ایفای نقش زنان کوچک

[اسپرینگ ولد]

خانو کینگ منتظر جوابی از طرف مگی بود .

خانوم کینگ : امید وارم حداقل مگی قبول کنه که واسم کارکنه.

[!Miss Elsa]

Spoiler (Click to View)

یکی خلاصه بزارمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[Giga Byte]

نقل قول: خلاصه ی داستان:
بعد از جنگ خانواده ی مارچ به خانه ی عمه مارتای مهربون رفتند.خانوم کینگ که زن ثروتمندی بود ، طبق یه نامه از مگی خواست که معلم بچه های خانوم کینگ شه.ولی بچه ها میدونن که عمه مارتا از شنیدن این واقعه ناراحت میشه.

[Giga Byte]

(عمه مارتا خیلی خیلی گیج شده بود.از صندلیش بلند میشه و رو به بتی میکنه.)
عمه مارتا: بتی بیا بریم اتاق من و برام پیانو بزن.

[!Miss Elsa]

(سرمو میندازم پایین) اوه! بله...بله عمه جان.....
 

[Giga Byte]

(بتی درحال پیانو زدن بود که عمه مارتا بهش نگاه میکنه.)
عمه مارتا(توی ذهن):جتما برای مگی اتفاقی افتاده که اینطوری شدن.

[Michiru]

(سارا در حالی که انگشت اشارشو به هم میزنه میگه : )
خیلی چیز مهمــــــــــــــــــــــــی نیس ...خودتون رو نگران نکنید ...

[Giga Byte]

(عمه مارتا که مشکوک تر شده بود ، خودش رو به نادونی میزنه .)
عمه مارتا:خوب دیگه بسته !برین میخوام استراحت کنم.

[!Miss Elsa]

(فکرم درگیره و هواسم نیست که عمه مارتا چی میگه برای خودم میزنم و اهنگو بلند تر و سوزناک تر میکنم...)

[Giga Byte]

(عمه مارتا صداش رو بلند تر میکنه.)
عمه مارتا:بتی!حواست کجاست؟میخوام استراحت کنم!تو حالت خوبه؟