ایفای نقش در انیمه قلب های پاندورا

[dot.]

صدا:نمیتونیم زخماش رو درمان کنیم.ولی مهر کردن چرا.خون چین رو بهش بده و بهش بگو اسمش رو بلند صدا بزن. اسمش رو یادت میاد???

 

[2rsa]

 (به عمارتم برمیگردم و میرم تو اتاقم) بهتره یکم استراحت کنم خیلی خستم! (میرم تو تختم و میخوابم!)

[Lelouch.B]

آره یادمه
هامتی دامپتی !
یه محفظه شیشه ای کوچیک از توی جیبم در اوردم خون اون چین داخلش بود..... داشتم نفس نفس میزدم .....دهن الیوتو باز کردم دستام میلرزید یکم ازش رو ریختم توی دهن الیوت....منتظر موندم بهوش بیاد

 

[dot.]

به زور چشمامو باز کردم:"لئو...چی بهم دادی...صب کن.صدمه ندیدی؟"

[Lelouch.B]

بالاخره به هوش اومد. به الیوت جواب دادم:..نه من خوبم, الان فقط بگو هامپتی دامپتی...

 

[dot.]

با تعجب اسمی که گفت رو تکرار کردم:"هامپتی دامپتی؟"
سینم به سوزش افتاد:"نمیخوای برگردیم؟"

[Lelouch.B]

چرا الان برمیگردیم.....الیوت رو بغل کردم و روی دوشم انداختم و به سمت کالسکه حرکت کردم, باید برمیگشتیم پاندورا

 

[dot.]

احساس خوبی نداشتم:"میگم میتونم راه برما...سنگین نیستم؟"

[Lelouch.B]

نمیدونم چرا ولی احساس میکردم حق بزرگی بهگردنم داره هرچند هم که داشت بهش گفتم: نه ... مشکلی ندارم. توسالم باشی کافیه!!!!یکم صبر کنی میرسیم به کالسکه ....

 

[dot.]

به جای این کارا میتونی صداش کنی بیاد اینجا.