ایفای شخصیت های خیالی شاهزاده تنیس

[Julya]

یک دفعه پیشی پنجه شو کرد تو چشمم یک دفعه از جام پریدمو داد زدم چته تو ....؟
پاشدم لباس پوشیدمو موهامو شونه نکردم فقط رفتم دستشویی مسواک زدم بعدش همینطوری آب رو میریختم روی صورتمو با خودم می گفتم دنیل چی کار دار ی با خودت می کنی .......
هیچی دیگه اومدم بیرون همه یک جوری آماده شدن که انگار داشتن میرفتن جنگ من که خودم هیچی با خودم نیاوردم جز یک کیف که وسایل شخصی توش بود هیچی رفتم پیش یچه ها ولی چشمام هی بسته میشد هی باز می کردم که یک دفعه آناکو جلوی صورتم بشکن زد که کلا خواب از سرم پرید .....
آره میشنویم ....

[R.Tezuka]

[کیفمو باز میکنم] خوبه منم دوتا کلت یکی رگباری و شات گان و چهارتا گاز اشک اور دوتا بمب دودزا و دوتا صدا خفه کن و ده تا بسته تیر بیهوش کننده و تیر مشقی و واقعی همراهم دارم بد نیست^^ ولی از همه بهتر [اوردن تفنگ تک تیراندازی] اینجا جون میده واسه تمرین توی فضای باز
هرچند من قصد ندارم حیواناتو بکشم =-= کار خوبی نیست

[Soul Killer]

به دنیل گفتم اگه بخوابی کی میخواد بیارت جنگل
من که اصن دیشب نخوابیدم

[Julya]

رو به رایا : یا خدا نصف اینایی که تو گفتی من نمیدونم چی هست ..... به لوس بودن خود پی بردم هه هه هه (^～^)
آناکو جان بیخی من که خوابم پرید .....

[Noctis_P]

بچه ها پاشین صدای اتوبوسه

[R.Tezuka]

واستا بینم مربی هنوز نیومده لوکا هم نرسیده=-=

[Soul Killer]

تو که لوس نیستی؟
حالا بدو داره دیر میشه
آخ یه چیزی یادم رفت

[Julya]

من پاشدم رفتم کفش های کوه نوردیمو پوشیدمو به لایت گفتم : لایت تو اسکیت داری واقعا با همینا میای جنگل ؟

[آلیس بکهام]

آره،عالیه لایت ، خیلی خوبه.روز اول غذا با من.

[Julya]

رایا اینا که نیومدن چی کار کنیم همه پیاده بریم ؟ من که نمیدونم هی آناکو هرچی لازم داشته باشی فکر کنم داشته باشم خب برو زود بیا .....