در غرب .....
جایی که امیدها برای زندگی رخت بر بسته بود
مردی از دل تاریکی ظهور کرد !
به نام آدولف هیتلر مردی که انسان بودن را در زندگی بخشیدن به دیگران دید و از خود گذشت نه از دیگران.نه آرامگاهی و نه یادبودیکاپیتان در میان امواج خروشان و طوفان های سهمگین تاریخ گم شده بودشاید یک افسانه بود و شاید واقعیتی تکرار نشدنیهیچ کس نمی دانست چرا کاپیتان لحظه ای هم در هدفش سست نشد وقتی که طوفان سهمگین داشت قطعه های کشتی را جدا می کرد و کشتی داشت در هم خرد میشد.
صدای خرد شدن کشتی وجود کشتیسوارها را گرفته بود وقتی که کاپیتان هنوز همچون صخره ای سقوط ناپذیر در مقابل طوفان در نوک عرشه ایستاده بود وقتی که باد شنلش را به رقص وا میداشت
آن مرد امد .......و خود را برای جایی که از انش نبود (جهان) قربانی کرد
جایی که در 20 آوریل 1889 در Braunau am Inn(شهری در مرز آلمان و اتریش)
ان مرد امد ....هیچ مفهوم وجود گرفت و چشم های کودکی به دنیا باز شد که او را آدولف نامیدند.
می گویند قرار بود این کودک سقط شود , اما این اتفاق نیوفتاد
انگار که طبیعت قبل از باز شدن چشم های آدولف , نبردش را شروع کرده بود
آن مرد آمد .......زیرا میدانست سرزمین پدری ,شکوه و عظمت مردم و غرور جهانی انها اخرین ساعات حیات خود را میگذراند .
صلح فریاد های کاپیتان بود قبل از درهم شکستن کشتی.
صلح تلاش های آدولف هیتلر قبل و بعد از نبرد لهستان بود برای جلوگیری از شروع جنگی در وسعت بزرگ که با مخالفته انگلیس , فرانسه , آمریکا و … روبرو شد.
آن مرد امد ........تا حق مظلوم را از ظالم بستاند
آن مرد از دل تاریکی ظهور کرد وقتی همه امید ها به یس و نا امیدی بدل شده بود
صلح مخالف بودنه آدولف هیتلر در استفاده از سلاح های شیمیایی و اتمی بود و
دیوانه خواندن آنهایی که از چنین سلاح هایی استفاده میکنند.
و فریبنده جایی است از آنها
(متفق ها) که صلح را قربانی خواست ها و هوس های خود کرده بودند وقتی که به جنگ جهانی دوم دامن زده و از وحشیانه ترین روش ها برای پیروزی استفاده کرده بودند , از بمب باران شهرهای آلمان و ژاپن با بمب های آتش زا که تخریب و ویرانی آن کمتر از بمب های اتمی نبود تا استفاده-ی مستقیم از بمب اتمی در جنگ جهانی دوم در شهرهای ژاپن
آن مرد امد........تا همچو پیامبری جهان را از صلح و دوستی پر کند
آدولف میخواست در مقابل طبیعت خشن به صفحه نقاشی پناه ببرد , شاید آدولف تنها راه مبارزه با طبیعت خشن و بی عدالتی ها را در هنر میدید در جایی که میشد رویاها را کشید و با رنگها به آن جان داد در جایی که میشد یک برداشت زیبا از دنیای اطراف را رسم و با رنگها به آن طعم زندگی بخشید طعمی مخالف با واقعیت ها و بی عدالتی های طبیعت.
و این تنها کاری بود که آدولف در آن شرایط میتوانست انجام دهد با کشیدن طرح از کارت پستالها و فروش آنها وقتی که تلاش های او دو بار برای ورود به قسمت هنرهای زیبای وین به شکست مواجه شده بود , هنر وجود آدولف بود و طبیعت ناباورانه مخالف نقش گرفتن آن.
آدولف اکنون طعم شکست درد و فقر را پوست و استخوانهایش حس کرده بود , اما او نباید متوقف میشد
در جایی که گفت :
«کسی که میخواهد زنده بماند باید مبارزه کند و کسی که دست از مبارزه بر دارد آن هم در جهانی که هستی آن وابسته به مبارزه کردن است لایق زنده ماندن نیست.»
آن مرد امد .......تا دوباره تاریخ را بسازد
به باور آدولف , انسانی که همه فکر و ذنش در راه تاریخ و مردم سرزمینش بوده , در راه رسیدن به این هدف دیگر وقت و زمانی برایش نمی ماند که بخواهد آن را برای تشکیل خانواده بگذارد.
سپس آدولف هیتلر وصیتنامه خود را به منشی دیکته کرد و شاهد ها که شامل یوزف گوبلز , ویلهلم بورگدوف , مارتین بورمان و هانس کربس بودند آن را امضا کردند.
در همان روزها در ایتالیا بنیتو موسولینی و معشوقه او کلارا پتاچی را به شکل وحشت ناکی کشته بودند و جنازه های آنها را در شهر میلان به شکلی ناپسند در معرض دید مردم قرار داده بودند.
آن مرد امد .......تا همه چیزش را در راه وطن فدا کند
و در روز 30 آوریل آدولف هیتلر به همراه اوا براون خودکشی کرد.
با توجه به دستور خود آدولف جسد او و اوا را بعد از ریختن بنزین روی آنها سوزاندند , تا هیچ چیزی از او به دست بربرهای ویرانگر تمدن نیوفتد.
بعد از آدولف , یوزف گوبلز که اکنون صدراعظم آلمان بود تلاش کرد تا با آتش بس جلوی نابودیه کامل آلمان را بگیرد که با مخالفت متفق ها روبرو شد چرا که آنها خواهان نابویه کامل آلمان نازی و نابودیه تمام باورهایی بودند که در این تمدن شکل گرفته بود.
روز بعد از خودکشی آدولف هیتلر و اوا براون یوزف گوبلز به همراه همسرش ماگدا هم خود کشی کردند , که به دستور یوزف جنازه های آنها هم سوزانده شد , اما به علت مقدار کمی که از بنزین مانده بود به علت استفاده آن برای سوختن کامل پیکر آدولف هیتلر و اوا براون , پیکرهای یوزف و ماگدا به طور کامل نسوخت و به همراه پیکر های فرزندان آنها به دست نیروهای شوروی افتاد که در نهایت به گفته شوروی سوزانده و خاکستر آنها به رودخانه ریخته شد
.آن مرد امد .......تا بار دیگر معنویت را بر مادیت به برتری برساند .
بله ...ان مرد پیشوای کبیر المان است رهبری از جنس مردم "ادولف هیتلر"
یادشان گرامی باد آنها که شرافت را در وفاداری دیدند و برای همیشه در تاریخ ماندگار شدند.
اگر دوست داشتن یک سیب بود , از آن گازی بر ندار , آنچه سیب را همیشه ماندگار میکند وفاداریه توست.
بخشی از مقاله هرمن در سپتامبر 2016