ایفای نقش در انیمه قلب های پاندورا

[Lelouch.B]

هااا؟؟ با صدای الیوت انگار یه قابلمه اب ریختن رو سرم اتیشم خاموش شد..خدا رو شکر از کالسکه اومدم بیرون و گفتم : ه..هه هیچی خواب دیدم خب بریم؟

 

[dot.]

با دیدن خانم میان سالی با چهره ای تقریبا شبیه خودم آه بلندی کشیدم:"چرا یه خبر نمیدن؟؟؟"

[Lelouch.B]

با دیدن مادر الیوت سرمو پایین اوردم و یه احترام گزاشتم: سلام خانوم نایتری

 

[dot.]

مادرم با لبخند ملیحی موهاشو کنار زد و سمت ما اومد:"سلام پسرا."*جلو اومدن*(فاصله اش در حدی هست که لکه ی خون رو روی لباس سیاه من نبینه)

[Lelouch.B]

داشتم به مادر و پسر نگاه میکردم...نمیدونم چرا ولی احساس کمبود کردم... کاش! !!!

 

[dot.]

شنلم رو کشیدم جلوی کتم و سلام کردم.مادرم موهامو بهم ریخت:"الی..چندتااز نمره هات در حد انتظار ما نبود!"
-جلوی بقیه الی صدام نکن!
-لابد از خواب پریدی بداخلاق شدی نه؟پدرت هم همینطوریه.
-مامان!!!!!

[Lelouch.B]

خنده م گرفت اما جلوی خودمو گرفتم . میترسیدم اون لکه ی خون روی لباس الی مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه رو ببینه! مطمئنن خیلی نگران میشدن!!

 

[dot.]

یکی از پشت چشمامو گرفت.
-ارنست نکن!!!!
مردجوانی با چهره ای کپی برنیس جلو اومد:"سلام الی-چان!!!"
-الی صدام نکنین!
-چه پسر بداخلاقی!!!
-اصا چرا اومدس اسنجا
-خیر سر کچلمون تولد ونسائه.*نگاه محبت آکیزی به لئو انداختن*
-بابا اجازه داده لئو رو هم بیاری.
-دستشو از رو سرم کنار زدم و راه افتادم:"اجازه نمیداد هم خودم میاوردمش!لئو بیا بریم."
 

[Lelouch.B]

چی؟ منم اجازه دارم به مهمونی برم؟ سرجام خشک شدم که دیدم لئو دستم و کشید حرکتم داد!!!!

 

[dot.]

(خودت دست خودتو کشیدی؟:/)
آبرومو بردن!!!!

در همین حین تیر و طایفه ی نایت ری:
-اگه امشب بداخلاقی کنه ونسا اعصبش پودر میشهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه
-الیوت بداخلاقی نکنه که پسر  من نیست!!!