ایفای نقش زنان کوچک

[!Miss Elsa]

بتی:چشم مگی^ــ^


من از پذیرایی بیرون میرم و به اتاق مادر حرکت میکنم ،

[Clara]

منم رفتم مغازه که مواد ساخت کیک رو بگیرم.
بعد از خرید سریع به خونه برگشتم و ساخت کیک رو به هانا سپردم و خودم شروع به تمیز کاری کردم.
بعد رفتم پیش بتی.
مگی:بتی میتونی متن نمایشنامه رو بهم بدی میخوام تمرین کنم.
 

[!Miss Elsa]

رفتم در کشو هارو باز کردم....

بتی: این که نیست، اینم نه.........آها مگی اینه بیا بخونش من آهگ اولشو با پیانو میزنم تمرین کردم
 

[Clara]

مگی:خیلی ازت ممنونم بتی.
راستی به سارا راجب نمایش گفتی؟
اگه نگفتی باید زود بهش بگی تا فردا زمان خیلی کمی داریم.
 

[Michiru]

من اومدم خونه ...
مامان ...مامان...چی شده ؟؟

[زهرا12]

سلام عزیزم!
تولد کتی شده! مامیخوایم اون نمایشنامه ای که مال کتی بود رو اجرا کنیم و مهمون دعوت کنیم! برو با بقیه صحبت کن که به تو هم نقش بدن! منم هستم

[!Miss Elsa]

من خودمو به سارا رسوندم
بتی:سارا!سارا، یادته که فردا تولد کتیه،میخوایم نمایش نامشو بازی کنیم،کمک میکنی؟

تازه سازا باید فردا حواس کتیو پرت کنی تا ما اینجارو اماده کنیم.

من میرم اهنگمو تمیرن کنم

(میرم پیانو بزنم)

Spoiler (Click to View)

بچه ها من باید برم تا بعد بدروود

[Michiru]

باشه منم میام !
خب حالا نقش من چیه ؟؟

[زهرا12]

تق تق تق (در میزنم و وارد اتاق میشم)
آمم سلام دخترا
 من کارامو کردم الان میخوام بدونم چی باید بگم

[anne13]

کتی وارد اتاق میشه
سلام مادر من اومدم
راستی چیزی هست که من ازش بی خبرم؟؟؟