زمان کنونی: 2024/06/28, 07:01 PM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


زمان کنونی: 2024/06/28, 07:01 PM



ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 4.8
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عشقول بازیِ برفی !!

نویسنده پیام
SANTA.MARIAA
تازه وارد

*


ارسال‌ها: 4
تاریخ عضویت: Jan 2015
اعتبار: 2.0
ارسال: #1
RE: شوخی با شخصیت های فاینال فانتزی
سلام به همگی
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/3.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/3.gif

من یه فن فیکشن دارم ، که ادامه هم داره ؛ امیدوارم خوشتون بیاد ؛ ضمنا ، مخفی کرد رو هم یادم رفته ...
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gif

برمایین 
اِشغول باظیِ برفی !! ( عشقول بازیِ برفی !!)
 
قبل از اینکه ساعت زنگ بزنه ، جنسیس خودش از سرمای هوا بیدار شد ؛ خب ، حق هم داشت !
بدبخت مثل هر مرد دیگه ای فقط با یه شلوارک خوابیده بود !!! تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/4.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/11.gif
بلند شد و توی تخت نشست ، و به سفیروث و انجیل که هنوزم خواب بودن نگاهی کرد ؛ ناخودآگاه خنده اش گرفت :

انجیل با دهن باز خرخر میکرد ، و سفیروت هم انگار که با اون لبای غنچه شده ش سوت می کشید ؛ آب دهن انجیل روی فکش و بالشش ریخته بود ، و سفیروث هم ، بااون لبای غنچه شده ، انگار منتظر بوسِ صبح به خیر بود. تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/33.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/48.gif

بلند شد و با همون شلوارکه رفت پای پنجره ؛ شیشه بخار گرفته بود . با دستش یه ذره بخاررو گرفت و تونست بیرون رو ببینه .

_ واااای !!!

انقدر تعجب کرد که وقتی گفت "وای" ، دوباره شیشه بخار گرفت !! دوباره تمیزش کرد و اینبار دقیقتر به بیرون خیره شد .
نه ، اشتباه نکرده بود ؛ برف اومده بود!!!
و اونقدر سنگین ، که در ساختمون انباری رو مسدود کرده بود !!

از دور ، چند نفر کارگررو دید که با بیل و ماشین برف روب و این چیزا ،
 اومدن سمتِ درِانبار .

پرده رو کشید ؛ برگشت و به پنجره تکیه داد ؛ نگاهش به گوشیش افتاد ، که شارژش کاملا پر شده بود ؛ علامت میس کال توجهش رو جلب کرد .
ازروی صندلی روبدوشامبرِ مشکی ش رو برداشت و تنش کرد ؛ بعد ،
گوشیش رو برداشت ، و تماس گرفت .

وقتی تلفن بوق انتظار میزد ، طبق معمول لبخند زد ؛ از اون لبخند های ناب و احمقانه که هممون وقتی برای اولین بار خودمون روتو مهد کودک خراب می کردیم ، می زدیم . تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/11.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/5.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/5.gif

و بازهم طبق معمول ، خودش ، با همون صدای دخترانه ش ، گوشی رو برداشت ؛ اونم بعد هشت تا بوق :
_ بَللللله ه ه ؟؟؟
جنسیس نیشش رو باز کرد : _ سلااااام ... صبح به این قشنگی گرفتی خوابیدی ؟؟؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/48.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/48.gif
منتظر شد اون مکثِ همیشگیش تموم بشه و جواب بده :
_ ...
   ...
   ...
   ...
    ... ( فک کنم عبارت "مکث ابدی" سنگینتره ؛ شایدم " مردن پشت تلفن " . مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
    ... ( نه ، فک کنم لج کرد .مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه )
    ...   
      نه ه ه ه ..... خواب که ... نننن ه ... تمام شبو بیدار بودم ...
 
جنسیس وحشت کرد ، و چشماش زیر ابروهای قرمزش گرد شد ؛ تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/2.gif
شروع کرده بود به نفس نفس زدن ، اما زود به خودش مسلط شد ؛ اخمی کرد و لب پایینش رو گاز گرفت ؛ بااین کار ، چین های کوچیک و نامحسوسِ دور چشمها و دهنش دیده شد : آثار جاافتادگی مردها در  سی چهل  سالگی.

دختر از آنطرفِ خط فهمید که زده توی خال ؛تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/11.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/11.gif ظریفانه گفت :
_ الووو ؟؟؟ ... خوبی ؟؟

جنسیس نفس عمیقی کشید ، که مواظب بود او صدایش را نشنوه ،
 و گفت : _ آره آره ، خوبم .تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif

دختر از عمد نفسش را با صدا بیرون داد : _ خُ خُ ب ، خداروشکر ... چی می گفتیم ؟؟؟

جنسیس دوباره مکث ظولانی ای کرد ، اینبار از عمد ، و قبل از اینکه یکی از آن "الوووو"های ظریفانه را بشنود ، با صدای سردی گفت :
_ که تمامِ شبو بیدار بودی ...حتما هم  بدونِ من ... تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/34.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/34.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/34.gif

دختر سکوت کرد ؛ مانده بود که مرد با 32 سال سن ، اینقدر خام و احمق ؟؟؟ ینی باور کرد ؟؟؟؟؟مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
اون هم اون :
مامور درجه یک شینرا ، حقوق باحال ، خونه خالی (احتمالا به تعدادِ کافی) ، و هرچیزی که برای بازی (!!؟!) لازمه ....  تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif

جنسیس از عمد چیزی نگفت ، و اینجا دختره فهمید که نه بابا ، طرف خیلی جدی گرفته ؛تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/9.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/9.gif
این بود که آروم گفت :
_ جنسییس ، تو ... تو درباره ی من چی فکر کردی ؟؟؟تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/12.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif واقعا فک کردی من از اون دخترام ؟؟؟ واقعا که ازتوو انتظاار ندااارم !!
چطور همچون فکری کردی ؟؟؟ تو ...

با سیاست ، یواش یواش تنِ صداش رو بالا برد ، ولی انگار زیاده روی کرد ،
چون نه تنها جنسیس مجبور شد گوشی رو از گوشش دور کنه ، بلکه سفیروث و انجیل هم بیدار شدند ؛
هردو بااخم و تخم نشستند و به جنسیس نگاه کردند.
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/24.gif 
جنسیس بدون اینکه خودشو ببازه ، خیلی ساده توی تلفن گفت :
_ بیرون حرف میزنیم ؛ بیا پارکِ شهر ، جلو کیوسکِ نگهبانی منتظرم باش.

بدون هیچ حرف دیگری ، گوشی رو قطع کرد ، و با فکراینکه جای خلوتیو برای قرار انتخاب کرده ، نیشخند زد ؛ اطراف کیوسک ، بخش متروکه ی پارک بود ، و برای همین هم ، اونجا نگهبانی نداشت ....
 
تصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gifتصویر: richedit/smileys/yahoo_Big/14.gif
2015/01/25 07:26 PM
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان