ایفای نقش خیالی فاینال فانتزی_سرزمین من

[مین جی]

همان طور که در خیابان به دنبال راه بودم دختری به اسم پرسیلا را میبینم که قبلا ان را دیده بودم.ولی هر چه فکر کردم یادم نیامد کجا!او که داشت با پسری حرف میزد ناگهان چشمش به من افتاد و من هم با ارامش به راهم ادامه دادم و کمی جلوتر امدم ...

[Noctis_P]

خنده ام می گیرد و می گویم:ببخشید من باید زود تر برم ،فعلا خداحافظ
با سرعت(ا اسکیت)از آنجا دور می شوم

[Miikasa Ackerman]

سرزمین روشنایی-ارورا
لب پرتگاه می ایستم و تمام نیرویم را به چشمانم متصل میکند
میبینم روشنای کامل در زیر پایم و قسمت هایی تیره رنگ
در اخر یک قسمت خاکستری!هدف بعدی انها
برگه ای در میاورم و ان مکان را مینویسم مسلما چشمانم زرد رنگ بوده است
بال هاب طلایی رنگ را در هوا میگشایم و یه سرعت به سمت گردهمایی میروم در راه چشمم به چند نفر میخورد
بال هایم را پنهان میکنم و به سمت ان ها میروم

[white knight]

با مارتین خداحافظی میکنیم دختر دیگری از پذیرفتگان به ما نزدیک میشود روز انتخاب اورا دیده بودم اسمش ماریا بود برایش دست تکان دادم.

[ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ]

مسیر رفتن مارتین را با چشم دنبال کردم ... دیدم که داشت به سمت ان دختری میرفت که یک نقشه در دستانش بود ... گویی داشت دنبال مکانی میگشت .ناگهان پرسیلا گفت ...

[Miikasa Ackerman]

 به سمت دو نفر میروم اسمشان یادم است
ارورا:سلام شما باید پرسیلا و وویلا باشید درسته؟

[white knight]

(2016/06/19 05:10 PM)ღ♪ℓ¡αŋα♪ღ نوشته شده توسط:  مسیر رفتن مارتین را با چشم دنبال کردم ... دیدم که داشت به سمت ان دختری میرفت که یک نقشه در دستانش بود ... گویی داشت دنبال مکانی میگشت .ناگهان پرسیلا گفت ...

به وویلا گفتم :ووی اونجا رو ببین هردو به سمت دختری برگشتیم که اسممان را صدا کرده بود:بله درسته و شما؟ارورا؟

[Miikasa Ackerman]

 ارورا:البته پرنسس ارورا ولی به همینم راضیم
فعلا که باید به گرد همایی برم،شما با من نمیاید؟
سریع تر میرسیدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[white knight]

(2016/06/19 05:20 PM)Miikasa Ackerman نوشته شده توسط:  ارورا:البته پرنسس ارورا ولی به همینم راضیم
فعلا که باید به گرد همایی برم،شما با من نمیاید؟
سریع تر میرسیدمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

با تعجب میپرسم :چطوری؟ماشین داری؟

[مین جی]

نگاهم به سمت ان دو دختر جلب می شود و بعد دختری را میبینم که به سمت ان دو میرود .ناگهان پسری را که پیش ان دو بود را در حالی که به من نزدیک میشد دیدم. همین طور جلو رفتم .