]

سلاح ؟ خیله خوب از پشتم یه تفنگ در آوردم گفتم : شات گان یکی کافیه ماکاتا؟

[Soul Killer]

(2015/09/18 10:33 AM)'Julya' نوشته شده توسط:  فقط با من خخخخخ اشکال نداره عادت می کنی ;-) ;-)

 

الان 4 ماهه من دارم با تو حرف میزنم چه جور عادت کردم؟

من برم آماده بشم
و میشه لطفا بری بیرون تا من لباسام رو عوض کنم؟


 

[Julya]

خب آره چرا که نه میرم بیرون ولی .... هیچی بیخی....
در باز کردمو رفتم بیرونو در و پشت سرم بستم ......
رفتم روی تختم دراز کشیدم دیدم پیشی باز اومد .... آخه پیشی الان وقت اومدنه یک صدای مظلومانه از خودش درآورد نشست کنارم ......
باهاش حرف زدم فکر کنم خل شدم .... پیشی یعنی واقعا من همون دنیل مغرور قبلیه ام خودم که فکر نکنم پیشی دمشو همینطوری تکون داد
چشمامو بستم تا فردا از همه زودتر بیدار شم .....