سلام دوستان
این جا تاپیک هستش ... که برگرفته از داستانی جذاب از خودم هست.
لطفا اگر می خواهید در این ایفا شرکت کنید مقدمه و داستان ایفا رو حتما بخونید ^_^
«سرزمین خورشید»مقدمه ی داستان:در زمان های قدیم در سرزمینی که آن را سرزمین خورشید می نامیدند،اتفاق شومی رخ می دهد و دست بانویی گنهکار رو می شود...
ملکه ی سرزمین در حال گریه کردن : نه!! امپراطور،نه!! لطفا من رو عفو کنید...
امپراطور با خشم: چی؟!می خوای ببخشمت؟! یعنی می گی هیچوقت از قدرت های پلیدت علیه امپراطوری استفاده نکردی؟واقعا فکر می کنی هیچوقت به سرزمینت خیانت نکردی؟؟؟ ( با ناراحتی و غصه ) من بهت عزت و احترام دادم و تو...
ملکه در حالی که سرش را پایین انداخته و اشک می ریزد : من ؛ آه من (اشک هایش شدت می گیرد) تمام گناهانم رو می پذیرم ، فقط ( سرش را بسیار سریع بالا می آورد و چشم در چشمان امپراطور) از شما می خوام مراقب فرزندمون باشید.
امپراطور و حاضران جلسه از شدت تعجب با چشمانی گرد به یکدیگر نگاه می کنند...
فردای آن روز
وزیر اعظم در حال خواندن حکم : طبق قانون اگر همسر خیانتکار امپراطور یا درباریان باردار باشد باید تا زمانی که فرزند آن ها متولد شود و به حداقل سن شش سال برسد . از جرم وی در گذرند. بدین ترتیب طبق قانون ملکه به همراه فرزندش به مدت شش سال در خانه ای کوچک در پشت قصر به زندان خانگی می رود . و اما پس از شش سال وی را برای اجرای حکمش از آنجا آزاد می کنند. فرزند وی به عنوان شاهزاده پذیرفته می شود و اما خود ایشان به دلیل سنگینی جرم مجازات اعدام را باید بپذیرند.
امپراطور: می پذیرید ( با لحنه طعنه داری) بانو!!؟؟؟!!
ملکه: بله می پذریم ( و حکم را امضا می کند)
شش سال بعد
ملکه در حالی که به همراه سربازانی برای اعدام می رود رو به فرزندش: پسرم! تو تنها پسر امپراطوری...ازت می خوام خوب به حرفم گوش کنی هیچوقت به سمت شیاطین نرو، هیچوقت عدل و انسانیت رو فراموش نکن و امپراطور کشور شو، یه امپراطور عادل مثل پدرت .هیچوقت راهی که من رفتم رو نرو .
پسر: مادر شما رو به کجا می برند؟؟؟ مگه قرار نبود امروز برای اولین بار به دیدن پدر برم؟؟؟؟پس...
ندیمه ای دست شاهزاده ی کوچک را می گیرد و او را به سرعت از انجا می برد.
شاهزاده ی شش ساله بدون اینکه بداند مادرش به کجا رفته وارد قصر می شود و زندگی جدیدی را آغاز می کند. اما ورود او به قصر همراه با اتفاقی می شود که امپراطور یعنی پدرش از او غافل می شود. زیرا همزمان با ورود شاهزاده به قصر امپراطور که به طور ناخواسته موجب مرگ وزیرش شده و خود را مقصر می داند. پسر۴ ساله ی وزیر را که قبلا مادرش را از دست داده و حالا هیچکس را ندارد به قصر می اورد . توجه و محبت امپراطور به وزیر زاده روز به روز بیشتر از توجه و محبتش به تنها پسرش خود می شود و همین باعث می شود افراد فرصت طلب و خواهان قدرت هر کدام به نحوی خود را به شاهزاده نزدیک کنند و...
شخصیت ها ی مثبت:
امپراطور:
Darcy Clark
وزیر زاده (نام:آکیو) :
Darcy Clark
فرمانده ی محافظین (نام:تاکشی) : zahra basiri
وزیر اعظم جدید(نام:توشیهیرو): myjf
شاهزاده خانم کوچک فرزند همسر دوم امپراطور (نام:یوکو) : 2rsa
شخصیت های منفی:
شاهزاده پسر ملکه ی خائن ( نام: یوکیو) : ملیکا ایچیزن (خودم)
شاهزاده خانم ، خواهر ناتنی امپراطور (نام:لایکو) : ملیکا ایچیزن (خودم)
شاهزاده ی فراموش شده پسر عموی امپراطور(یاسو) : kuroko tetsuya
جادوگر اعظم دربار(نام:ماسائو):
ⓨⓔ ⓢⓞⓨⓐ
دختر جادوگراعظم ( کیوکو) : diana king
شیطان بزرگ صاحب همه ی قدرت های شیطانی و پلید (نام:هیروشیو) :
Dexeed
همسر شیطان بزرگ (کومی):
دختر شیطان بزرگ(میوکی): REDGIRL
برای کسب اطلاعات بیشتر راجع به شخصیت ها به تاپیک هماهنگی مراجعه فرمائید :
https://www.animpark.net/thread-29248.html