ایفای فروزن 2

[ملیکا ایچیزن]

هانس : خوبه اولاف بیا بریم.تو نمیای آنا؟؟؟؟

درهمین حال ملکه (مادر الساو انا) وارد اتاق می شه و آناروصدا می کنه.

[دختر شاه پریان]

السا توی ذهنش جشن تولد فردا رو تصور می کنه:وای فردا چقدر خوش بگذره

[!Emily]

رو به ملکه:بله مامان؟اومدم
رو به هانس:وایسین الان میام

[دختر شاه پریان]

السا از پله ها پایین میاد تا برای پدرش تعریف کنه که تولد چجور باشه.

السا(در حال پایین اومدن):پدر...پدر...

[دختر شاه پریان]

پدر:بله دخترم؟

السا:پدر خیلی دوست داشتم که تولدم رو مثل این نقاشی ام برگزار کنیم ببین

[.Nona.]

کریستوف:بالاخره رسیدیم خوب هنوز زنده ایم خیلی گشنمه اول یه چیزی بخوریم بعد بریم قصر. سون به نظرت چی بخورم؟

[ملیکا ایچیزن]

(2016/07/31 04:58 PM)Nafas13 نوشته شده توسط:  رو به ملکه:بله مامان؟اومدم
رو به هانس:وایسین الان میام

ملکه: آنا ، بالاخره لباست اماده شد بیابریم ببینیم . (اوه السا رفت پایین) : السا السا ، بیا اینجا کارت دارم.

هانس : اوف، مثه این که فعلا نمی تونی بیای، خیلی خب من و اولاف می ریم.اولاف کجایی بیا دیگه، نکنه توهم لباس سفارش داده بودی می خوای بری ببینیشمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه؟؟؟

[دختر شاه پریان]

السا:بله مادر؟با من کاری داشتید؟

[!Emily]

با ذوق و شوق:واقعا؟آماده شده؟بریم ببینمش؟بریم ببینمش؟

[دختر شاه پریان]

السا:انا ؟تو برا چی اینقدر ذوق زده ای