ایفای نقش عید و دنیای انیمه ها

[bita_r]

(اقا رضا شما اصلا خوندین چه اتفاقی افتاده ؟!مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه)
از زبان میساکی: خیلی درد داشت لعنتی !! حالا درک کردم وقتی اسونا و یویی بیچاره گازشون میگرفت چه حالی داشت سعی کردم خودم رو بکشم از دستش بیرون ولی میترسیدم گلوم پاره بشه از بس دندوناش تیز بود!

[youi]

سونيا من الان ميام كمكت از جام بلند شدم و رفتم جلوي اياتو وقتي نزدييك سونيا بود يكي زدم تو صورتش و گفتم از دوست من فاصله بگير لعنتي

[!Miss Elsa]

(2015/03/27 06:45 PM)reza#_# نوشته شده توسط:  وقتی به هوش اومدم روی زمین افتاده بودم انگار ایاتو خون منو نخورده بود

اصلا حواسش نبود بهوش اومدم وقتی داشت با یویی حرف میزد پریدم و با چاقو به کمرش حمله کردم زخمی شد

روش رو به من کرد گفت نه تو  ارزش نداری نمیشه از خونت تغذیه کرد دستش فرو کرد داخل شکمم داشت خون میومد

 صدام اروم بود خیلی داشتم میخندیدم : گفتم ببین.. چقدر بدر..د بخورد .. بودم خداحافظ.... (بقیه خرفام مفهوم نبود )

Spoiler (Click to View)

نزارین بمیرم بچه ها مرگ خیلی بدهههه

 

اعتراض دارم:/
ببخشید چرا ایاتو رو تو ایفا میکنی؟ من ایاتوهما داری مجبور میکنی! نخیر فقط نقش خودتو ایفا کن تازه میگم خیلی قدرت دارم......مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[ali#_#]

با صدای اروم گفتم ممنوم یویی تو همیشه منو نجات میدادی ... ولی من به تو صدمه میزدم ... منو ببخش چون امیدی نیستمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمهمطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

[زهرا12]

-سونیا.. بچه ها سونیا داره میمیره... کمکش کنین
از خودمم خون زیادی میرفت.انگار دیگه جونی برای زنده موندن نداشتم و تا همینجاشم بزور زنده موندم

[زهرا12]

-سونیا.. بچه ها سونیا داره میمیره... کمکش کنین
از خودمم خون زیادی میرفت.انگار دیگه جونی برای زنده موندن نداشتم و تا همینجاشم بزور زنده موندم

[ali#_#]

(2015/03/27 06:50 PM)'miss elsa' نوشته شده توسط:  

(2015/03/27 06:45 PM)'reza#_#' نوشته شده توسط:  وقتی به هوش اومدم روی زمین افتاده بودم انگار ایاتو خون منو نخورده بود

اصلا حواسش نبود بهوش اومدم وقتی داشت با یویی حرف میزد پریدم و با چاقو به کمرش حمله کردم زخمی شد

روش رو به من کرد گفت نه تو  ارزش نداری نمیشه از خونت تغذیه کرد دستش فرو کرد داخل شکمم داشت خون میومد

 صدام اروم بود خیلی داشتم میخندیدم : گفتم ببین.. چقدر بدر..د بخورد .. بودم خداحافظ.... (بقیه خرفام مفهوم نبود )

Spoiler (Click to View)

نزارین بمیرم بچه ها مرگ خیلی بدهههه

 

 

اعتراض دارم:/
ببخشید چرا ایاتو رو تو ایفا میکنی؟ من ایاتوهما داری مجبور میکنی! نخیر فقط نقش خودتو ایفا کن تازه میگم خیلی قدرت دارم......مطالب مخصوص انیمه، مانگا، کارتون و کمیک مخصوص پارک انیمه

 

اعتراض وارد نیست خوب یه کلمه گفتم ببخشید می خواستم جریان عوضش

خوب حواست نبودااا
 

[youi]

گفتم سونيا ساكت باش تو هيچ وقت به من صدمه نزدي هيچ وقت...و بعد سريع رفتم پيس سونيا نشستم گفتم زخمت كجاس بگو تا با پارچه ببندم اياتو رو حاليش مي كنم حالا مي بيني...

[!Miss Elsa]

(دست یویی رو گرفتم و داد زدم)تو نباید دخالت کنی! من تورو زنده میخوام حالا به حرف سرورت گوش کن و برو اون ور...
(بعد انداختمشاون ور ....):و تو زیاد جوم نخور وگرنه مجبور میشم تا اخرین قطره خونتو بخورم حالیته؟

[ali#_#]

اروم با دستم روی زخم روی شکمم اشاره کردم باورم نمی شد یکی داخل شکمم یه سوراخ درس شده بود و حی خون میومد

به اسونا گفتم ببخشید ولی به فکر خودت باش از من امیدی نیست